بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تا کربلا٫٫٫ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تا کربلا...

بریده‌هایی از کتاب تا کربلا...

امتیاز:
۴.۵از ۳۱ رأی
۴٫۵
(۳۱)
دل نمی‌تپد، بلکه حسین حسین می‌کند.
F313
پدران و مادران آن‌قدر که جسم کودک خویش را عزیز دارند به فکر روح و دین او نیز باشند
Ali Vojdani
و تو ای جوانمرد، بگو که از کدامین قبیله‌ای!؟
F313
«خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است. و «سر» با حسین پیمانِ «باختن». دل تو عرصهٔ ازلی خلقت است.
پناه
در حرم زلزلهٔ شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو، بُودِ خودش را انداخت با تعجب همه دیدند، غم بدرقه‌اش کوه طوفان‌زده را یک‌تنه از پا انداخت بی‌زره رفت و بلا فاصله باران آمد! هر کس از هر طرفی، سنگ به یک جا انداخت
ادریس
من همیشه در مجالس روضهٔ حضرت امام حسین (ع) وقتی داستان شیرخوارهٔ علی اصغر (ع) را می‌شنیدم خیلی ناراحت می‌شدم. چطور توانستند بچه‌ای با این سن و سال را آن‌طور شهید کنند. در همان حال که برای مظلومیت ایشان گریه می‌کردم رضا را هم شیر می‌دادم. الان هم فکر می‌کنم به همین دلیل است که رضا هم مثل حضرت علی‌اصغر (ع) درحالی‌که روزه بوده بدون خوردن آب از ناحیهٔ گلو تیر خورد و شهید شد.
دیدی
بی‌تعادل سر زین است، رکابی که نداشت نیزه‌ای از بغل آمد، زد و او را انداخت اسب‌ها، تاخته و تاخته و تاخته‌اند پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت با عمو گفتن خود، جان عمو را برده آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت علیرضا لک
ادریس
چشم‌هایش همه را یاد مسیحا انداخت در حرم زلزلهٔ شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو، بُودِ خودش را انداخت با تعجب همه دیدند، غم بدرقه‌اش کوه طوفان‌زده را یک‌تنه از پا انداخت بی‌زره رفت و بلا فاصله باران آمد!
پناه
ذاکر اهل بیت (ع) حاج مهدی سلحشور ادامه داد: به جعفر گفتم: «چی کار کنم تا آقا من رو هم ببره.» نگاهم کرد و گفت: «مهدی، همه چیز دست امام حسین (ع) هست و بس! همهٔ پرونده‌ها می‌یاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می‌کنه هر کسی رو که بخواد یه امضا می‌زنه می‌برند. برید دامن حضرت رو بگیرید.»
Fatemeh Moez
شهید «سید حمید میرافضلی» در فرازی از وصیتنامه‌اش می‌گوید: ای سرور و آقا و مولای من، به حرمت آن لحظه‌ها و ثانیه‌های مقدسی که مخلصان در جبهه‌ها شما را به صورت عینی مشاهده می‌کنند، قسمتان می‌دهم که شفاعت کنید ما را به درگاه ایزد منان که لحظه‌ای را روا مدار بر ما آن ننگی که تاریخ از کوفیان یاد می‌کند. ای جوانان و پاکدلان! تقویت کنید دوستی اهل بیت: را در قلبتان و نورانی کنید قلب خود را با نور قرآن؛ تفکر کنید در آیات نجات‌بخش آن و مطالعه کنید، بزرگ‌ترین منبع فضایل اخلاقی و بالاترین رحمت الهی را تا تسخیرناپذیر شود جهان‌بینی و افکارتان از اندیشهٔ غیر الهی.
نسیم
منزلگاه «زروه» اتفاق جالبی می‌افتد. زهیر بن قین که از بزرگان کوفه و از خونخواهان عثمان بود و نمی‌خواست با امام حسین (ع) ملاقات داشته باشد، با امام حسین (ع) ملاقات می‌کند! زهیر آن‌چنان تحت تأثیر امام حسین (ع) قرار گرفت که تا آخرین لحظهٔ شهادت از آن حضرت جدا نشد!
Fatemeh Moez
خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که در مقابل فرمان تو و در مقابل عدل تو عاجز هستم و ناتوان. فقط ترحم توست که مرا امیدوار می‌کند؛ چون تو رحمان و رحیمی. خداوندا مرا آن‌گونه بمیران که خودت صلاح می‌دانی... سرانجام عمر مرا ختم به شهادت بگردان.
Fatemeh Moez
چرا بر علم‌هایشان نوشتند: «کلُ یومٍ عاشورا و کلُ اَرْضٍ کربَلا.» مگر کربلا از سیطرهٔ زمان و مکان خارج است که همه جا کربلا باشد و همهٔ روزها عاشورا؟! ... آری، «کربلا قلب زمین است و عاشورا قلب زمان»
Fatemeh Moez
سپس خبر شهادت عبدالله بن یقطر (برادر رضاعی امام حسین (ع)) به امام رسید. با شنیدن این اخبار، گروهی از کسانی که کاروان حسینی را همراهی می‌کردند از امام جدا شدند!
Fatemeh Moez
«شهادت، زیباترین واژهٔ دفترچهٔ زندگانی زمین است. هر از چند گاهی، چند برگی از دفتر زمین، به نام بلند شهید، رنگ خون می‌گیرد و باز شرف و عزت زمینیان هابیل‌تبار، در سرشک حسرت ملائک، راز پس پرده‌ای را می‌گشاید. قلم بر آن است تا این بار به روزهای خاکی، افلاکی دیگری نظاره افکند و در چینشی از جنس نور، فانوسی رهگشا برای ما کشتی‌شکستگان دریای غفلت بسازد...
M.S.H
پیکر سید حمید را دیدم. بعد از پانزده ماه از شهادتش، کاملاً سالم بود.
amir
«خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است. و «سر» با حسین پیمانِ «باختن». دل تو عرصهٔ ازلی خلقت است. گوش کن که چه خوش ترّنمی دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، حسین، دل نمی‌تپد، بلکه حسین حسین می‌کند. کجاست آن که زنجیر جاذبهٔ خاک را از پای اراده‌اش بگشاید و هجرت کند، تا از زمان و مکان فراتر رود و خود را به قافلهٔ سال شصت و یکم هجری برساند و در رکاب امام عشق به شهادت رسد؟
fatima
مادر خود آرام بود و راضی. حمید از رفتارش تعجب کرد. آخر برادرش رضا شهید شده بود. شهادت رضا و رفتار بی‌بی در قبال شهادت فرزند، حمید را به شدت تکان داده بود. سید حمید که فکر می‌کرد بزن‌بهادر محله است، دنیا را در همین محله می‌دید؛ حالا درمانده و حیران شاهد شجاعت کسانی بود که همواره آن‌ها را بزدل و ترسو می‌دانست. کسانی که از نزدیک شدن به او تردید داشتند و حمید، تردید آن‌ها را از ترس آن‌ها می‌دانست.
maryhzd
الگوی شهدای دفاع مقدس و دیگر شهدا، قهرمانان حاضر در صحنهٔ کربلا هستند.
Fatemeh Moez
سپس امام پس از حمد و سپاس خداوند و درود بی‌کران بر محمد و آلش و بر فرشتگان و همهٔ پیامبران چنین ادامه دادند: «مغرور کسی است که گول دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که شیفته و فریفتهٔ آن شود، مردم، دنیا گولتان نزند! که هر کس به او اعتماد کند نا امیدش می‌سازد، و هر کس به او طمع داشته باشد مأیوس و ناامیدش می‌کند.
Fatemeh Moez
زهیر بن سلیم هم از جمله کسانی است که شب عاشورا خودش را به امام خوبی‌ها رساند و به اصحاب آن حضرت پیوست. او وقتی راه درست را یافت خالصانه مشغول جهاد در راه خدا شد و مشتاقانه در حملهٔ اول شهد شهادت را نوشید. او پس از فیض شهادت به فیض دیگری نیز نائل آمد! و آن اینکه امام عصر (عج) در زیارت ناحیهٔ مقدسه بر او سلام داده است.
Fatemeh Moez
خود مولایم حسین (ع) را در خواب دیدم که گفت: طیب، بسه دیگه!
Ali Vojdani
حشمت‌الله فرمانده سپاه بود. اما در یکی از اتاق‌های منزل، ابزارآلات چوپانی را در جلوی چشم خود قرار داده بود! می‌گفت: «در نوجوانی مدتی چوپانی کردم. می‌خواهم این وسایل همیشه در مقابل چشم و ذهنم باشد تا مغرور پُست و مقام نگردم».
