کتاب گله ببرها

کتاب الکترونیکی «گله ببرها» نوشتهٔ تاد هنری با ترجمهٔ علی سلیمانی در نشر ترنگ چاپ شده است. اگر این کتاب را انتخاب کرده‌اید، احتمال دارد که شما مسئول هدایت و رهبری نوعی از کار باشید که نویسنده توضیح داده است. 

شما افراد بااستعداد و خلاقی در گروه خود دارید، با سرخوردگی‌های شدید و گاه‌به‌گاهی که در آن‌ها وجود دارد. شما بیشتر روز خود را صرف این می‌کنید که بفهمید چگونه تمرکز جمعی، انرژی و خلاقیت آن‌ها را کنترل نمایید تا برای سازمان و مشتریان خود نتایج ارزشمند بیشتری خلق کنید. وقتی همه‌چیز خوب پیش می‌رود، شما شغلتان را دوست دارید؛ اما وقتی کار از حیطهٔ کنترلتان خارج می‌شود، به این فکر می‌کنید که آیا باید به دنبال روند کار آسان‌تری باشید یا خیر. (نمی‌دانم آیا ادارهٔ پست یا راهنمایی و رانندگی استخدامم می‌کند؟!)

درباره کتاب گله ببرها

احتمالاً شنیده‌اید که افراد خلاق پیشرو مانند گلهٔ گربه‌ها هستند. من به‌شدت مخالفم و این قیاس را ناپسند می‌دانم. اگر شما افراد باهوش و باانگیزه را برای انجام کارتان استخدام کرده‌اید، آنها بیشتر شبیه گلهٔ ببرها هستند، موجودات قدرتمندی که با یکدیگر ارتباط ندارند؛ اما باید با دقت، به‌صورت انفرادی و راهبردی هدایت شوند. بااین‌حال، بسیاری از رهبران خلاق که با آنها مواجه می‌شوم، چارچوب روشنی برای نحوهٔ انجام این کار ندارند. آنها در درون سازمان خود ترفیع می‌یابند و ناگهان خود را در جایگاه هدایت افرادی می‌یابند که زمانی همتایان خودشان بودند. تنها مثال آنها از نحوهٔ رهبری، مدیر سابق آنهاست که احتمالاً یک احمق درست و حسابی بوده است. (یا یک مدیر اجباری، یا یک دلال مستقل، یا اگر خوش‌شانس باشد، شاید فقط یک رهبر بزرگ)‌. بنابراین بدون در نظر گرفتن اینکه آنها در بین اعضای گروه تا چه حد بااستعداد بوده‌اند، وقتی که به رتبهٔ رهبری ارتقا یابند، از خود می‌پرسند: «حالا چه کنم؟»

این کتاب تلاش می‌کند به این سؤال پاسخ دهد. 

کتاب گله ببرها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مباحث مدیریت پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب گله ببرها

اصل یکم: دو چیز وجود دارد که افراد خلاق بیش از هرچیز دیگری به آنها نیاز دارند: ثبات و چالش.

در ابتدا بیایید از افسانه‌هایی که دربارهٔ افراد خلاق وجود دارد که می‌گویند آنها همهٔ محیط کار را از آن خود می‌کنند رها شویم. شاید فکر می‌کنید به حرف‌هایی که می‌زنم اعتقاد ندارید. چون احتمالاً خود شما هم گاهی در برهه‌ای از کارتان گرفتار همین افسانه‌ها شده‌اید؛ اما وقتی برای رسیدن به نتیجه تحت فشار هستید، به‌راحتی می‌توانید به دام تعمیم‌دادن ویژگی‌های سایر افراد، به گروه خود نیز بیفتید. احتمالاً چیزی شبیه این سخنان را شنیده‌اید: «آنها خیلی سخت هستند» یا «شما باید با دقت با آنها رفتار کنید» یا «غرور و عزت‌نفس ارزشمندشان را خدشه‌دار نکنید.»

بله، قطعاً افراد خلاقی وجود دارند که به‌طور منظم رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که این افسانه‌ها را تغذیه و تقویت می‌کند. حتی شما ممکن است در حال حاضر در کنار کسی کار کنید که تمام رفتارهایی را که در ادامه توصیف می‌کنم از خود به نمایش می‌گذارد. مشکل این است که ما اغلب از رفتار خاص افراد ناکارآمد برای ایجاد فرضیات گسترده در مورد کل گروه‌ها استفاده می‌کنیم. علاوه بر این، مشکل بسیاری از کلیشه‌های محیط کار این است که آنها اغلب به نشانه‌ها اشاره می‌کنند نه به مسائل اصلی. ‌

شاید کار با برخی از افراد خلاق مشکل به نظر برسد، دلیلش این است که امکان دارد آنها در میانهٔ راه، آنچه را که در نهایت از پروژه‌ای که در حال انجام است انتظار می‌رود تغییر دهند، درحالی‌که پیش از آن کارهای بسیاری روی پروژه انجام شده است. اینک با تغییرات پیش آمده دوباره باید به عقب برگشت و از نو شروع کرد.

آیا این امکان وجود دارد چیزی که به‌عنوان «خودخواهی» به آن نگاه می‌کنیم، صرفاً پاسخی دندان‌شکن به عملکرد آنها باشد؟ سال‌ها روی کاری وقت گذاشته‌اید و بر آن تسلط پیدا کردید اما یک‌باره کسی آن را زیر سؤال می‌برد. در این حال حس می‌کنید که خرد شده‌اید.

بیشتر اختلال عملکرد و تنش موجود در محیط کار، نتیجهٔ برآورده‌نشدن نیازهای افراد بسیار خلاق است. اگر به عقب برگردید و الگوها را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که رفتار نادرست، زمانی رخ می‌دهد که رهبری ضعیف و یا بی‌توجه داشته‌اید.