کتاب گل های آبی
معرفی کتاب گل های آبی
کتاب گل های آبی نوشتهٔ رمون کنو و ترجمهٔ مهسا خیراللهی است. نشر نی این رمان فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب گل های آبی
کتاب گل های آبی رمانی فرانسوی نوشتهٔ رمون کنو است. این رمان را از یک سو «سیدرولَن» روایت میکند، مردی عجیبغریب و منزوی که در دههٔ ۱۹۶۰ روی کرجی زندگی میکند و به نظر میرسد کاری ندارد جز رنگ زدن حصار کنار کرجیاش که در دیدرس اوست و فردی ناشناس روی آن فحش مینویسد. از سوی دیگر «دوک دوژ» روایت را پیش میبرد، مردی از قرون وسطی که دقیقاً ۱۷۵ سال در طول زمان جلو میآید تا به دوران سیدرولن میرسد. در این سفر که از سال ۱۲۶۴ و با ملاقات لوئی نهم، پادشاه وقت فرانسه، آغاز میشود، خدمتکار و دو اسب سخنگوی دوک همراهیاش میکنند. یکی از ویژگیهای روایت کنو در این رمان شیوهٔ اتصال دو شخصیت اصلی به یکدیگر است، به این ترتیب که با خوابیدن هر کدام از این دو، دیگری بیدار میشود و در لحظههای بیداری احساساتی مشابه احساسات شخصیت دیگر را از سر میگذراند. در میانهٔ رمان خواننده از خود میپرسد آیا دوک دوژ خواب میبیند که سیدرولن است یا سیدرولن است که خواب میبیند دوک دوژ است و آیا اصلاً اینها دو شخصیت هستند یا یک شخصیت.
خواندن کتاب گل های آبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فرانسه و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره رمون کنو
رمون کنو (Raymond Queneau) در ۲۱ فوریهٔ ۱۹۰۳ به دنیا آمد و در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۶ درگذشت. او نویسندهای فرانسوی بود که عمدهٔ شهرتش بابت تأسیس گروه اولیپو و نگارش کتاب «زازی در مترو» است. او در سال ۱۹۸۶ «پرواز ایکار» را بهعنوان آخرین رمانش نوشت. کنو در طول زندگی خود مکاتب ادبی گوناگونی را تجربه کرده بود. او در دوران اوج سورئالیسم در فرانسه مینوشت و اگرچه در دورهای به مکتب سورئالیسم پیوست، پس از مدتی از این مکتب جدا شد و با بزرگان آن اختلافنظر پیدا کرد. رمون کنو همواره به قالب شخصی خود وفادار بود و کارهایش را به ژانر و مکتب محدود نمیکرد. او نویسندهای خلاق با ایدهها و افکار جدید بود و در تمام عمرش سعی میکرد خارج از چهارچوب فکر کند و بنویسد. غرابت و جذابیت فراوان نوشتههای کنو از هیچ مکتب و آیینی سرچشمه نمیگیرد؛ مگر از چشمهٔ جوشان خلاقیت خودش. بهتعبیر «پیر برونل»، منتقد برجستهٔ ادبیات فرانسه، آثار رمون کنو بهعلت مهارت و تسلطی که او در فنون ادبی از خود نشان میدهد و طنز گستاخانهای که آثار آن را ضایع میکند، بهمنزلهٔ تمجید و تجلیل و درعینحال نفی و انکار ادبیات به شمار میرود.
بخشی از کتاب گل های آبی
«نگهبان کمپ این پیشنهاد دوستانه را مطرح کرد. سیدرولن از جایش پرید. نگهبان ادامه داد: من هم داشتم مثل شما یهکمی پیادهروی شبانه میکردم. ولی بهخاطر بارون برگشتم. همونطور که داشتین زیر لب با خودتون میگفتین، اینجوری خیس میشین.
سیدرولن همراه با نگهبان به کلبهٔ او رفت و گفت: شما خیلی مهربونین.
نگهبان چراغ کوچکی روشن کرد و به سیدرولن تعارف کرد بنشیند. مشغول پر کردن پیپش شد و با حواسپرتی این کلمات را ادا کرد: «پاییز شده. اینجا کمکم خلوت میشه و فقط دیوونههایی میمونن که تو کاراوان زندگی میکنن یا اون ماجراجوهایی که تو کیسهخواب کف زمین میخوابن.
سپس، بخشی از توتون داخل پیپ را به خاکستر بدل کرد و ناگهان گفت: من شما رو میشناسم، میدونستین؟ من یه هفته در میون روزکارم. میبینم که میآین و به مشتریهام نگاه میکنین، انگار که اومدین باغوحش. موندم کجاش تماشا داره. باور کنین چیز جالبی نداره برای نگاه کردن. من هم به شما نگاه میکنم و فکر میکنم که، بله آقا، فکر میکنم که: این هم یه آدمی که کار خاصی تو زندگیش نداره. وقتی میآم اینجا، میبینم تو کرجیتون روی شزلونتون دراز کشیدین و چرت میزنین و با خودم فکر میکنم که حتماً به خودتون میگین روی فکر کردنم اصرار دارم و درست هم هست، من از یه آدم عادی بیشتر فکر میکنم، خلاصه که با خودم فکر میکنم: این هم یه آدمی که تو زندگیش کار خاصی نداره. بعضی وقتها هم روی عرشه پشت یه میز کوچیک میشینین و برای خودتون اسانس دو فنوی میریزین. و من فکر میکنم، الان حس میکنین دارم بزرگش میکنم، ولی باید اعتراف کنم که قبلش متواضع بودم، این حقیقت محضه که من همیشه بیوقفه فکر میکنم، خلاصه که فکر میکنم: این هم یه آدمی که زیاد مینوشه.»
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه