کتاب شرمساری در حضور دیگران
معرفی کتاب شرمساری در حضور دیگران
کتاب شرمساری در حضور دیگران نوشتهٔ جان رانسن و ترجمهٔ زهرا ساعدی است. انتشارات بذر خرد این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این راهکارهایی بیان کرده تا دیگران را خجالت ندهیم.
درباره کتاب شرمساری در حضور دیگران
کتاب شرمساری در حضور دیگران (So You've Been Publicly Shamed) بهترین اثر غیرداستانی به انتخاب گودریدز است. جان رانسن در کتاب حاضر به بررسی پدیدهای پرداخته که بسیاری از جوامع امروزی را درگیر کرده است. با این درگیریهای بسیار این موضوع همچنان در جوامع نادیده انگاشته میشود. در این کتاب دربارهٔ پدیدهٔ شرمساری میخوانید. پدیهای که در دنیای دیجیتال قدرت گرفته و عواقب ناخوشایندی بههمراه دارد. او به سراغ فضاهای مجازی و میزانی از شرمساری را که آنها افزایش میدهند، مورد بررسی و نقد قرار داده است. جان رانسون از دو زاویه به ماجرا نگاه کرده است: اولین رویکرد، تجربهای است که قربانیان شرمساری عمومی داشتهاند و دومین رویکرد، از نگاه عاملان و محرکهای تحقیر است. این کتاب را بخوانید تا از سازوکارهای احساس شرمساری در جوامع امروزی مطلع شوید.
خواندن کتاب شرمساری در حضور دیگران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای حوزهٔ روانشناسی و پژوهشگران حوزهٔ رسانههای جمعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرمساری در حضور دیگران
«خطای مایک دیزی -که بسیار شبیه جونا بود- سه ماه قبل از اینکه چهارم ژوئیه مایکل موینهن روی مبلش بنشیند و فکر کند باب دیلن کی فرآیند خلاقیت را «فقط این حس که باید چیزی بگویی» توصیف کرده کشف شده بود. مثل جونا و استفن گلس، با دروغ در داستان گیر افتاده بود. دروغش در مورد سفرش به شنجن، چین و دیدار با کارگران محصولات اپل بود. اما بعضی دیدارها هرگز اتفاق نیفتاده بودند. شرمش شاید دردناکتر از جونا بود چون هر نفسش -هر سکوت طولانی مضطرب- روی فایل صوتی یکی از محبوبترین برنامههای رادیویی آمریکا، این زندگی آمریکایی۳۴۳، ضبط و پخش شده بود. مایک دیزی همیشه شیکوپیک بوده. شخصیتی بزرگ، پرسروصدا و پرزرقوبرق در دنیای تئاتر نیویورک. و در بسیاری از برنامههای پخش، طوری به نظر میرسید که فکر میکند میتواند با صدای بلند حرفش را به کرسی بنشاند.
امیدوار بود. توضیحاتی ارائه کرده بود و نکتههای کوچکی دستچین کرده بود. اما با گذشت زمان، همهچیز فروریخت و درنهایت، وقتی بالاخره گفت: «متأسفم.» به نظر میرسید خسته و خالی است و انرژیاش تمام شده. «متأسفم» را چنان دردمند ادا کرده بود که فکر کردم احتمال دارد ایستگاه رادیو را ترک کند، به خانه برود و خودش را بکشد. اما درعوض، در عرض چند دقیقه، یک بیانیهٔ عذرخواهی روی وبسایتش منتشر کرد و روز بعد به توئیتر بازگشت. یکتنه رو به ده هزار نفری که سرش داد میزدند، فریاد میکشید. به همه پرخاش میکرد و سرزنششان میکرد و حملهکنندگانش را دورو میخواند. در ابتدا این کارها خشمشان را بیشتر برانگیخت. اما مقاومت کرد. مدافع خستگیناپذیری برای خودش بود.
درنهایت برای منتقدانش روشن شد که خشمشان بیهوده بود. بالاخره پراکنده شدند تا جایی که خشم متوقف شد. و حالا زمانیکه جونا لرر درهمشکسته و رسوا در طبیعت لسآنجلس پرسه میزد، مایک دیزی عکسهایی را از خودش و همسرش در حال آفتاب گرفتن لب استخر در میامی پست میکرد و تور تئاتر پرفروشی را که مورد تحسین منتقدان بود تازه به اتمام رسانده بود. چطور شرمساریهای یکسان یک مرد را نابود میکند و دیگری را بدون کوچکترین آسیبی رها میکند؟»
حجم
۴۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۴۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه