دانلود و خرید کتاب خاور سلطان زهرا راشد
تصویر جلد کتاب خاور سلطان

کتاب خاور سلطان

نویسنده:زهرا راشد
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاور سلطان

کتاب خاور سلطان نوشتهٔ زهرا راشد است. انتشارات آرنا این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب خاور سلطان

کتاب خاور سلطان داستانی برگرفته از شخصیت‌ها و حوادث واقعی است. داستانی که در زمانی نه چندان دور پیرامون زندگی ما اتفاق افتاده اما با توجه به تغییرات سریع زندگی، چنان دور می‌نماید که انگار قرن‌ها از آن گذشته است. حداقل برای اشخاصی که آن‌ روزگاران را زیسته‌اند؛ تکرار رخدادهای زندگی و سرعت زیاد گذران عمر مزید بر علت شده تا نویسنده فقط زمانی که گذرش به «دارچم» و یا محله‌های قدیمی می‌افتد، طنین صدای آشنای آشنایان به دوردست‌ها سفر کرده را با گوش ذهن بشنود و آرامشی غریب روح او و مخاطبان داستانش را فرا بگیرد.

خواندن کتاب خاور سلطان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خاور سلطان

«آن روزها راه و روش باغداری و کمک به خانواده را با دیدن تلاش بی‌وقفهٔ مادر یاد می‌گرفت؛ اما حالا دیگر سال‌های زیادی از آن روزگاران گذشته و تنها خاطراتش باقی مانده بود. خاطراتی که بیشتر اوقات یادآوری آن‌ها از زبان پدر، با آن همه شور و حال، گرمابخش محفل کوچک خانوادهٔ ما بود. همچنین شنیدن آهنگ‌های قدیمی و زیبا از ضبط‌صوت پیکان سفید مدل ۵۳ پدر در جاده‌های شمال و حین سفرهای تابستانی یا زمانی که برای گردش در اطراف شهر کوچکمان ملایر بیرون می‌رفتیم و این بزرگ‌ترین لذت زندگی ما بود.

وقتی پایمان به زمین‌های سرسبز با درختان سروِ بلند «دارچم»۱ می‌رسید و صدای رودخانهٔ خروشانش گوشمان را نوازش می‌داد، نمی‌دانستیم این تفریحگاه طبیعی نزدیک شهرمان که بهشت کوچکی برای بازی‌های کودکانه ما بود، شاهد رفت‌وآمد چه آدم‌های خسته و باغداران پُر تلاشی بوده است. باغدارانی که وقتی خسته از کار به سمت شهر برمی‌گشتند، بین راه این‌جا در دارچم توقفی می‌کردند. از آب خنکِ چشمه‌هایش می‌نوشیدند. پاها و دست و روی خود را در آب رودخانه‌اش می‌شستند و زیر سایهٔ درختان بلندش ساعتی می‌آرمیدند و برای ادامهٔ راه خستگی از تن به در می‌کردند.

پدر همیشه خندان و شوخ‌طبع بود. با یادآوری خاطرات کودکی‌اش که با چهار برادر بزرگ‌تر و مادر با صلابت و پدری آرام و مهربان گذشته بود، مرا به سال‌های دور می‌برد. به سال‌هایی که با برادرانش هنگام برگشت از باغ‌های انگورشان به این‌جا، به دارچم می‌آمدند و برای رفع خستگی و کمی تفریح در آب رودخانه آبتنی می‌کردند. آن زمان که خوراکی تَهِ جیبِ لباس‌هایِ کهنهٔ بچه‌ها، کشمش‌های سبزی بود که از انگورهای باغ‌های پرحاصل شهرشان به دست آمده بود و گردوهایی که درختان تنومندشان دورتادور باغ‌ها را گرفته بود و صدها سال از عمرشان می‌گذشت.

این پنج برادر همراه مادر، نگهبانان آن کَرت‌های خرمِ انگور و بازوی راست مادر در سر و سامان دادن به باغ‌ها بودند. خاورسلطان مادر آن‌ها، زنی با کفایت و درایت بود که هم به امور خانه می‌رسید و هم چند باغی که سرمایهٔ زندگی آن‌ها بود را سر و سامان می‌داد. پسرانش و کارگران فصلی باغ از او حساب می‌بردند و همه وظایفشان را به خوبی انجام می‌دادند؛ بدون آن‌که خشونت یا تنبیهی در کار باشد. تنها این صلابت و شخصیت محکم او بود که همه چیز را رهبری می‌کرد. در آن سال‌ها، گذشته از آفت معمول باغ‌ها که هر ساله محصولات را مورد تهاجم قرار می‌داد، گرازها هم دشمنان ویرانگر باغ‌های انگور بودند. مواجهه و فراری دادن آن‌ها کار آسانی نبود؛ از این‌رو شجاعت خاورسلطان در حفاظت از باغ به‌خصوص شباهنگام که سر و کلهٔ گرازهای وحشی پیدا می‌شد، زبانزد همه و باعث افتخار کودکانش بود. بچه‌ها که شاهد دلاوری‌های مادر بودند، روز بعد با هزار جملهٔ دروغ و راست دیگر و با آب و تاب آن‌را برای هم‌سن و سالان خود تعریف می‌کردند.

پدر من کوچک‌ترین پسر او بود؛ اما مادر تفاوتی بین کوچک‌ترها و بزرگ‌ترها قائل نبود. همه باید کار می‌کردند و فرار از کار و مسئولیت مساوی بود با تنبیه، گرسنگی و نخوردن یک یا چند وعده غذا تا معدهٔ خالی عقل را بر سرخود بنشاند و خاطی تن به کار بدهد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان