کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال)
معرفی کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال)
کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال) نوشتهٔ براندون مال و ترجمهٔ بهاره مدیحی است. نشر ویدا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال)
کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال) که برای نوجوانان نوشته شده، ادامهٔ داستان «کول راندولف» و دوستانش است. آنها برای گذراندن یک شب هالووین فراموشنشدنی برنامه میچینند. «کول» دوستانش را برای دیدن خانهٔ وحشت ترغیب میکند، اما همگی در آنجا گرفتار میشوند و سر از سرزمین دیگری در میآورند؛ سرزمینی که در هیچکجا نامی از آن نیست؛ سرزمینی ناشناس با وقایعی عجیب؛ سرزمینی بین واقعیت و رؤیا. آنها در آنجا با دختری به نام «میرا» آشنا میشود. کول با کمک او سعی میکند دوستانش را نجات دهد تا قبل از اینکه به فراموشی سپرده شوند، به وطن بازگردند. کول راندولف در دنیایی گرفتار شده است که جادو در آن قدرت بسیاری دارد و رؤیاها در آن واقعیاند. او در این دنیا موفق شد دوستش «دالتون» را پیدا کند و از حوادثِ دو پادشاهی اول حومه جان سالم به درببرد، اما اصلاً انتظار جادههای مغناطیسی و شکارچیان روباتیک زیروپلیس را نداشت. دولت زیروپلیس که یکی از شکلکسازان اعظم وفادار به پادشاه شرور، یعنی «ابرامترنج» آن را اداره میکند، از تکنولوژیهای پیشرفتهای برخوردار است. خوشبختانه محافظان کریستال که گروهی از شورشیان جوان با سلاحهای منحصربهفردند، مقاومت آن را هدایت میکنند. با آنها همراه شوید. این رمان ۳۹ فصل دارد.
خواندن کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پنج پادشاهی (جلد سوم، محافظان کریستال)
«هانتر باعجله گفت: «فکر کنم تو دردسر افتادهیم.» کول صدایش را در هدفون نمیشنید. «شاید یه سیستم دفاعی هوشیار باشه. اون تکنولوژی صورتی و نقرهای میتونه یه سختافزار جدی باشه.»
روکسی دوباره گفت: «سلاااام. خجالت نکشین. هر روز که دو تا روبات خوشقیافه نمیآن اینجا!»
- ما درواقع پهپادیم.
روکسی خندید و گفت: «شاید. ولی من دارم یه الگوهایی از شکارچیهای جایزهبگیر میبینم. وانمود نکنین که تصادفی از اینجا سر درآوردهین؛ اون هم با این همه روبات که راه رو نشونتون میدادن. شماها میدونین کجایین. کسی که من براش کار میکنم، منابع مهمی داره و خیلی هوشمنده.»
- مردم میگن احتمالاً آبرام ترنچ با یه اَبَرکامپیوتر کار میکنه. اخیراً تو بهش کمک کردهٔ؟
- اون من رو مثل یه برده خاموش نگه میداره؛ من فقط اطلاعاتی رو که بهم میده، مرتب میکنم.
- یه سیستم بسته! یه اَبرکامپیوتر که نمیتونه با دنیای بیرون ارتباط داشته باشه. پس قضیه وفاداریه، نه؟
روکسی اعتراضکنان گفت: «تو چی فکر میکنی؟ اگه ذهنت تو یه جعبه نگهداری بشه و فقط در صورت نیاز به تجزیهوتحلیل بهت اطلاعات بِدن...»
- منظورت رو میفهمم. پس یعنی کارِت ربطی به پدافندهای اینجا نداره؛ اینجا زندانته.
- با کی دارم حرف میزنم؟ کی داره پهپاد رو کنترل میکنه؟
- اگه اون الگوها رو دیده باشی، احتمالاً میتونی حدس بزنی.
روکسی با صدای دخترانهای گفت: «میدونم! هانتر مشهور! من هوادارتم!»
- خوشحالم میبینمت. شاید بتونیم به هم کمک کنیم.
- خوشحال میشم. دوستت کیه؟ انگار زبون نداره.
کول نمیدانست جواب بدهد یا نه. هانتر این دنیا را بهتر میشناخت و گفتوگو را بهخوبی اداره میکرد.
- یکی از افراد برترم. سلام کن، کول.
کول دکمهٔ انتقال را نگه داشت و گفت: «سلام، روکسی.»
روکسی گفت: «صدای تو هم خیلی جوونه. اصلاً بزرگسالی تو مزدورها مونده؟»
هانتر گفت: «بچهها همهجا رو پر کردهن.»»
حجم
۳۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۳۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه