
کتاب گناه
معرفی کتاب گناه
کتاب گناه نوشتهٔ جلال آل احمد است. طاقچه این کتاب را در اختیار کاربران قرار داده است. این اثر، یکی از کتابهای مجموعه «مطالعه در وقت اضافه» است که طاقچه آن را به کاربران خود پیشنهاد میدهد. این قصه، از روز روضهخوانیِ هفتگی در خانهٔ یک خانوادهٔ ایرانی آغاز میشود.
درباره کتاب گناه
کتاب گناه، یکی از کتابهای مجموعهٔ «مطالعه در وقت اضافه» است. کتابهای این مجموعه با هدف تسریع مطالعه گزینش شدهاند. کاربران طاقچه میتوانند، در عرض چند دقیقه، یک داستان کوتاه از نویسندگان ایران و جهان را بخوانند. طاقچه امیدوار است که این داستانهای کوتاه بتوانند کمکی کوچک به پربارترکردن دقایق زندگی کاربران بکنند.
داستان کوتاه گناه از جلال آل احمد، بهوسیلهٔ دختری روایت میشود که کارها و امور خانه و پدرش را زیر نظر گرفته و آنها را روایت میکند.
ماجرا از روز روضهخوانیِ هفتگی در خانهٔ این خانوادهٔ ایرانی آغاز میشود.
راوی، در این داستان، خصوصیترین و پنهانیترین احساسها و مناسبات فردی خود را، بیهیچ ملاحظهای، فاش میکند. این داستانِ ساده و چند صفحهای ما را با وسوسههایِ درونی دخترکی ۱۲-۱۳ساله آشنا میکند؛ که در حالِ گذار از مرزهایِ ممنوعه است و نویسنده او را همانگونه که «در تنهایی خودش» بوده تصویر میکند. اما چرا نام این داستان، «گناه» است؟
خواندن کتاب گناه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره جلال آل احمد
سید جلالالدین سادات آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی و روحانی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی نویسنده، روشنفکر سوسیالیست، منتقد ادبی و مترجم ایرانی، پسرعموی سید محمود طالقانی و همسر سیمین دانشور بود. او در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بهسزایی گذاشت. او دانشآموختهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران بود؛ تحصیل را تا دورهٔ دکترای ادبیات فارسی ادامه داد؛ اما سرانجام از ادامهٔ آن صرفنظر کرد.
آل احمد در جوانی (با حفظ گرایشهای مذهبی)، بهنوعی، به روحانیت پشت کرد و نیز به جریان توده پیوست. او تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت و افزونبر نگارش داستان، به نوشتن مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردمشناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعدد نیز میپرداخت. میتوان مهمترین ویژگی ادبی آل احمد را نثر او دانست؛ نثری فشرده، موجز و درعینحال عصبی و پرخاشگر که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای «خسی در میقات» یا ناداستان «سنگی بر گوری» میتوان دید و خواند.
نخستین مجموعهٔ داستان او «دید و بازدید» نام داشت.
او در سال ۱۳۲۶، دومین کتابش، «از رنجی که میبریم» را همزمان با کنارهگیری از حزب توده چاپ کرد؛ کتابی که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهعنوان ضربهای سنگینی بر پیکر آزادیخواهان، آل احمد نیز افسرده شد. او در این سالها، کتابی را تحتعنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. کتابهای اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و مدیر مدرسه در همین دوران نوشته شدند.
از میان خدمات این نویسنده و متفکر به ادبیات فارسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی؛ با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو و داستایوسکی،
معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن،
حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو، نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر،
ایجاد کردن جهشی بیسابقه در نثر فارسی با نثر خودش،
ایجاد تشکلهای ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون.
جلال آل احمد را ادامهدهندهٔ راهی میدانند که ویش از وی، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغاز کرده بودند؛ استفاده از زبان محاورهای بهوسیلهٔ جلال به اوج رسید و گسترش یافت.
برخی از داستانهای آل احمد:
پنج داستان (۱۳۵۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰)، نون والقلم (۱۳۴۰)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سه تار (۱۳۲۷)، از رنجی که میبریم (۱۳۲۶)، دید و بازدید (۱۳۲۴) و...
مقالهها:
«گزارشها» (۱۳۲۵)، «حزب توده سر دو راه» (۱۳۲۶)، «هفت مقاله» (۱۳۳۲)، «غرب زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه ساله» (۱۳۴۱)، «ارزیابی شتابزده» (۱۳۴۳)، «یک چاه و دو چاله» (۱۳۵۶)، «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶)، «اسرائیل، عامل امپریالیسم» و...
مشاهدات و سفرنامهها:
اورازان (۱۳۳۳)، تاتنشینهای بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) و...
ترجمهها:
تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو (۱۳۵۱ - با همکاری منوچهر هزارخانی)، چهل طوطی، قصههای کهن هندوستان (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱)، عبور از خط اثر ارنست یونگر (با محمود هومن، ۱۳۴۶)، مائدههای زمینی اثر آندره ژید (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳)، کرگدن اثر اوژن یونسکو (۱۳۴۵)، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید (۱۳۳۳)، دستهای آلوده اثر ژان پل سارتر (۱۳۳۱)، سوء تفاهم اثر آلبر کامو (۱۳۲۹)، بیگانه اثر آلبر کامو (با خبرهزاده، ۱۳۲۸)، قمارباز اثر فئودور داستایفسکی (۱۳۲۷)، محمد و آخرالزمان اثر پل کازانوا (۱۳۲۵) و...
جلال آل احمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ درگذشت.
بخشهایی از کتاب گناه
«ملافه خنک خنک بود و پشت من تا پايين پاهايم آن قدر يخ کرد که حالا هم وقتی به فکرش میافتم حظ میکنم. شايد هم از ترس و خجالت وحشت کردم که اين طور يخ کردم، ولی صورتم داغ بود و قلبم تند میزد. مثل اينکه نامحرم مرا ديده باشد. مثل وقتی که داشتم سرم را شانه میکردم و پدرم از در وارد میشد و من از ترس و خجالت وحشت میکردم ولی خجالتم زياد طول نکشيد. پشتم گرم شد. عرقم بند آمد و ديگر صورتم داغ نبود و من همان طور که روی رختخواب پدرم طاقباز افتاده بودم، خوابم برد. برادرم مدرسه میرفت و تنها من در کارهای خانه به مادرم کمک میکردم. خستگی کار روز و رختخوابها را که پهن کرده بودم مرا از پا درآورده بود و نمیدانم آن شب اصلاً چطور شده بود که من خواب ديو پيدا کرده بودم. هر وقت به فکر آن شب میافتم، هنوز از خجالت آب میشوم و مو برتنم راست میشود. من که ديگر نفهميدم چه اتفاقهايی افتاد. فقط يک وقت بيدار شدم و ديدم لحاف پدرم تا روی سينهام کشيده شده است و مثل اينکه کسی پهلويم خوابيده است. وای! نمیدانيد چه حالی پيدا کردم!... خدايا!... يواش اما با عجله تکان خوردم و خواستم يک پهلو بشوم. ولی همان تکان را هم نيمه کاره ول کردم و خشکم زد و همان طور ماندم. سرتاپايم خيس عرق شده بود و تنم داغ داغ بود و چانهام میلرزيد. پاهايم را يواش يواش از زير لحاف پدرم درآوردم و توی سينه جمع کردم. پدرم پشتش را به من کرده بود و يک پهلو افتاده بود. دستش را زير سرش گذاشته بود و سبيل میکشيد. و من که نتوانستم يک پهلو شوم، دود سيگارش را میديدم که از بالای سرش بالا میرفت. از حياط نور چراغهای روضه بالا نمیآمد. سر و صدايی هم نبود. فقط صدای کاسه بشقاب از روی بام همسايهمان که دير و همان روی بام شام میخوردند میآمد.»
حجم
۰
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه
حجم
۰
تعداد صفحهها
۱۸ صفحه