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
یادم نمی‌رود. یک روز در خرمشهر از تشنگی و گرسنگی در حال هلاک شدن بودیم. می‌گفتیم: شیخ، بالاخره باید کاری کنی. در این خانه‌های مردم که درهای آن را قفل کرده‌اند. آب و غذا هست. اجازه بده برویم و استفاده کنیم. شیخ فرمود: مگر امام حسین (ع) سیراب شد؟ مگر بچه‌های امام آب خوردند؟ مگر ما نمی‌گوییم حسین جان ای کاش کربلا بودیم و از تو و حرم تو دفاع می‌کردیم؟ الان این اسلحه‌ها در دست شما شمشیرند. اینجا هم صحرای کربلاست. این مخزن‌های داخل منازل هم آب فرات است که هیچ‌گونه دسترسی به آن نیست. شیخ شریف به ما اجازه نداد که به خانه‌های مردم برویم و آب و غذا برداریم.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
«خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است. و «سر» با حسین پیمانِ «باختن». دل تو عرصهٔ ازلی خلقت است. گوش کن که چه خوش ترّنمی دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، حسین، دل نمی‌تپد، بلکه حسین حسین می‌کند. کجاست آن که زنجیر جاذبهٔ خاک را از پای اراده‌اش بگشاید و هجرت کند، تا از زمان و مکان فراتر رود و خود را به قافلهٔ سال شصت و یکم هجری برساند و در رکاب امام عشق به شهادت رسد؟
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
بعد از هزار و سیصد و چند سال، هیچ از خود پرسیده‌ای که چرا (رزمندگان و شهدای ما) خود را راهیان کربلا نامیده‌اند؟! مگر آنان سر مبارک امام عشق را بر فراز نیزه ندیده‌اند!؟ مگر شفق را ندیده‌اند که چه سان در خون نشسته است؟ مگر بوی خون را نشنیده‌اند؟ ... چرا بر علم‌هایشان نوشتند: «کلُ یومٍ عاشورا و کلُ اَرْضٍ کربَلا.» مگر کربلا از سیطرهٔ زمان و مکان خارج است که همه جا کربلا باشد و همهٔ روزها عاشورا؟! ... آری، «کربلا قلب زمین است و عاشورا قلب زمان» یعنی اصلاً کربلا مطلق زمین است و عاشورا مطلق زمان! و راه‌های آسمان از اینجا آغاز می‌شود؛ از اینجا دروازه‌ای به عالم مطلق گشوده‌اند.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
و اما حسین... آه ای یزید، چه گویم دربارهٔ او. گاهی تهدیدش کن، اما مواظب باش بر او شمشیر نکشی! تا می‌توانی حرمتش را نگه دار. اینان جز در حرمت و منزلت رفیع، زندگی نمی‌کنند. پس ای پسر، چنان مباش که خون حسین در گردن داشته باشی که هلاکت به سراغت می‌آید.»
Fatemeh Moez
روز تاسوعا شمر برای عباس (ع) و برادرانش امان‌نامه آورد. اما با واکنش شدید آن‌ها مواجه شد.
Fatemeh Moez
شهید «سید حمید میرافضلی» در فرازی از وصیتنامه‌اش می‌گوید: ای سرور و آقا و مولای من، به حرمت آن لحظه‌ها و ثانیه‌های مقدسی که مخلصان در جبهه‌ها شما را به صورت عینی مشاهده می‌کنند، قسمتان می‌دهم که شفاعت کنید ما را به درگاه ایزد منان که لحظه‌ای را روا مدار بر ما آن ننگی که تاریخ از کوفیان یاد می‌کند.
Fatemeh Moez
«شهادت، زیباترین واژهٔ دفترچهٔ زندگانی زمین است. هر از چند گاهی، چند برگی از دفتر زمین، به نام بلند شهید، رنگ خون می‌گیرد و باز شرف و عزت زمینیان هابیل‌تبار، در سرشک حسرت ملائک، راز پس پرده‌ای را می‌گشاید. قلم بر آن است تا این بار به روزهای خاکی، افلاکی دیگری نظاره افکند و در چینشی از جنس نور، فانوسی رهگشا برای ما کشتی‌شکستگان دریای غفلت بسازد... سرانجام، زندگانی خاکی شهید ولی‌پور در ۱۳۶۷/۳/۲۳ به سرانجام خونین خود رسید و او با اصابت ترکشی در شلمچه، بال در بال ملائک گشود.
s313

حجم

۲۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۲۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان