کتاب در باب شکست
معرفی کتاب در باب شکست
کتاب در باب شکست نوشتهٔ آلن دوباتن و ترجمهٔ زهرا میالی است. انتشارات کتابسرای نیک این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. چگونه با شکست کنار بیاییم؟
درباره کتاب در باب شکست
چگونه با شکست کنار بیاییم؟ کتاب در باب شکست (On Failure) از مجموعهٔ «مدرسهٔ زندگی»، دو بخش دارد؛ «شکست در دنیای واقعی» و «ترس از شکست». این اثر در باب شکستخوردن، خرابکاریکردن، ناامیدکردن دیگران، مأیوسکردن خود و نابودکردن زندگیمان سخن گفته است. این اثر را کتابی دانستهاند که باید در لحظات ناامیدی خوانده شود؛ وقتی نمیتوانیم دست از گریهکردن بکشیم، وقتی همهٔ امیدهایمان از بین رفته و وقتی که آنقدر از خودمان شرمندهایم که نمیتوانیم از دیگران کمک بخواهیم. آلن دو باتن این اثر را در ۱۳ فصل نوشته است.
خواندن کتاب در باب شکست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب شکست در زندگی پیشنهاد میکنیم.
درباره آلن دوباتن
آلن دوباتن نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیونی است که دغدغهاش نوشتن دربارهٔ زندگی روزمره بهشیوهای فلسفی است. او در تمام نوشتههایش میکوشد فلسفه را وارد زندگی عادی انسان کند. آلن دوباتن در سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ سوئیس به دنیا آمده است. او مشغول مدیریت در مؤسسهٔ خود به نام «مدرسهٔ زندگی» بوده است. این نویسنده بهعنوان نویسندهٔ فلسفهٔ روزانه شناخته میشود. او دربارهٔ موضوعاتی مینویسد که هرروزه همهٔ انسانها با آنها دستوپنجه نرم میکنند؛ موضوعاتی مانند عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات. کتابهای آلن دوباتن به بیش از ۳۰ زبان دنیا از جمله پارسی ترجمه شدهاند. دوباتن دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد، ولی برای نوشتن کتابهای فلسفی به زبان ساده، آن را نیمهکاره رها کرد. کتابهای «تسلیبخشیهای فلسفه» و «هنر سیر و سفر» از کتابهای این نویسنده هستند. اولین کتاب آلن دوباتن به نام «جستارهایی در باب عشق» در سال ۱۹۹۳ زمانی که او ۲۴ سال داشت، منتشر شد. کتابی که بسیار زود در فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفت و بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
موضوعاتی که در «مدرسهٔ زندگی» تدریس میشوند متنوعند، اما همهٔ این آموزشها در راستای افزایش خودشناسی هستند؛ زیرا گردانندگان این مدرسه معتقدند تنها با خودشناسی است که میتوانیم زندگی برتر و رضایتبخشتری داشته باشیم. مجموعهٔ آموزشهای این مدرسه در شش دستهٔ کلی تقسیمبندی میشود؛ خودشناسی، ارتباطات (Relationships)، کار، آرامش، رفتارهای اجتماعی و فرهنگ و فراغت. نویسندگان و فیلسوفان باتجربهای در این مؤسسه کار میکنند. باتوجهبه تفاوتِ روشهای یادگیری، مدرسهٔ زندگی آلن دوباتن، آموزهها یا محصولاتش را به روشهای مختلفی مانند کتاب، کارگاه، ویدئو، جلسه روانکاوی و... ارائه میکند. آلن دو باتن کتابهای بسیاری منتشر کرده است. از میان این آثار کتابهای «جستارهایی در باب عشق»، «معماری خوشبختی»، «شغل موردعلاقه»، «خودشناسی»، «تسلیبخشیهای فلسفه»، «هنر سیر و سفر»، «اضطراب منزلت»، «دین برای خداناباوران»، «سیر عشق»، «آرامش»، «هنر همچون درمان» و تعدادی از کتابهای مدرسهٔ زندگی به فارسی ترجمه شدهاند و همهٔ آنها در فهرست پرفروشترین کتابهای بازار قرار گرفتهاند.
بخشی از کتاب در باب شکست
«زندگی درونی فرد کاملاً بیمناک آنقدر پُر از عذاب است که روزهای عادی برایش مایهٔ وحشت و دلهره است، حتی بیشتر از قایقسواری در یکی از خروشانترین رودخانههای جهان. فرد بیمناک در ظاهر ممکن است کار مهمتری از مراقبت از خانه یا رفتن به اداره انجام ندهد، اما اصلاً از ظاهرش نمیتوانیم تشخیص دهیم که درون خود با چه مشکلاتی روبهروست.
این فرد از لحظهای که بیدار میشود دنبالهای از بیرحمترین «چه میشود اگرها» عذابش میدهد. چه میشود اگر در طول شب ایمیلی آمده باشد که خبر یک بیماری یا رسوایی را داده باشد؟ چه میشود اگر روزنامه ماجرایی دربارهٔ اتفاقی بنویسد که ممکن است زندگیاش را نابود کند؟ چه میشود اگر رفتار به شکل غیرعادی خشک یا پریشانِ همسرش اولین نشانه از مشکلی باشد که باعث جداییشان شود؟ چه میشود اگر درد کمِ پشت چشمانش شروع زوال ذهنی باشد؟ چه میشود اگر فراموش کند در محل کار کاری را انجام دهد که باعث نابودیاش شود؟ این سؤالات هیچوقت تمام نمیشود و ناتوانی فرد نگران برای یافتن پاسخی رضایتبخش و آرامشبخش برای آنها نیز به پایان نمیرسد. نگرانیهایش در تمام طول شبانهروز در طوفان ذهن به اطراف برخورد میکند، همچون کرکرهای که در کوران زمستان بد بسته شده باشد.
فرد بیمناک از دیگران زندگی ترسناکتری ندارد؛ فقط قدرت لازم را ندارد تا پارهآتشهای نگرانی و اضطرابی را فروبنشاند که در یک روز معمولی جلوِ همهٔ ما فرود میآید. با هر تغییر مسیری، حریق بزرگی را پیشِ روی خود خواهد یافت. مهمانیای که باید در آن حضور پیدا کند، جلسهای که قرار است در آن شرکت کند، نامهای که باید آن را باز کند، خبرهای رسانههای اجتماعی که هر روز بالاوپایین میکند، هریک از اینها جرقهٔ دیگری را به جانش میاندازد.
چطور زندگی تا این حد برایش ترسناک شده است؟ برای درک این مسئله، باید به مدتها قبل برگردیم و نوزادی را در نیمههای شب تصور کنیم. اتاق تاریک است و نوزادْ گرسنه و کاملاً خیس است. دلدرد وحشتناکی دارد و دورتادور کمر و پاهایش احساس گزگز سرما دارد. این نوزاد، که نمیتواند بفهمد چه مشکلی وجود دارد و راهی برای تغییرش ندارد، جیغ میزند، بعد با تمام ناامیدی و قدرتی که در ریههای جوانش وجود دارد با صدای بلندتر جیغ میزند؛ جیغهای سریع و دستپاچه. التماس میکند از منابع متعدد دردی که تمام نمیشود رها شود و کسی به او کمک کند. در نهایت، بعد از مدتی که به نظرش یک عمر بوده است اما در واقعیت ممکن است فقط یک یا دو دقیقه گذشته باشد، چراغی روشن میشود و همچون ذرهای از مداخلهٔ ماورایی آشناترین چهرهٔ جهان با نوری در پشت خود، لبخندی مهربان و چشمانی دلگرمکننده پدیدار میشود و میگوید: «خب، خب، چه مشکلی پیش اومده؟ مثل اینکه جوجه گرسنهش شده و میخواد دوباره بخوابه...» این کلمات بیمعنیاند، اما اتفاقی که بعد از گفتنشان میافتد واقعاً معنادار است. مادر نوزاد را از روی تختش بلند میکند، با دقت پوشکش را عوض میکند، گرمش میکند و بعد پستانش را در دهان نوزاد میگذارد تا بتواند از رضایتبخشترین و خوشمزهترین غذایی که تابهحال در هنر آشپزی تولید شده بخورد و در پسزمینه در کنار سروصدای مکیدن خودش به ضربآهنگ نرم قلبی گوش کند که تپشهای اطمینانبخش آن را بهخوبی از زمانی که در رحم بوده به خاطر میآورد.
نوزاد از چنین تجربیاتی که طی چندین ماه تکرار میشوند یاد میگیرد که اساساً به زندگی اعتماد کند. شاید درد و شاید هم ترس وجود داشته باشد، اما این دو مجازاتهای ابدی نیستند. حتی برای بزرگترین ترسها راهکاری وجود دارد. ممکن است فرد بزرگتری از راه برسد و معنایی به این پریشانی بدهد. لازم نیست که دنیا با عذابی بیپایان پُر شود.
بعدها اگر شانس این نوزاد دوام داشته باشد، همچنان به همین شکل تسکین پیدا میکند. مثلاً وقتی که پای خرسش کنده میشود، وقتی که بطری از روی میز میافتد و روی کف آشپزخانه خُرد میشود، وقتی که کودک دیگری میآید و اسباببازیاش را میدزدد، وقتی که مادربزرگ بیمار است، وقتی که دوچرخهاش به درخت میخورد و داغان میشود، وقتی که اولین روز مدرسه است... در چنین لحظاتی، بزرگسال مهربانی هست تا قوت قلب بدهد، زمینهسازی کند، توضیح دهد، همدردی کند، مشتاقانه منتظر اوقات بهتری باشد و برنامههای دیگری برای آینده بریزد.
کودک از طریق چنین حرکاتی مهارت آرامشبخشی را یاد میگیرد. بعدها وقتی که فارغالتحصیل میشود، وقتی که وارد دنیای بیرونی میشود، وقتی که روابط عاشقانه دارد و وابستگیها و مسئولیتهایی در محل کار دارد، درسهای روزهای اولیهاش همچنان طنینانداز خواهند شد و ابزاری ارائه خواهند کرد که با آن میتواند با ناراحتیها و بدبیاریها مواجه شود. ممکن است مشکلات واقعاً ناراحتکنندهای وجود داشته باشد، اما لازم نیست که این مشکلات به فاجعه تبدیل شوند. این مشکلات پایان راه نخواهند بود. فرد قدرتمند درک میکند که گامهای متعدد و بزرگی بین علامت خطر و فروپاشی وجود دارد. درحالیکه یک وجه آنها در جایگاه والدِ وجه دیگر عمل میکند، میتوانند به خودشان بگویند: «شاید آنها را خیلی زیاد دوست داشتهایم، اما افراد دیگری را پیدا خواهیم کرد و دوستان خوب زیادی هم خواهیم داشت که در این اثنا ببینیم» یا «انتقادی که شد بسیار غیرمنصفانه بود و کمی هم آسیبزننده، اما لازم نیست که همه از ما خوششان بیاید و برای ادامهٔ زندگیمان به همین شکلی که هست حمایت کافی را داریم.»»
حجم
۴۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۴۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
نظرات کاربران
شکست رو هممون تجربه میکنیم و اینکه چطور با اون روبرو میشیم و یا اصلا توان روبرو شدن با شکست و پذیرشش رو داریم میتونه زندگی هر کدوم از مارو با تغییرات زیادی روبرو کنه که ممکنه یا شکستهارو به