دانلود و خرید کتاب تا کربلا... گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب تا کربلا...

کتاب تا کربلا...

معرفی کتاب تا کربلا...

کتاب تا کربلا... نوشتهٔ گروه نویسندگان است. انتشارات شهید ابراهیم هادی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی ۴۰ روایت از دلدادگی شهدا به سیدالشهدا (ع) و شهدای کربلا است.

درباره کتاب تا کربلا...

کتاب تا کربلا... در ۴۰ منزل نوشته شده است. هر یک از این بخش‌ها برهه‌ای از تاریخ اسلام در زمان امام حسین (ع) و پیرامون واقعهٔ روز عاشورا در کربلا را در بر گرفته است.

مقدمهٔ این کتاب نوشتاری است از مرتضی آوینی. این کتاب پنجمین مجموعه از چهل روایت شهدا است. در ابتدای کتاب توضیح داده شده است که پس از مطالعه در متون تاریخی مقاتل، خلاصه‌ای از ماجرای کربلای سال ۶۱ هجری را نیز در طلیعهٔ داستان‌ها آورده‌اند و یادی کرده‌اند از شهدایی که مظلومانه در یاری امام زمان خود در صحرای کربلا به شهادت رسیدند. کتاب از مرگ معاویه و خلافت یزید آغاز شده و تا پایان سفر شام در ۴۰ منزل همراه با قافلهٔ امام سوم شیعیان روایت شده است.

واقعهٔ کربلا جنگی بود که در تاریخ ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری (برابر با ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به روز عاشورا معروف شده است. این جنگ میان سپاه کم‌تعداد «حسین بن علی»، نوهٔ پیامبر اسلام و سپاه اعزامی از سوی «یزید»، خلیفهٔ اموی و در نزدیکی محلی به نام «کربلا» رخ داد. دلیل «یزید بن معاویه» برای جنگ، بیعت‌نکردن حسین بن علی با او بود. در مقابل حسین بن علی حکومت و زمام‌داری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی می‌دانست؛ حکومتی که برخلاف پیمان صلح «امام حسن مجتبی» و «معاویه بن ابی‌سفیان» بود و به‌شکلی مورثی به یزید رسیده بود. امام حسین (ع) حکومت اموی را ظالم و گمراه می‌دانست و برای تغییر جهت جامعهٔ اسلامی به‌سوی مسیری دیگر قیام کرد.

این واقعه سرشار از حاشیه‌ها و خرده‌روایت‌هایی دردناک است که طی قرن‌ها به شیوه‌های گوناگون روایت و بازتعریف شده است. از این واقعه بارها و بارها برای تولید آثار ادبی (داستان، رمان و شعر)، نمایشی (فیلم سینمایی، سریال‌های تلویزیونی، نمایش و تئاتر) و هنرهای تجسمی در ایران و کشورهای دیگر برداشت و اقتباس شده است.

خواندن کتاب تا کربلا... را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ جستارهای مدهبی پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب تا کربلا...

«صبح روز عاشورا بود. عمر سعد از میان لشکریان بیرون آمد و به یاران امام نزدیک شد. پرچمدار لشکر را صدا زد و گفت: پرچم را نزدیک بیاور! سپس عمر سعد تیر را بر کمان نهاد و به سوی یاران امام پرتاب کرد و گفت: شاهد باشید که من اول کسی بودم که به سوی حسین (ع) تیر انداختم!

سپس دیگران هم تیر بر کمان نهاده و اصحاب امام را نشانه رفتند، بعد از این اقدام، بیشتر یاران امام زخمی شدند. برخی نیز به شهادت رسیدند.

سپس امام حسین (ع) به یارانش فرمود: این تیرها فرستادگان این جماعت است! برخیزید و بشتابید...

سپس اصحاب حضرت برای انجام نبردی رو در رو آماده شدند؛ نبردی که تاریخ‌نویسان از آن به عنوان حملهٔ اول یاد کرده‌اند. البته قبل از آن امام (ع) خطبهٔ زیبایی برای لشکر عمر سعد قرائت کردند.

امام حسین (ع) پس از تنظیم صفوف نیروهای خود، سوار بر اسب شد و مقداری از خیمه‌ها فاصله گرفت. آن‌گاه در مقابل لشکر عمر سعد با صدای بلند و رسا چنین فرمود: «ای مردم، حرف مرا بشنوید، و در جنگ و خونریزی عجله نکنید. تا من وظیفهٔ خود را که موعظه و نصیحت شماست انجام دهم، و علت آمدنم را به این سرزمین توضیح دهم.

اگر به سخنانم گوش دادید و با من از سر انصاف و عدل برخورد کردید، معلوم می‌شود راه سعادت و خوشبختی را یافته‌اید و دلیلی برای جنگ با من نخواهید داشت.

ولی اگر از سر انصاف وارد نشدید، آن‌گاه می‌توانید دست به دست هم دهید و بدون معطلی تصمیم باطل خودتان را اجرا کنید. اما دیگر امر بر شما مشتبه نمانده (و حجت بر شما تمام گشته) است، و پشتیبان من آن خدایی است که قرآن را نازل کرده و یار نیکوکاران است.»

چون سخن امام به اینجا رسید، صدای گریه و شیون از زنان و اطفال که صدای امام را می‌شنیدند بلند شد. لذا امام سخن خود را قطع کرد و به حضرت ابوالفضل و علی‌اکبر دستور داد بروید زن‌ها را ساکت کنید. به خدا قسم گریه‌های بسیاری در پیش دارند.»

a
۱۳۹۸/۰۷/۰۵

انتقاددارم که چرا زمانی که مسابقه رو تبلیغ میکنید از اول تخفیف های کتاب هارو نمیزنید وبه تدریج تخفیف میدهید،چند روز پیش کتاب روخریدم و الان دیدم 50درصد تخفیف داره،آیا واقعا این درسته؟مگه چه تفاوتی بین کسی که زود ترخریده

- بیشتر
🍃بانو🌼
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

کتاب خیلی خوبی بود من دوست داشتم ..فقط کاش مفصل تر به بعضی روایت ها میپرداخت

فهیم ۱۳
۱۳۹۸/۰۹/۰۶

جلدش خیلی جذاب نبود برام. ورق زدم ببینم چی نوشته دیدم واقعا عالی بود، اونقدرجذبش شدم که هرشب قبل از خواب چندتا از داستان هاش رو میخونم😍 .گاهی برای دیگران هم روایتگریش میکنم.

F Abbasi
۱۳۹۸/۰۶/۲۲

کتابی بسیار عالی بود و چه خوب با حال و هوای این روزها، حال دل ما را حسینی و کربلایی کرد .... 🌷🌷 نقدی نسبت به این کتاب دارم ؛ بهتر بود منبع روایات و خاطراتی که از شهیدان دفاع مقدس

- بیشتر
ایران
۱۳۹۷/۰۶/۱۵

کتاب خوبی بود .پیوند انقلاب و جنگ با عاشورا

sara
۱۳۹۸/۰۷/۰۵

واقعا کتاب خوبی هست پیشنهاد می کنم بخونیدش

◕‿◕
۱۳۹۹/۰۶/۰۹

(۲۴ خوب بود. در کنار بیان داستان‌های مرتبط با شهداء دفاع مقدس و انقلاب و... وقایع کربلا و قیام‌ امام‌حسین رو هم دقیق و مستند و روان بیان می‌کرد. البته به نظرم‌ قسمت هایی که مرتبط با وقایع کربلا بود، از خاطرات شهدا

- بیشتر
faezeh
۱۳۹۸/۱۲/۲۰

کتاب خیلی خوبی بود داستان امام حسین با اینک بارها شنیده ایم اما بازهم جگر را می سوزاند😔😢

wayat
۱۳۹۹/۰۳/۲۸

عالی بود خدا خیرتون بده

گمنام
۱۳۹۹/۰۳/۱۶

یا حسین ع سر عاشق به وقت مُردن از عشق عزیزم روی زانوی حسین است خوشبحال شهدا که روی ارباب رو دیدن و در آغوش اربابشان جان دادند

دل نمی‌تپد، بلکه حسین حسین می‌کند.
F313
پدران و مادران آن‌قدر که جسم کودک خویش را عزیز دارند به فکر روح و دین او نیز باشند
Ali Vojdani
و تو ای جوانمرد، بگو که از کدامین قبیله‌ای!؟
F313
«خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است. و «سر» با حسین پیمانِ «باختن». دل تو عرصهٔ ازلی خلقت است.
پناه
در حرم زلزلهٔ شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو، بُودِ خودش را انداخت با تعجب همه دیدند، غم بدرقه‌اش کوه طوفان‌زده را یک‌تنه از پا انداخت بی‌زره رفت و بلا فاصله باران آمد! هر کس از هر طرفی، سنگ به یک جا انداخت
ادریس
من همیشه در مجالس روضهٔ حضرت امام حسین (ع) وقتی داستان شیرخوارهٔ علی اصغر (ع) را می‌شنیدم خیلی ناراحت می‌شدم. چطور توانستند بچه‌ای با این سن و سال را آن‌طور شهید کنند. در همان حال که برای مظلومیت ایشان گریه می‌کردم رضا را هم شیر می‌دادم. الان هم فکر می‌کنم به همین دلیل است که رضا هم مثل حضرت علی‌اصغر (ع) درحالی‌که روزه بوده بدون خوردن آب از ناحیهٔ گلو تیر خورد و شهید شد.
دیدی
بی‌تعادل سر زین است، رکابی که نداشت نیزه‌ای از بغل آمد، زد و او را انداخت اسب‌ها، تاخته و تاخته و تاخته‌اند پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت با عمو گفتن خود، جان عمو را برده آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت علیرضا لک
ادریس
چشم‌هایش همه را یاد مسیحا انداخت در حرم زلزلهٔ شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو، بُودِ خودش را انداخت با تعجب همه دیدند، غم بدرقه‌اش کوه طوفان‌زده را یک‌تنه از پا انداخت بی‌زره رفت و بلا فاصله باران آمد!
پناه
ذاکر اهل بیت (ع) حاج مهدی سلحشور ادامه داد: به جعفر گفتم: «چی کار کنم تا آقا من رو هم ببره.» نگاهم کرد و گفت: «مهدی، همه چیز دست امام حسین (ع) هست و بس! همهٔ پرونده‌ها می‌یاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می‌کنه هر کسی رو که بخواد یه امضا می‌زنه می‌برند. برید دامن حضرت رو بگیرید.»
Fatemeh Moez
شهید «سید حمید میرافضلی» در فرازی از وصیتنامه‌اش می‌گوید: ای سرور و آقا و مولای من، به حرمت آن لحظه‌ها و ثانیه‌های مقدسی که مخلصان در جبهه‌ها شما را به صورت عینی مشاهده می‌کنند، قسمتان می‌دهم که شفاعت کنید ما را به درگاه ایزد منان که لحظه‌ای را روا مدار بر ما آن ننگی که تاریخ از کوفیان یاد می‌کند. ای جوانان و پاکدلان! تقویت کنید دوستی اهل بیت: را در قلبتان و نورانی کنید قلب خود را با نور قرآن؛ تفکر کنید در آیات نجات‌بخش آن و مطالعه کنید، بزرگ‌ترین منبع فضایل اخلاقی و بالاترین رحمت الهی را تا تسخیرناپذیر شود جهان‌بینی و افکارتان از اندیشهٔ غیر الهی.
نسیم

حجم

۲۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۲۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان