کتاب ما ساده نیستیم
معرفی کتاب ما ساده نیستیم
کتاب ما ساده نیستیم نوشتهٔ دانیل سایمونز و کریستوفر چابریس و ترجمهٔ مهتا مقصودی است. انتشارات هورمزد این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب به شما میگوید که چرا فریب میخورید و در قبال آن چه کاری از دستتان برمیآید.
درباره کتاب ما ساده نیستیم
کتاب ما ساده نیستیم از مجموعهٔ «کتابهای حوزهٔ علم و آگاهی» و نوشتهٔ دانیل سایمونز و کریستوفر چابریس است. نویسندگان این اثر را در دو بخش و هشت فصل نگاشتهاند. دانیل سایمونز و کریستوفر چابریس دانشمندان علوم شناختی هستند که به مطالعهٔ چیزهایی که مردم متوجه میشوند و از قلم میاندازند، آنچه بهخاطر میآورند و فراموش میکنند و نحوهٔ تصمیمگیری آنها میپردازند. آنها دریافتهاند که در جهان امروز فریبکاری تا حد زیادی فراگیر شده است. انواع کلاهبرداریها، چه از لحاظ میزان پولدزدی و چه از لحاظ تعداد قربانیان کلاهبرداری در حال افزایش است، اما مسئله فراتر از محدودهٔ جرائم است. کسبوکارها، شگردهای فریبندهتری را بهعنوان رویهٔ عملیاتی استاندارد اتخاذ کردهاند که مرز بین تدابیر تجاری مشروع و نامشروع را مبهم کرده است. این دو دانشمند علوم شناختی در طول نگارش کتاب «ما ساده نیستیم» صدها نمونه از انواع فریب را بررسی کردهاند و درک خود از روانشناسی شناختی را برای شناسایی ویژگیهای تکرارشونده و الگوهای نوظهور بهکار گرفتهاند. در حین کار، راهبردهایی را نیز در نظر گرفتهاند که میتوانند به مردم کمک کنند کمتر فریب بخورند. اولین گام حیاتی که با سوگیری حقیقت مقابله میکند، گام سادهای است که باید به خاطر بسپارید: «کمتر بپذیرید، بیشتر بررسی کنید».
خواندن کتاب ما ساده نیستیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ما ساده نیستیم
«در تحلیل موفقیت بازاریابی، ردیف بالایی شبکه مواردی را نشان میدهد که مثلاً شرکتی یک استراتژی را امتحان کرده است و ردیف پایین مختص مواردی است که شرکت انجامشان نداده است. ستون چپ برای محصولات موفق و ستون راست برای محصولاتی است که با شکست مواجه شدهاند. بنابراین، وقتی داستان شفاف و متقاعدکنندهٔ هاشپاپیز را میشنویم، فقط دربارهٔ موارد کادر سمت چپ بالا میشنویم که نشان میدهند انتخاب این برند توسط افراد تأثیرگذار با افزایش فروش کفشها همراه بوده است. ما باید دست نگه داریم و به همهٔ اینها فکر کنیم: شرکتهایی که بازاریابی هیپستر را امتحان کرده و شکست خوردهاند، شرکتهایی که این نوع بازاریابی را پیش نگرفتند و بههرحال موفق شدند و شرکتهایی که این بازاریابی را امتحان نکردند و شکست خوردند. سنجش، تخمین یا حتی تصور تعداد شرکتهایی که در سایر کادرها قرار گرفتهاند و مقایسهٔ آن با موارد موجود در کادر سمت چپ بالا، به ما نشان میدهد که آیا شواهدی مبنی بر ارتباط بازاریابی هیپستر با موفقیت برند وجود دارد یا خیر. پرسش «چه چیزی از قلم افتاده است؟»، مانند فکر کردن به تصویر نقطهچین شدهٔ هواپیما، به ما یادآوری میکند که ممکن است فقط به بازماندگان توجه کنیم، نه تمام کسانی که با هدف و مأموریتی یکسان کارشان را آغاز کردهاند. هنگامی که سه احتمال دیگر را در نظر میگیریم و به اطلاعاتی که در اختیار نداریم فکر میکنیم، اغلب متوجه میشویم که بهجای شواهد فقط رویدادهای تصادفی را جمعآوری کردهایم.
به این مثال ساده از نحوهٔ استفاده از شبکهٔ احتمال توجه کنید. بازاریابی اساساً بر روی داستانهای موفقیتآمیز تمرکز میکند. اگرچه تمام کسبوکارهای مالی معتبر تصدیق میکنند که عملکردِ گذشته، موفقیتِ آینده را تضمین نمیکند، اما همچنان به موفقیت گذشته بهعنوان راهی برای جذب مشتریان جدید اشاره میکنند. چند سالی میشد که هر دوی ما مدام تبلیغی را در خبرمایهٔ شبکههای اجتماعی میدیدیم که مرد سفیدپوست میانسالی را با پیراهن صورتی بدقوارهاش نشان میداد با این تیتر که «احتمالاً ۵ سال دیگر با خودت میگویی که ایکاش این سهام را گرفته بودی.». در قسمت توضیحات با حروفی کوچکتر توضیح داده بودند: «او آمازون را در سال ۱۹۹۷ و تسلا را در سال ۲۰۱۱ معرفی کرد و حالا جدیدترین انتخابش برای خرید بهترین سهام این لحظه را اعلام کرده است.» از چرندیات بازاریابیهای پیشپاافتاده که بگذریم (آیا او واقعاً هر بار که تبلیغاتش پخش میشد انتخاب جدیدش برای سهام «همان لحظه» را اعلام میکرد؟) این نسخه اشاره میکند که آن مرد حتماً میداند که چه میگوید. بههرحال، او دربارهٔ دو مورد از بزرگترین شرکتهای تاریخ درست گفته بود، پس آیا بار سوم درست نمیگوید؟ اگر حرف او را بپذیریم و تصور کنیم چندسال بعد حسرت میخوریم که چرا سهام را نخریدیم، آمازون و تسلا را در کادر سمت چپ بالا در شبکهٔ احتمال آقای پیراهنصورتی قرار میدهیم: سهامهایی که به پیشبینی او باید خوب عمل میکردند و بعداً خوب عمل کردند؛ اما برای بیشتر ما هر دو سهام در کادر سمت چپ پایین قرار میگیرند: سهامی که ما انتخاب نکردیم و عملکرد خوبی داشتند. برای آنکه دقیقتر به این موضوع بپردازیم که آیا برای انتخاب سهام آینده باید به آقای پیراهنصورتی اعتماد کنیم یا نه، باید بادقت به سایر کادرهای او توجه کنیم.»
حجم
۳۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۳۵۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه