
کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن
معرفی کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن
کتاب الکترونیکی شجاعت مواجهه با از دست دادن نوشتهٔ کریس کار با ترجمهٔ سارا بوریایی توسط انتشارات بذر خرد منتشر شده است. این کتاب به بررسی رویارویی صادقانه با احساسات پیچیده پس از فقدان میپردازد.
درباره کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن
کریس کار، نویسندهٔ این کتاب، با تجربهٔ شخصی از دست دادن عزیزان، به مخاطبان نشان میدهد که چگونه میتوان با احساسات پیچیدهای مانند غم، خشم و سردرگمی پس از فقدان مواجه شد. او تأکید میکند که پذیرش این احساسات و عبور از آنها میتواند به رشد شخصی و درک عمیقتری از زندگی منجر شود. کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن راهکارهایی برای مواجهه با غم و اندوه ارائه میدهد و به خوانندگان کمک میکند تا با احساسات خود صادقانه برخورد کنند و از این طریق به بهبود و التیام دست یابند. کریس کار نویسندهٔ چندین کتاب پرفروش در فهرست نیویورک تایمز و فعال در حوزهٔ سلامتی و فردی است که با تجربهٔ شخصی از سرطان، به دیگران در مسیر بهبود و رشد شخصی کمک میکند.
کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعهٔ این کتاب به افرادی که در حال تجربهٔ غم و اندوه ناشی از فقدان هستند، مشاوران و روانشناسان، و کسانی که به دنبال درک عمیقتری از احساسات پس از از دست دادن میباشند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب شجاعت مواجهه با از دست دادن
«پس از سالها رایزنی از طرف بابا - ممکن است پزشک، آزمایش، یا درمان منسجم دیگری باشد که بتوانیم امتحانش کنیم؟ - پزشکش اعلام کرد درمان دیگری در کار نیست. بالاخره فهمیدم (آن هم با تلخی) تنها کاری که میشد کرد این بود که تا جای ممکن اسباب راحتی بابا را در باقیماندهٔ عمرش فراهم کنیم. همانطور که یک بار از کارشناس اندوه، دیوید کِسلر، شنیدم، «زمانی باید جنگید، و زمانی باید نشست و گذاشت اسب کوفتی در همان جهت که میرود برود.»
بابا داشت باروبندیلش را میبست، و آخرین وظیفهٔ ما این بود که او را برای سفرش آماده کنیم، که خودمان را به لحظهٔ تحملناپذیر کنونی زنجیر کنیم. اما هر روزی که میآمد، من بین سه حالت در نوسان بودم، ستیز، گریز، الان چه غلطی باید بکنم؟! چطور میتوانستم وقتی خودم دائم در حالت حملهٔ هراس بودم با تمام وجود کنار انسانی بمانم که تا این حد برایم عزیز بود؟
بابا گویا با تغییر روندش به مراقبت تسکینی راحتتر کنار آمد، انگار انتظار این لحظه را میکشید. هرگز ندیدم دچار فوران احساسات یا فروپاشی شود، تنها گذاری آرام و باشکوه به گذار نهاییاش. اما مادامی که او با مرگ و با خودش آشتی میکرد، من داشتم مثل نیزهماهیای به قلاب افتاده میجنگیدم. نمیخواستم مهار از دستم برود چون از جهاتی، باور داشتم مهار اوضاع تنها چیزی بود که او و تمام ما را کنار هم نگه میداشت. رهاکردنش مانند این بود که بابا را ناامید کنم - که حالا میدانم حقیقت ندارد اما آن زمان خیلی هم واقعی به نظر میرسید.
اما نیاز من به در دست داشتن مهار اوضاع و دردی که به من وارد میکرد، مرا از حضور در زمان حال و تجربهٔ لحظاتی که اهمیت داشتند باز میداشت. هرچند از آنچه انتظارمان را میکشید وحشت داشتم، از پشیمانی در آینده بیشتر میترسیدم. میخواستم بابا تا نفس آخر هر ذره از عشق من را حس کند. بنابراین، خوشبختانه یا بدبختانه، باید سعی میکردم آنچه را در حال وقوع بود بپذیرم - حتی اگر نمیخواستم یا آمادگیاش را نداشتم.»
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه