کتاب رسم نقد هنر
معرفی کتاب رسم نقد هنر
کتاب رسم نقد هنر (نگریستن به اثر هنری و گفتن از آن) نوشتهٔ دیوید سلی و ترجمهٔ کامران غبرایی است. چتر فیروزه این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از مقالات و جستارهایی انتقادی دربارهٔ هنر از نوشتهٔ نقاش برجستهٔ آمریکایی است.
درباره کتاب رسم نقد هنر
دیوید سلی در کتاب رسم نقد هنر (How to see: looking, talking, and thinking about art) به ما توضیح میدهد که هنر چگونه کار میکند، چگونه ما را به حرکت در میآورد، به ما اطلاع میدهد و ما را به چالش میکشد؟ دیوید سلی، نقاش مشهور و برجستهٔ بینالمللی، در مجموعهمقالات خود، دربارهٔ بسیاری از تأثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم صحبت کرده و آثار آنها را بررسی میکند. تعامل با طیف گستردهای از دوستان و معاصران سلی، از نقاشان گرفته تا هنرمندان مفهومی مانند جف کونز، جان بالدساری، روی لیختنشتاین و الکس کاتز بر اهمیت این کتاب افزوده است. خواندن این مقالات باعث میشود نهتنها شخصیت چندلایهٔ هنرمندان، بلکه ویژگی متمایز آثار آنها را نیز درک کنیم. سلی با شوخطبعی مینویسد و اصطلاحات تئوری هنر را با توصیفهای دقیق و خاطرهانگیز جایگزین میکند که به خواننده کمک میکند تا با هنر به تعامل شخصی و شهودی برسد. شنیدن این کتاب صوتی به منزلهٔ نشستن سر کلاس استادی است که به شما چگونه دیدن را میآموزد.
خواندن کتاب رسم نقد هنر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمامی هنرجویان و دانشجویان رشتههای هنری پیشنهاد میکنیم.
درباره دیوید سلی
دیوید سلی زادهٔ ۱۹۵۲ نقاش، گراورساز و طراح صحنهٔ اهل ایالات متحده آمریکا است. او دانشآموختهٔ کارشناسی هنرهای زیبا و کارشناسی ارشد هنر از مؤسسه هنرهای کالیفرنیا در والنسیا، کالیفرنیا است. سلی در سگاپانک، نیویورک زندگی و کار میکند. او در نقاشی، چاپ دستی، طراحی صحنه، عکاسی، مجسمهسازی و فیلمسازی شناختهشده است و سبکش در هنر معاصر، پستمدرنیسم و نئواکسپرسیونیسم خلاصه میشود.
بخشی از کتاب رسم نقد هنر
«گرچه حسمندی پیکابیا تازه کشف شده است، در دم نشان از آشنایی دارد، اما در آن روزگار نمیشد توضیحش داد. همنشانیهای ملودرام و نامتجانس او و شیوهٔ بدقواره و تصویرگرانهٔ او در نقاشی، با آن ضرب قلمموهای شبیه به اسکنهکاری که یکدرمیان با آذینکاریهای خوشنویسان جا به جا میشود؛ و آن ایماژسازی دستدوم و گستاخانهاش در عریاننگاری به همراه بازنماییهای نمایشی و صادقانهاش، همگی برایم معنا داشت، اما به ترتیبی که نمیتوانستم توضیحشان دهم. تصویرهای او چون آکوردی نامطبوع بود که با فروپاشی تقوای فرمالیستی همزمان نواخته میشود. تا پیش از آن هیچگاه چنین نقاشیهایی بیاعتنا به مسئلهٔ سلیقه یا نیت ندیده بودم؛ هیچ مبنا یا راهی نبود تا آنها را دریابم یا دستکم جدیشان بگیرم. این آثار به غایت از دفاع بینیاز بود ــ تا حدی که آدم از دیدنشان به وجد میآمد. خب ماجرا از چه قرار بود؟ اول از همه اینکه این آثار در دورانی از فروپاشی مرجعیت موجود خلق شده بود. جنگ جریان آوانگارد را به باد داده، یا به امریکا تبعید کرده بود. پیکابیا در ۱۹۴۱ به جنوب فرانسه گریخت و تمام دوران اشغال را در انزوایی نسبی به سر برد. منابع مالیاش اندک بود و ارث مادرش هم تا حد زیادی پای زندگی پرتجمل و ماشینهای مسابقه و مجسمههای افریقایی خرج شده بود. پس ناگزیر شد که شماری از نقاشیهایش را بفروشد. او به سراغ نشریههای نوجوانپسند رفت و از آنها به جای سازمایهٔ اصلی کارش استفاده کرد. در یکی از غریبترین درآمیختگیهای هنر و تجارت، او مجموعی از این کارها را به تاجری از الجزیره فروخت و خریدار هم این آثار را در شادخانههایش در شمال افریقا به دیوار آویخت. اصلاً تصورش هم سخت است. پیکابیا در پانزده سال آخر عمرش هر انگیزه و استدلالی هم که داشت، باز هم نمیتوان مثالی مشابهش را تا پیش از او پیدا کرد ــ و تا دههٔ ۱۹۸۰ هم هیچ مثالی دیگری برایش پیدا نشد.
پس از نمایشگاه در تالار «وِستکونْست» در کلن، آثاری از دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ پیکابیا سر از نگارخانههای دور و نزدیک آلمان در آوردند ــ ازجمله نگارخانهٔ هانس نویِن و میشائل ورنر و همچنین رودلف تسویرنِر و بسیاری دیگر. همین که فرصتی دست داد، یکی از این آثار را از یکی از دلالان پاریسی آشنا با وارثان پیکابیا خریدم (چندان هم گرانقیمت نبود). گویا میان دوستان دختر و زنان او نزاعی حقوقی درگرفته بود که درنتیجهاش آثار وی در گاوصندوقی در یک بانک خاک میخورد ــ برای همین هم تا مدتها آثار زیادی از پیکابیا دیده نشده بود. پس احتمالاً این داستان صحت دارد. اثری که من خریدم، تصویری بود از ویویین رومانس، هنرپیشهٔ فرانسوی. این اثر در ۱۹۳۹ و آشکارا از روی یک عکس کشیده شده بود: بانوی موقرمز ناراستهای که از پشت شانهاش با نگاهی مصنوعی به مخاطب نگاه میکند و موهایی معوج و لبانی آراسته به ماتیک سرخ دارد. این اثر روی بومی ارزانقیمت کشیده شده و به شکلی افراطی جلا خورده بود ــ واقعاً که چه افتضاحی!»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه