کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم)
معرفی کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم)
کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم) نوشتهٔ حسن کامشاد است. نشر نی این ناداستان در قالب خاطرات را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم)
کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم) برابر با یک ناداستان در قالب خاطرات است. این کتاب روایتی است از «خاطرات رسته از فراموشی» که خودزندگینامهٔ یک مترجم سرشناس ایرانی به حساب میآید. حسن کامشاد علاوهبر ترجمهٔ برخی از معروفترین آثار ادبی و فلسفی به پارسی، تألیفات پرشماری نیز از خود بر جای نهاده است. کتاب حاضر همچون بسیاری از خودزندگی نامهها، دید جالبی از افکار درونی فردی را ارائه کرده است که مخاطب تنها او را بهواسطهٔ آثار ادبیاش میشناسد. نویسنده، وقایع زندگی خویش را در کنار دیدگاههای مختلف با نگارشی صمیمی، خودمانی و صادقانه و بهدور از هرگونه تکلف و در کمال سادگی به خواننده عرضه کرده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل دلنوشتهها، جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی باشد.
خواندن کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات پیشنهاد میکنیم.
درباره حسن کامشاد
حسن کامشاد (حسن میرمحمد صادقی) متولد اصفهان است. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان و دبیرستان «ادب» سپری کرد. پس از دبیرستان با دیپلم ادبی برای ادامهٔ تحصیل به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران رفت. پس از فارغالتحصیلی به جنوب رفت و مشغول کار در شرکت نفت شد. در این دوران به فعالیتهای دست چپی پرداخت و در پی وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مجبور شد به تهران بیاید. بعدها بهدعوت دانشگاه کمبریج برای تدریس زبان فارسی به انگلستان رفت و در کنار تدریس به تحصیل زبان و ادبیات فارسی در این دانشگاه پرداخت. رسالهٔ دکترای او دربارهٔ نثر معاصر فارسی بود که بعدها در انگلستان با عنوان Modern persian prose literature به چاپ رسید. این کتاب سالها بعد توسط او با عنوان «پایهگذاران نثر جدید فارسی» توسط نشر نی منتشر شد. پس از تحصیل بهعنوان استاد زبان فارسی در دانشگاه کیمبریج، به تدریس پرداخت و همچنین استاد مدعو دانشگاه کالیفرنیا شد. پس از پنج سال تحصیل به ایران بازگشت و سالها در ایران بود؛ تا اینکه از طرف شرکت نفت به لندن رفت و پس از بازنشستگی به تألیف و ترجمه مشغول شد. نام خانوادگی او میرمحمد صادقی بوده که خودش در جوانی آن را به کامشاد تغییر داد. کتاب «حدیث نفس» برابر با خودزندگینامهٔ حسن کامشاد است.
بخشی از کتاب حدیث نفس (جلد اول و دوم)
«میانسالی (۱۳۵۵ ــ ۱۳۴۰)
سرگردانی
خانه پدری عوض شده بود. پدر و همسر دوم و سه نوباوه خردسالش به خانه کوچکتری نقل مکان کرده بودند. پدر در سن پنجاهوسهچهارسالگی بسیار فرتوت و علیل مینمود. با احترام بسیار با من رفتار میکرد و نهایت محبت را نشان میداد. سالهای اقامت پسرش در فرنگ و تحصیل و تدریس در انگلستان، بیشک برایش خیال و افسانه بود. با اینهمه، هر روز سپیدهدم مرا از خواب بیدار میکرد: «آقای دکتر نمازتان قضا نشود». به باور او جوابگوی نماز قضاشده پسر در روز قیامت، پدر هم خواهد بود.
چندی در اصفهان لنگر انداختم، دوستان و خویشان را بهدل دیدم. پدر علیمراد که از متشخصان شهر بود و برای مؤسسهای انگلیسی، بانک شاهی، کار میکرد و در سالیان متمادی رفتوآمدم به خانه آنها هیچگاه محل سگ به من و دیگر دوستان پسرش و حتی به خود آقازاده نگذاشته بود، اکنون مرا به اتاق خود خواند، از جزئیات کارم در انگلستان پرسید، و سؤالاتی سخت درباره سیاست انگلیسیها در ایران و نقشههای آتی آنها کرد، که البته همه موبهمو گرهگشایی شد! دوستان و آشنایان دیگر هم به چشم تازهای به من مینگریستند. میهمانی پشت میهمانی به افتخارم میدادند و روزها و شبها همه به تفریح و سورچرانی گذشت. اما اینها برای فاطی تنبان نمیشد، باید فکری برای نان میکردم.
اوضاع نسبت به پنج سال پیش بسیار تغییر کرده بود. کشور سالهای مصیبتبار و پرماجرایی را پشت سر گذاشته بود. بازداشت سران جبهه ملی بلافاصله بعد از کودتای ۲۸ مرداد، محاکمه مصدق و دستیارانش، محکومیت او به سه سال حبس و سپس تبعیدش به احمدآباد، کشف شبکههای حزب توده یکی پس از دیگری و فروپاشی تشکیلات آن حزب، تیرباران گروه اول افسران حزب توده ــ و تیرباران مرتضی کیوان۳۸ــ و نیز شماری از رهبران فداییان اسلام و حسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق، تصویب و اجرای قرارداد ننگین کنسرسیوم، تسلیم و سرسپاری دربست ایران به خواستها و سیاستهای دولت امریکا، ازجمله رویدادهای مهم این سالیان بود. شاه هم تجدید فراش کرده بود، فرح دیبا جای ثریا اسفندیاری را گرفته بود. اردوگاه امیرآباد زمان دانشجویی ما، با احداث بناهای جدید، بهراستی به صورت کوی دانشگاه درآمده بود. فرودگاه نوبنیاد مهرآباد بهتازگی گشوده شده بود. بیشتر اهالی پایتخت اینک آب لولهکشی میآشامیدند. بخش خصوصی، یک فرستنده تلویزیون به راه انداخته بود. درآمدهای نفتی، وامهای بانک جهانی و حاتمبخشیهای امریکا چرخ ازکارافتاده اقتصاد کشور را تا اندازهای به گردش درآورده بود. از گردهماییها، راهپیماییها، اعتراض و اعتصابها دیگر اثری نبود. تکنوکراتهای تحصیلکرده امریکا و اروپا همه جا دیده میشدند. بگیر و ببند و فشار بر پارهای اقشار هنوز ادامه داشت ولی جنبوجوشی امیدبخش در راه پیشرفت نیز اینجا آنجا به چشم میخورد.»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه