با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد
۳٫۹
(۷)
خواندن نظراتمعرفی کتاب این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد
«این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد» رمانی به قلم محمد حنیف (-۱۳۴۰) نویسنده معاصر است. حنیف در این داستان، توجه مخاطبش را به دنیاهای موازی میکشاند، به دنیاهایی که نرم نرمک آنچنان درهم میآمیزند و یکی میشوند، گویی از آغاز چنین بودهاند. دنیای قدیم و جدید شخصیتهای داستان، دنیای واقعیت و جادویی مردم ایران، و بدینسان دنیای نویسنده و خواننده انداموار در هم میآمیزند. حوادث بزرگ جامعه همچون روح، در زندگی خصوصی شخصیتهای داستان دمیده میشوند. جادو، افسانه، اساطیر ایرانی و بومی و بر خلاف آنچه که در رمانهای فانتزی معمول رایج است، در جسم زندگی واقعی مردم داستان حلول مینماید و با درونمایههای اصلی داستان ارتباطی تنگاتنگ پیدا میکنند.
«این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد»، داستانی است با شخصیتهای همتراز که تقریباً همه آنچنان خوشتراش¬اند که خواننده میتواند هر یک را به میل خود قهرمان داستان فرض کند و در آن واحد میتواند با شخصیتی همذاتپنداری کند و یا با او از سر بیمهری برآید:
روزهایی را بهیاد آوردی که با کاترین به مدرسۀ ژاندارک میرفتی. آن وقتها کاترین در خانۀ بزرگشان روبهروی کاخ مرمر زندگی میکرد. چقدر با او روی آن قزاقیهای نمناک توی حیاط بزرگ خانهشان خط کشیدید و لیلی بازی کردید، چقدر زیر آن کاجهای سوزنی دو سوی حیاط پی میوههای مخروطی شکل گشتید، یا زیر آن طاقهای گچبری شده نشستید و خیره به سقف اطاقها با هم حرف زدید. بعد به دبیرستان رازی رفتید. در آن سالها خانۀ شما شده بود پاتوق پروفسور. پدر کاترین شده بود پزشک خصوصی خانوادۀ شیروانی. چه روزهای خوشی با کاترین داشتی. حتی بعد از آنکه کاترین از کوه سقوط کرد و فلج شد تو صمیمیترین دوستش ماندی. تا اینکه پروفسور بد آورد و دستش خالی شد و چون محاکم قضایی نتوانسته بودند حقش را بگیرند، هرجا مینشست از بدی اوضاع گله میکرد. شایع شد که سازمان امنیت به پروفسور عدل حساس شده است. پدرت درِ خانهاش را به روی او بست، اما بعد که دید اوضاع طی چند سال چقدر تغییر کرده، تو را واسطۀ دوستی دوباره با پروفسور کرد. تو هم تمام تلاشت را کردی اما پروفسور عدل آدمی نبود که به قول خودش دوبار از یک سوراخ گزیده شود...
روایت سروش از سهراب![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
حمید امیدی (مایاماناس)
مدیریت استرسحبیبه حیرتی
سیر طنز در ادبیات ترکی آذربایجانی؛ جلد ۳صالح سجادی
عفریتگیهادی ملهب
نارنجی تندعادله رفایی
مهندسی مجدد فروشمارک بلسینگتون
استراتژی های کسب و کار باشگاه های فوتبال ایرانابراهیم شکوری شوره دلی
آیینه در برابر خورشیدسیدمحسن علوی زاده
جایی پشت واژه هامهدی مظفری ساوجی
رهایی از هرج و مرجکورتیس لئون
من ماضی الادب الایرانیعبدالحسین زرینکوب
دیوار را بشکن (خلاصه کتاب)شلی لفکو
شرح القبساتمیرسیداحمد العلوی العاملی
پایان جهان تازه آغاز شده (خلاصه کتاب)پیتر زیهان
بررسی رابطه سلامت روان با هوش معنوی معلمانعباسعلی سعیدی صفت
چگونه شفا می یابیمالکساندرا ال
قصه های شیرین و دلنشینشیو کومار
شیشه غول چراغ جادو یا اهریمن خفتهعلی فرهودیان
حالا بی حساب شدیموودی آلن
کلت ۴۵![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
حسامالدین مطهری
مرلین مونرو غمگین نیستمحمدامین چیتگران
بی اسمیاحمد شاکری
بلند شو قهرمانعلیرضا جوانمرد
ترکههای درخت آلبالواکبر خلیلی
نفرین به هرچه قانون!مجید اسطیری
تقلای اِروسبیونگ چول هان
بوطیقای ناسیونالسوسیالیسم؛ شرحی بر کتاب «نبرد من» هیتلرآلبرشت کوشارکه
روانسیاست؛ نئولیبرالیسم و تکنولوژیهای جدید قدرتبیونگ چول هان
اینترنت ما؛ اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلاندادهمایکل پاتریک لینچ
حجم
۲۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۲۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
نویسنده در این رمان حضور داره اما حضورش آزاردهنده نیست.شاخ و شونه نمیکشه برات .نمیگه من بلدم و توی مخاطبم نفهمی .ادا و اطوار در نمیاره.حرفشو میزنه و میره.همون کاری که یه نویسنده حرفه ای باید انجام بده.حضور بی حضور
اثر خوبی بود.یک کتاب به سبک رئالیسم جادویی. نگاه انتقادی نویسنده و همچنین روایت پیچیده از ابعاد اصلی این کتاب هست. نکته دیگه این که طرح جلد فوق العاده است و بسیار خوب با اسم کتاب هماهنگ است. بهتر بود طاقچه
خوب بود کمی سردرگم میکرد ادمو ولی داستانش خوب بود
متاسفانه رئالیسم جادویی زیاد با مذاق من سازگار نیست.. هرچند دوست داشتم بدانم سرگذشت سیما چه میشود ول تا صفحه ۱۷۲ بیشتر دوام نیاوردم ... داستان اقای حنیف که دستمایه سریال مستوران شد بسیار پرکشش و جذاب بود.. خداقوت .
کتاب قشنگ بود ولی خیلی باید دقت می کردی تا شخصیتها را جابجا نگیری ،،،،، یعنی کاملا باید با ذهن باز و تمرکز خوانده شود