کتاب بچههای فرات
معرفی کتاب بچههای فرات
«بچههای فرات» نام داستانی به قلم لیلا قربانی (-۱۳۶۶) است.
داستانی که در سال ۶۱ هجری، در عراق و در کوفه میگذرد. در سالی که امام سوم شیعیان، حسین بن علی (ع) و همراهان صدیقش در صحرای کربلا با سپاه تزویر و کفر روبهرو شدند. این داستان روایت دوستانی نوجوان به نامهای سعد، علی و مالک است که در کوفه و در عالم جوانی خود زندگی میکنند، اما زمانی که خبر آمدن حسین (ع) به کوفه را میشنوند ناگزیر از گرفتن تصمیماند. تصمیم بر این که به کدام راه پای گذارند و به کدام دسته بپیوندند و در این میان پس از چالشهای فراوان هرکس راه خود را انتخاب میکند.
این داستان روایتی نو از واقعه کربلا است.
در نوشتن این کتاب از منابع تاریخی استفاده شده تا تصویر قابل اطمینانی از وقایع آن زمان بهدستدهد.
بخشی از داستان:
داشت صبح میشد. علی و مالک، با توشۀ راهشان خسته و مأیوس در حیاط نشسته بودند. از سعد و کلاه بزرگی که روی سرشان گذاشته بود، حرف میزدند؛ حرف، حرف، حرف. مگر تمامی داشت! هیچ کس باورش نمیشد که سعد این قدر حیلهگر باشد و بتواند به این راحتی علی را دور بزند.
- سعد که با ما بود. اسبش را هم آورد؛ بهترین اسبش!
آن هم علی که دوست صمیمیاش را از مرگ نجاتش داده بود. لحظهای علی با خود فکر کرد که کاش آن روز از بین امواج نجاتش نمیداد تا سعد زنده بماند و چنین خنجری را از پشت به او بزند. دوباره فکری به ذهن مالک رسید و گفت که شاید سعد تحت فشار بوده که آنها را لو داده؟
- کسی چه میدانست که ما چه در سر داریم!
تمام این حدس و گمان، اما و اگر و شایدها، مثل دایره در ذهن میآمد و تکرار میشد. جنگجویان نوجوان که فکر میکردند نقشۀ بکری کشیدهاند و به راحتی میتوانند وارد کاروان حسینبنعلی (علیهالسلام) شوند، حالا مثل ارتش شکست خوردهای بودند که نمیخواستند باور کنند که یک جاسوس را به عنوان دوست قبول کردهاند!
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه