کتاب سوژگانیت و دگربودگی
معرفی کتاب سوژگانیت و دگربودگی
کتاب سوژگانیت و دگربودگی نوشتهٔ لورنزو کیزا و ترجمهٔ رضا سویزی و لیلا یعقوبی است. انتشارات پندار تابان این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب خوانشی فلسفی از لاکان ارائه کرده است.
درباره کتاب سوژگانیت و دگربودگی
لورنزو کیزا در کتاب سوژگانیت و دگربودگی (Subjectivity and Otherness) در وهلهٔ اول، سوژهای را مورد توجه قرار میدهد که با حل موفقیتآمیز عقدهٔ ادیپ خود، به یک همانندسازی نمادین دست یافته است. قابلتوجهترین نتیجهٔ چنین رویکردی این است که انجام یک مقایسهٔ دقیق از مدلهای گوناگون سوژگانیت - که لاکان از طبقهبندیهای بالینیِ مطروحه استنباط میکند - غیرممکن خواهد بود؛ مشخصاً موردی مربوط به تفاوت دو نوع روانرنجوری (روانرنجوری هیستری و وسواسی) و شیوهای که هر دوِ آنها بایستی در مقابل انحراف قرارگیرند. از سوی دیگر، ضرورت غیرقابلانکار تعیین محدودهٔ موفقیتآمیز سوژگانی شدن از شکست کامل، نیازمند یک بررسی کامل از شیوهٔ تکامل مفهوم روانپریشی در سرتاسر آثار لاکان است. این کتاب تصدیق میکند که لاکان بهتدریج وجود واقعی یک سوژهٔ نرمال را زیر سؤال میبرد. مرزِ میانِ نرمال بودن و ناهنجار بودن بهتدریج محو میشود؛ از این رو، هرگونه کنکاش در مورد اول به مورد دوم میرسد. از یک جهت بهخوبی میتوان گفت لاکان نرمال بودن را رهاکرده؛ طوری که نسخهٔ استاندارد سوژگانی شدن با آنچه میتوان روانرنجوربودگی تحمیلی نامید، همپوشانی دارد. با این حال، این تعمیم روانرنجوری بهتنهایی برای شرح خصوصیات ناهنجار یک سوژهٔ استاندارد کافی نیست. پس از احیای یک فقدانِ ساختاری در دیگریِ بزرگِ نمادین، لاکان نیز باور میکند که تمام سوژهها بالقوه روانپریش هستند و تنها به وسیلهٔ یک بخیه -که یک پدیداردوم است- میتوانند این موقعیت را مرتفع سازند. از نقطهنظر ساختار نمادین، روانپریشی منطقاً بر نرمال بودن مقدم است. علاوه بر این، لاکان انحراف را در کار آخرش یک ساختارِ اجتماعیِ هژمونیکِ تعمیمیافته (تجسمیافته در گفتمان کپیتالیست) در نظر میگیرد، در حالی که همزمان با این امر، بایستی حل استاندارد روانرنجورانهٔ عقدهٔ ادیپ بهعنوان یک پیشانحراف در نظر گرفته شود، یعنی نقابی از فقدان در دیگری بزرگ. بهطور خلاصه، میتوان چنین نتیجه گرفت که دشواری فزایندهٔ تشخیص محدودهٔ دقیق سوژهٔ نرمال لاکان با آگاهی بر اینکه نرمال بودن برای او لزوماً همراه با روانرنجوری، انحراف و حتی روانپریشی است، جبران میشود.
خواندن کتاب سوژگانیت و دگربودگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن و علاقهمندان به روانکاوی لاکانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سوژگانیت و دگربودگی
«لاکان بهوضوح محرومیت و اختگی را دو نوع مختلف فقدان ابژه در نظر میگیرد. محرومیت بهصورت فقدان واقعی یک ابژهٔ نمادین یعنی فالوس نمادین تعریف میشود و منحصراً برای زنان است. اختگی بهصورت فقدان نمادین یک ابژهٔ تصویری یعنی فالوس تصویری تعریف میشود و هم بر خانمها و هم آقایان اعمال میشود؛ اختگی نمادین- که آغازکنندهٔ مرحلهٔ سوم عقدهٔ ادیپ و حل و فصل آن است- پیششرط ورود فعال سوژه به نظام نمادین است؛ هیچ سوژهای -چه مذکر و چه مؤنث- بدون گذراندن اختگی نمیتواند بهدرستی خود را از طریق همانندسازی نمادین منفرد کنند.
اجازه دهید با محرومیت آغاز کنیم. همانطور که دیدیم محرومیت تعیینکنندهٔ عبور از مرحلهٔ اول به مرحلهٔ دوم عقدهٔ ادیپ است. ابتدای امر، فقدان ابژهٔ نمادین در امر واقع به چه معناست؟ فقدان زن چیست؟ دو مفهوم از امر واقع بهصورت ضمنی در اینجا مهم است: در امر واقع که بهصورت واقعیت روزانه درک میشود، زن «فاقد» آلت تناسلی مردانه است (فالوس واقع)؛ اما واژن بهعنوان یک ارگان واقع فینفسه یک فقدان نیست، یعنی واژن به چیزی که فرد پس از محرومیت از آلت تناسلی مردانه آن را به دست میآورد اطلاق نمیشود... بهعبارت دیگر، بدیهی است که بر اساس یک تعریف متفاوت از امر واقع -بر اساس بحث قبلیمان درمورد ابژهٔ واقع، میتوانیم آن را «امر واقع مجازی» بنامیم که بر نمادسازی مقدم است-زن فاقد هیچچیزی نیست. محرومیت بهعنوان یک فقدان واقع تنها زمانی معنا مییابد که وقتی ابژهای که «واقعاً» فقدان آن وجود دارد بهصورت +/- نمادسازی میشود -یعنی وقتی آلت تناسلی مردانه تبدیل به فالوس میشود- و فقدان آلت تناسلی مردانه رابطهٔ متضاد با آلت تناسلی مردانه داشته باشد (یا بهتر بگوییم، با گشتالت آن). همانطور که لاکان بهوضوح اشاره میکند: «هرآنچه [بهصورت مجازی] واقع است، همیشه و لزوماً در جای خودش قرار دارد... غیاب چیزی در واقع [حقیقی] کاملاً نمادین است.» فقط با استفاده از استقرار نوعی قانون که چیزی باید در جای خاصی قرار گیرد است که میتوانیم بگوییم «یک ابژه از دست رفته است»؛ وقتی این عبارت را جدا از بستر نمادین در نظر میگیریم، چیزی نیست جز یک عبارت ضدونقیض. مهمتر از همه، محرومیت بهعنوان فقدان واقع یک ابژهٔ نمادین یعنی در یک دیالکتیک نمادین +/-، «آنچه فرد ندارد به اندازهٔ سایر چیزهای دیگر موجود است. بهسادگی با نشانهٔ منفی مشخص میشود» فقدان فالوس نمادین (-) در زن، یعنی حالت محرومیت او، که نباید آن را با واژن بهعنوان یک ارگان واقعی اشتباه گرفت، حتی در سطح نمادین به اندازهٔ فالوس نمادین (+) موجود است.»
حجم
۵۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۵۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه