کتاب سال لال
معرفی کتاب سال لال
کتاب سال لال نوشتهٔ پدرو مایرال و ترجمهٔ اسدالله امرایی است. نشر نیماژ این رمان خارجی را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «کتابهای جیبی مینیماژ» است.
درباره کتاب سال لال
پدرو مایرال در کتاب سال لال داستان یک نقاش لال را روایت کرده است که با هوشمندی سیر زندگی خود را بهصورت جریان رودخانهای در مرز مشترک اروگوئه و آرژانتین بیان میکند؛ روایتی که نه با کلمه، بلکه از طریق نقاشی ثبت میشود و مثل خاطرات روزانه در پایان سال بایگانی میشود. «خوآن سالواتیهرا» فرزند رمهداری است که در نُهسالگی از اسب میافتد و بر اثر ضربهٔ مغزی لال میشود. بعداز مرگ او، پسرانش از بوئنوسآیرس به دهکده برمیگردند و میراث او را پیدا میکنند. موزهداران اروپایی که دنبال نقاشی عجیبوغریب آمدهاند، قصد خرید آن را به قیمت گزاف دارند، اما متوجه میشوند که حلقهٔ اصلی، روایت یک سال، این وسط گم شده است. چه ماجراهایی پیش روی فرزندان خوآن سالواتیهرا است؟ آیا آنها میتوانند رمزوراز آن یک سال گمشده را دریابند؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب سال لال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات آمریکای جنوبی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره پدرو مایرال
پدرو مایرال متولد ۱۹۷۰ در بوئنوس آیرس است. او تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ پزشکی شروع کرد، اما همان سال اول آن را رها کرد و بعد از آن تحصیل در رشتهٔ ادبیات را آغاز کرد. مایرال مسیر نویسندگی را با شرکت در کارگاههای داستاننویسی شروع کرد. از سال ۱۹۹۴ شعرهایش در مجلهها و روزنامهها منتشر شد تا دو سال بعد که اولین مجموعهشعرش را منتشر کرد. رماننویسی را با رمان «یک شب با سابرینا لاو» آغاز کرد که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. او برای این رمان برندهٔ جایزهٔ ادبی «کلارین» شد. مایهٔ اصلی نوشتههای این نویسنده ترس و میل است؛ ترسهایی ناشی از زندگی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در آرژانتین و خشونتی که حکومت در برخورد با مخالفانش داشت و میل به بیرونزدن از وضعیت تحمیلشده در زندگی. مایرال باور دارد هیچوقت نتوانسته تماموکمال از خاطرات کودکیاش در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ بنویسد؛ زندگیای در ترسی همیشگی. او مانند بسیاری از نویسندگان آرژانتینی خود را وامدار بورخس میداند؛ نویسندهای که ادبیات آرژانتین را در فرم و محتوا دگرگون کرد.
درباره اسدالله امرایی
اسدالله امرایی در اولین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ به دنیا آمد. او در نوجوانی مطالعه را با نشریههای روز آغاز کرد. در همان زمان دومین فرد مهم زندگیاش یعنی یکی از همسایههایشان، وارد زندگیاش شد. این همسایه که معلم و اهل ادب و فرهنگ بود، او را به ادبیات داستانی علاقهمند کرد و باعث شد اسدالله امرایی از سال ۱۳۵۵ قلم به دست بگیرد و پا در دنیای نوشتن بگذارد. اولین اثر داستانی این نویسنده و مترجم ایرانی، با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رسید و بهدنبال آن، دریافت اولین جایزهٔ ادبی کامش را شیرین کرد. امرایی از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهٔ روزنامهنگاری شد و بیش از ۳ دهه با روزنامهها و مجلات مختلفی همچون کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان، آفتاب و... بهعنوان روزنامهنگار همکاری داشت. اسدالله امرایی مدتی هم در استخدام سازمان هواشناسی کشور بود و در بخش روابط بینالمللِ این سازمان فعالیت میکرد. او در دورهٔ متوسطه مشغول به تحصیل بود که دبیر زبان انگلیسیاش، استعداد زبانآموزی او را کشف کرد. همان زمان بود که با تشویقهای دبیر زبان، چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کرد و تصمیم گرفت این مهارت را بهصورت آکادمیک فرا بگیرد. برای همین در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته شد. او توانست ترجمهٔ داستان «امتحان رانندگی» نوشتهٔ آنجلیکا گیبز، نویسندهٔ اهل آفریقای جنوبی را که اولین کار جدیاش در حوزهٔ ترجمه بود، در روزنامهٔ اطلاعات منتشر کند. در سال ۱۳۶۸ موفق شد اولین کتابی را که ترجمه کرده بود، بهطور رسمی به چاپ برساند؛ کتابی تحتعنوان «خوشخنده و داستانهای دیگر»، نوشتهٔ هانریش بل.
ترجمهٔ مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» (Men Without Women) اثر ارنست همینگوی، یکی دیگر از مهمترین آثار اسدالله امرایی در قامت مترجم است؛ کتابی که نسخهٔ فارسی آن بههمت این مترجم ایرانی برای اولینبار در سال ۱۳۷۰ وارد بازار نشر شد. اسدالله امرایی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کرده است؛ از جمله «خزان خودکامه» اثر گاربریل گارسیا مارکز، «کوری» و «بینایی» هر دو نوشتهٔ ژوزه ساراماگو، «گلهای میخک» از ریموند کارور و همینطور آثار سهگانهٔ ایزابل آلنده که شامل کتابهای «سرزمین اژدهای طلایی»، «شهر جانوران» و «جنگل کوتولهها» میشود. در اینجا تعدادی از مهمترین ترجمههای اسدالله امرایی را آمده است: کتاب «داستانهای زنان دربارهٔ زنان» که اسدالله امرایی تکتک داستانهای این کتاب را خودش از منابع مختلف جمعآوری و یا از شخص نویسنده دریافت کرده؛ داستانهایی از نویسندگان زن در سراسر جهان که به مسائل و دغدغههای زنان میپردازند و کتاب «خزان خودکامه» (The Autumn of the Patriarch) که حاوی یک رمان مشهور از گابریل گارسیا مارکز است و به شرح داستان یک دیکتاتور مستبد میپردازد.
بخشی از کتاب سال لال
«سرانجام بلند شدم و خودم را از چنگش نجات دادم. وسط جادهٔ خاکی نشسته بود. صبر کردم، اما وقتی دیدم بلند نشد راه افتادم. صدای پایش را میشنیدم که پشتِسرم میآمد. آیا ما برادر ناتنی داشتیم؟ شاید سالواتیهرا پسری از آن زن سیاه داشت که در نقاشی آمده بود. ایبانییس ماهیگیر احتمالاً آن شب با دیدن عکس خواهرش در نقاشی عصبانی شده بود. شاید هم میدانست سالواتیهرا خواهرش را حامله کرده. شاید به همین دلیل تابلو را پاره کرده بود، بعد هم با خوردان دستبهیکی کرده بود که آن را بدزدد. آیا داستان اینطور بود؟ یوخنیا کامورا همان زن کارمند پستخانه هم شاید چنین بوده؟ آیا زنهای دیگری هم بودند که ما خبر نداشتیم؟ یا بچههای بیشتر؟
همهٔ اینها بهعلاوهٔ خستگی مرا له کرد. بیحال بودم و داغون. پدر من کی بود؟ به نظرم رسید که او را نمیشناسم. به نظرم رسید موقع پاروزدن قایقمان او را دیدهام؛ پرهیب تیرهای در زمینهٔ آسمان گلرنگ. سالواتیهرا مانند همین رودخانهٔ میان دو ساحل بود؛ مادر من و آن زن سیاه اروگوئهای. خودش به کدام یک از دو سوی ساحل تعلق داشت؟ شاید همیشه پنهان میماند در آن پایین که دو ساحل زیر آب به هم میرسید.
بهسمت جمعیتی که صدایشان را جلوتر میشنیدم رفتیم؛ دیدیم که آدمها به سمت شعلهٔ فروزان آتش در چند خیابان آنطرفتر میروند. فکر کردم آن طرف برنامه اجرا میکنند، بیرون از سوپرمارکت. پسر بچهای دواندوان میآمد. از او پرسیدم: «چی شده؟»
گفت: «آتش.»
با شتاب پیش رفتم؛ اما چیزی درونم انگار بهسمت عقب میدوید و فرار میکرد. قدمبهقدم بیشتر معلوم میشد آنچه از آن میترسیدم اتفاق افتاده.»
حجم
۱۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه