کتاب ماهی ماه
معرفی کتاب ماهی ماه
کتاب ماهی ماه نوشتهٔ عطیه سادات حجتی است. انتشارات نیستان هنر این ناداستان در قالب قطعات ادبی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ماهی ماه
کتاب ماهی ماه برابر با یک ناداستان در قالب قطعات ادبی است. این قطعات ادبی دارای مضمونی عاشقانه هستند. ۱۱۰ قطعهٔ ادبی در این کتاب قرار گرفته است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل دلنوشتهها، جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی باشد.
خواندن کتاب ماهی ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب قطعات ادبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماهی ماه
«یا اسمع السامعین
سلام بر تو که بهترین شنونده نجواهای منی
بعد از انجام دادن کارهای روتین وقت گیر آمدهام پسرم را بخوابانم و پلک هایم سنگین است ... اما مقاومت میکنم که خوابم نبرد ... من روی یکی دو ساعتی که او میخوابد حساب کردهام تا کتاب بخوانم ... برای تو نامه بنویسم ... لباسهای شسته را از روی بند جمع کنم ... خانه را را دستمال بکشم ... غذا درست کنم ... ولی چقدر خستهام ... دیشب هم مثل شبهای دیگر مادری خوابیدهام ... همان خوابهای منقطع که تازه وقتی گرما به زیرپوستت میرسد صدای گریه کودکانهای از دریاچه خواب بیرون میکشدت تا با سرعت خودت را به ماهی کوچکی برسانی که جز تو هیچکس را برای رفع تشنگی اش نمیشناسد ...
ناراحتم ... دلم میخواست ابَرانسان بودم ... مقاوم تر از این ... با طاقتی فراتر از نوع بشر ... دلم میخواست رویینتن بودم ... هیچ چیز نمیتواست خراشی به روح و جانم بی اندازد ... ناراحتم که از این بیشتر نیستم ... که یک نفری نمیتوانم قد صدنفر کار کنم ...
میدانم که بعضی ناراحتیهای ما در زندگی ریشه در خواستههای غیرمنطقی دارد ... همان چیزی که این روزها به اسم کمال گرایی نقل هر مجلسی است ... مثلا من ناراحتم که چرا بعد از انجام کارها خسته میشوم ... چرا بعد از سرگذراندان کارهای روز خوابم میگیرد ... چرا نمیتوانم تازه وقتی همه خوابیدند بیدار بمانم و به رویاهایی که در سر میپروانم برسم ... چرا وسط مشغولیت هایم که وقت سرخاراندن ندارم گرسنهام میشود ... چرا وقتی به گرسنگیام محل نمیدهم سرم درد میگیرد ... چرا نمیتوانم هم زمان به دو قرار مهم برسم چرا چرا چرا ...
خوب که نگاه میکنم میبینم من از تقیدات جسم گله دارم ... و با این فکر ناگهان از اینجا به سیارهای دیگر پرتاب میشوم و از یک دنیا معنای تازه برایم رونمایی میشود ...
میدانی مادر ... تو هم صحبتی هستی که میخواهم از آن جهان موازی با او حرف بزنم ... از همه فرضیهها و خیالبافی هایم ... از زندگیهای نزیستهام ... و همه فکر و خیال هایم ... چقدر زمان کم است و چقدر حرف دارم ...
وسط این هیاهوها ... حتی وقتی پلک هایم سنگین میشود فکر اینم که فکرهایی که از سرم میگذرد را کی با تو در میان بگذارم ...
عزیز دل من ... بهترین هم نشین دم نوشهای صبحانه و قهوههای عصرانه ... بیا بیا که با تو در حیات خلوت صحبت بنشینم و از پلههای تازه نردبان ادراک حرف بزنم ... بیا که باز هم بگویمت ...
برای همه لحظههایی که مرا شنیدی تا همیشه ممنونم ...
دوست تو پرچانه تو
عطیه سادات
۲۰ دی ۱۴۰۲»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه