کتاب از قاهره، با عشق

کتاب از قاهره، با عشق نوشتهٔ نانسی کمبل آلن و ترجمهٔ امیتسا مسعودی است. نشر پیدایش این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب از قاهره، با عشق

کتاب از قاهره، با عشق (From cairo, with love) حاوی یک رمان آمریکایی است که ۱۳ فصل دارد. این رمان شما را با «ولنتاین بیکر» آشنا و همراه می‌کند؛ یک دختر جوان انگلیسی که زندگی یکنواخت در روستا را دوست ندارد و به‌دنبال ماجراجویی است. دخترخالهٔ او که «ایوا» نام دارد، در ایتالیا زندگی می‌کند. ایوا به او پیشنهاد می‌دهد با مادر همسرش (کنتس) که برای رسیدگی به سرقت اشیای عتیقه به مصر می‌رود، همراه شود. ولنتاین می‌پذیرد. او به ونیز می‌رود و همراه با کنتس و محافظش، با کشتی راهی سفری جذاب و پرحادثه و شورانگیز می‌شود. با او همراه شوید. نانسی کمبل آلن اولین‌بار این رمان را در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر کرد.

خواندن کتاب از قاهره، با عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب از قاهره، با عشق

«ولنتاین روی عرشه ایستاده بود و قایق‌های کوچکی را که به کشتی بخار نزدیک می‌شدند تا مسافران و وسایلشان را به بندر پر جنب و جوش اسکندریه ببرند، نگاه می‌کرد. سِرّ شده بود و صورتش از لبخند زدن به مردمی که به او تبریک گفته و از او و شوهر باهوشش برای صحنه‌سازی چنین ازدواج خاصی تعریف می‌کردند، درد گرفته بود. زن دیگری در کنارش از اینکه چقدر حسرتِ داشتن چنین شوهری را داشت صحبت می‌کرد و گفت از اینکه ولنتاین زود برای صبحانه آمده، تعجب کرده.

تنها چیزی که به آن یقین داشت این بود که آن صبح بسیار خسته است. اما این هیچ ربطی به شعفِ ازدواج یا ترس او از مسمومیت شوهرش نداشت. مکس از آن موقع تا حالا اصلاً با او تنها نشده بود. پس از آنکه ماجرا را در حدی که می‌توانست توضیح داد، حساس بودن موقعیت را به او و کنتس گوشزد کرد و گفت که برای طلاق هر کاری از دستش بر بیاید انجام خواهد داد، کنتس او را از سوئیت مکس بیرون کشید و اصرار کرده بود که ولنتاین به او در جمع کردن وسایلش کمک کند.

مارتینا قبلاً چمدان‌های کنتس را بسته بود و ولنتاین از اینکه کنتس او را از سوئیت مکس بیرون برده بود، متعجب بود. کنتس کل ساعت بعد را به صحبت با او و سؤال در مورد اهداف و خواسته‌هایش، وضعیت خانوادگی و اینکه آیا خواستگار دیگری که منتظرش باشد دارد، گذرانده بود.

ولنتاین به دقت پاسخ داده بود اما قلبش در حال تکه تکه شدن بود.

او با مرد فوق‌العاده‌ای که عاشقش شده بود ازدواج کرده بود و ازدواجشان قلابی بود. مکس اگر مسموم نشده بود هرگز با آن ازدواج موافقت نمی‌کرد.

می‌خواست با کاپیتان صحبت کند تا مطمئن شود آیا آن مرد که مردم را درحین انجام وظیفه به ازدواج هم درمی‌آورد، متوجه شده که آن مراسم فقط یک شوخی احمقانه بوده؟ ولنتاین احساس حماقت و مسخرگی می‌کرد، انگار که مکس را به دام انداخته باشد، با اینکه از نظر منطقی می‌دانست تقصیر او نبوده است.

کنتس رگبارِ سؤالاتش را با یک سر تکان دادنِ قاطع تمام کرد و اعتراف کرد که او از ابتدای سفر امید داشته او و مکس را با هم جور کند. اما مطمئناً انتظار چنین اتفاقات ناجوری را نداشته. توصیهٔ او این بود که ولنتاین به خود زمان بدهد، تا بتواند تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد در این ازدواج بماند یا نه؛ و سپس طبق تصمیمش عمل کند.»