دانلود و خرید کتاب کمی نزدیک تر شیما اسکافی
تصویر جلد کتاب کمی نزدیک تر

کتاب کمی نزدیک تر

نویسنده:شیما اسکافی
انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب کمی نزدیک تر

کتاب کمی نزدیک تر نوشتهٔ شیما اسکافی است. نشر سنجاق این کتاب را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است. این ناداستان در قالب زندگی‌نامه نوشته شده است.

درباره کتاب کمی نزدیک تر

کتاب کمی نزدیک تر برابر با زندگی‌نامهٔ نویسنده است. نویسندهٔ این کتاب مبتلا به بیماری سی.پی (CP) یا همان فلج مغزی بوده است؛ همچنین او قهرمان اتاق کاردرمانی‌اش شده است. او کیست و داستان زندگی‌اش چیست؟ این ناداستان را بخوانید تا بدانید. در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل دل‌نوشته‌ها، جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی باشد.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر - مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب کمی نزدیک تر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کمی نزدیک تر

«بیایید این بار را همراه با هم با یک سوال شروع کنیم. به من بگویید هر کدام از شما کی و در چه سنی برای اولین بار تنها و بدون همراهی پدر و مادرتان یا حتی یک دوست به خیابان رفتید؟ مثلا هشت سالگی یا شاید نه یا دوازده سالگیتان، می خواهید به شما بگویم که من این اتفاق را در چند سالگی تجربه کردم؟ بیست وپنج سالگی بله می دانم شاید تعجب کنید اما من در بیست وپنج سالگی بود که به تنهایی با وا کر به خیابان رفتم و برای اولین بار سوار یک ماشین کورسی شدم. تا قبل از آن همیشه همراه پدرم که یک راننده تا کسی بودند، به دانشگاه، کلاس زبان و این طرف آن طرف می رفتم و زمانی هم که پدرم به دلیل ضعف بینایی دیگر نمی توانستند رانندگی کنند با تا کسی تلفنی رفت و آمد می کردم. اما در سال ۹۱ کمی بعد از فوت مادرم بر اثر سرطان یک واکر خریدم و پس از گذشت چندین ماه توانستم بدون همراهی کس دیگری از واکرم استفاده کنم.

یادم می آید آن اوایل عبور از عرض خیابان به تنهایی برایم ترسناک بود و از تصادف با اتومبیل وحشت داشتم اما آرام آرام این نگرانی را پشت سر گذاشتم و به استقال نسبی حرکتی رسیدم اما این استقلال شیرین، تجربیات دیگری را هم برایم در پی داشت.

یکی از این تجربیات اولین بار دیگری بود، که بعدها در اشکال و موقعیتهای دیگری هم فار غ از نوع پوشش و منطقه ای که در آن رفت و آمد می کردم برایم تکرار شد میتوانید حدس بزنید که می خواهم از کدام تجربه و کدام اولین بار برایتان بگویم؟ تجربه اولین باری که در خیابان فردی اسکناس مقابلم گرفت و با رفتارش بغض را به گلویم آورد، یادم می آید که داشتم در پیاده رو حرکت می کردم و از مردی که از کنارم می گذشت آدرسی را سؤال کردم او هم جوابم را داد و بعد اسکناسی مقابلم گرفت و گفت: «بفرمایید!» با دل خوری و بهت جواب دادم: «نه آقا من گدا نیستم» و بغضم را قورت دادم.

من در یکی از برخوردارترین مناطق شهر مشهد «خیابان راهنمایی» زندگی می کردم و آن روز هم در منطقه احمدآباد جایی نزدیک به محل زندگی ام در حال حرکت بودم البته در سال ۶۹ یعنی حدود یک و نیم یا دو سالگی من که به آن منطقه نقل مکان کرده بودیم، بالای شهر محسوب نمی شد بلکه به مرور از لحاظ اقتصادی پیشرفت کرده بود، من متعلق به طبقه مرفه جامعه نبودم و زندگی متوسطی داشتم اما جایی در اعماق وجودم فکر می کردم چون سا کن آن منطقه هستم، با چنین برخوردهایی مواجه نخواهم شد.

بعدها روزی در ذهنم مرور شد که وقتی یکی از دوستان دارای معلولیت سابقم داشت از آزار و اذیتهایی که در محل زندگیش توسط بچه های کوچک تر با آن مواجه شده بود تعریف می کرد من بدون آنکه چیزی به زبان بیاورم با خودم فکر کرده بودم «نه این اتفاق ها در به اصطاح بالای شهر برای من نخواهد افتاد» و شاید این اتفاق هم درسی بود که لازم بود سعی کنم آن را یاد بگیرم.

اما راستش را بخواهید آن روز این خاطره را به یاد نیاوردم، آن روز یاد صحبت های استاد تئاترم افتادم که یک بار میان صحبت هایش به ما گفته بود، روز عاشورا یک عده جلوی صف ایستادند و تیرها را به جان خریدند تا امام حسین (ع) بتوانند نماز بخوانند امروز شما در صف اول تغییر فرهنگ در ایران ایستاده اید، باید این تیرها را به جان بخرید تا با حضورتان در جامعه این فرهنگ اشتباه را تغییر دهید آن روز حرف هایش را در ذهنم مرور کردم و تا حدی آرام شدم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه

حجم

۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان