کتاب مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقره ای)
معرفی کتاب مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقره ای)
کتاب الکترونیکی مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقرهای) نوشتهٔ هالی بلک و کاساندرا کلر با ترجمهٔ ابراهیم عامل محرابی در انتشارات ویدا چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ ادامهٔ ماجراهای کالم هانت است که به اتهام قتل بهترین دوستش در زندان به سر میبرد.
درباره کتاب مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقره ای)
نقاب نقرهای چهارمین جلد از مجموعهٔ پنججلدی مجیستریوم است که توسط هالی بلک و کاساندرا کلر نوشته شده است. این مجموعه داستان کالم هانت، نوجوانی با تواناییهای جادویی، را دنبال میکند که در دنیایی زیرزمینی به نام مجیستریوم آموزش میبیند. در این جلد، کالم به اتهام قتل بهترین دوستش، آرون، در زندانی به نام پاناپتیکون نگهداری میشود. او با چالشهای جدیدی مواجه میشود و باید با گذشتهٔ تاریک خود روبهرو شود. در این میان، استاد جوزف، جادوگری قدرتمند، تلاش میکند کالم را متقاعد کند تا آرون را از مرگ بازگرداند، اما نتیجهٔ این تلاشها پیچیده و غیرمنتظره است.
این کتاب به موضوعاتی مانند دوستی، اعتماد، هویت و قدرت میپردازد و نشان میدهد که چگونه انتخابهای فردی میتوانند سرنوشت او و دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. نویسندگان با خلق دنیایی پر از جادو و ماجراجویی، خوانندگان را به سفری هیجانانگیز میبرند که در آن مرز بین خیر و شر مبهم است. هالی بلک نویسندهٔ آمریکایی است که به خاطر نوشتن داستانهای فانتزی برای نوجوانان شناخته میشود. از آثار معروف او میتوان به مجموعهٔ سرزمین پریان اشاره کرد. کاساندرا کلر نویسندهٔ آمریکایی است که بیشتر به خاطر مجموعهٔ ابزارهای فانی شناخته میشود. او تاکنون جوایز متعددی در زمینهٔ ادبیات نوجوانان دریافت کرده است.
کتاب مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقره ای) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فانتزی و ماجراجویانه علاقهمند هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب مجیستریوم (جلد چهارم؛ نقاب نقره ای)
«گاهی که خسته میشد و حوصلهاش سر میرفت، وسوسه میشد دروغ بگوید، چون کاملاً روشن بود میخواهند چه چیزی بشنوند. بهنظرش میرسید اگر همان را به آنها بگوید، راحتتر است. اما دروغ نمیگفت، چون دوباره فهرست اعمال جادوگر بدنهاد را به جریان میانداخت و برای هر کاری که بهنظرش ممکن بود از یک جادوگر بدنهاد سر بزند، به خودش امتیاز منفی میداد. و دروغگویی قطعاً امتیاز منفی بزرگی داشت.
بالابردن کفهٔ ترازو به نفع جادوگر بدنهاد، در زندان کار چندان دشواری هم نبود.
بازجویانش دربارهٔ افسون ویرانگر خصم مرگ و اینکه کال نباید با هیچیک از زندانیان دیگر صحبت کند، زیاد حرف میزدند. چون میترسیدند مبادا آنها را جذب نقشههای شیطانی خودش کند.
آنها فکر میکردند او عمداً این ویژگی ذاتی خودش را پنهان کرده، و شاید اگر این تصورشان را آنقدر واضح بروز نمیدادند، کال آن را به حساب تعریف از خودش میگذاشت. اگر کنستانتین مَدِن واقعاً دارای جذبهای ویرانگر بود، اینطور احساس میکردند که کال درست مخالف آن را از خود نشان میدهد. نه آنها برای دیدارش لحظهشماری میکردند و نه او برای دیدار آنها.
اما آن روز کال بهمحض ورود به اتاق بازجویی جا خورد، چون بازجوهای همیشگیاش را آنجا ندید. در عوض، آنسوی میز سفید، استادش، استاد رفوس، را با جامهای سیاه دید. کلهٔ تاس و قهوهای استاد رفوس زیر نور شدید چراغها میدرخشید.
مدتها بود کال هیچ آشنایی ندیده بود. بااینکه استاد رفوس با ترشرویی به او چشم دوخته بود و اصولاً آدمی نبود که اهل درآغوشگرفتن کسی باشد، کال احساس کرد بهشدت دوست دارد از روی میز بپرد و او را در آغوش بگیرد.
کال روی صندلی مقابل استادش نشست. حتی نمیتوانست برایش دستی تکان دهد یا با استاد رفوس دست بدهد، چون مچهایش از جلو با زنجیر فلزی درخشان و بیاندازه سختی بسته شده بود.»
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه