کتاب بازآفرینی چپ گرایی
معرفی کتاب بازآفرینی چپ گرایی
کتاب بازآفرینی چپ گرایی نوشتهٔ استفانی ال. ماج و ترجمهٔ وحید موسوی داور است. انتشارات شیرازه کتاب ما این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب احزاب غربی سوسیالیسم تا نئولیبرالیسم.
درباره کتاب بازآفرینی چپ گرایی
کتاب بازآفرینی چپ گرایی که به قلم یک دانشیار گروه جامعهشناسی در دانشگاه کالیفرنیا نوشته شده، ادعا کرده است که احزاب چپگرای غربی در قالبی سوسیالیستی وارد قرن بیستم میلادی شدند و در قالب «راه سوم» با گرایشی بازارپسند یا نئولیبرال آن را به پایان رساندند. گفته شده است که آنها در مرحلهٔ اول از احزابی سوسیالیستی به احزابی اقتصادگرا تبدیل شدند و سپس با پذیرش اخلاق نئولیبرال، از احزابی اقتصادگرا به احزابی ترقیخواه بدل شدند. پرسش کتاب حاضر به قلم استفانی ال. ماج این است که آیا هنوز احزاب چپگرا میتوانند منافع مردم را سازماندهی و برنامههای سیاسیِ مشخصی بر این اساس ارائه کنند؟ کتاب حاضر را اولین نمونه در مطالعات احزاب سیاسی دانستهاند که آنها را همچون نهادهایی متغیر در نظر گرفته است؛ همچنین این اثر با قراردادنِ کارشناسان حزبی در مرکز این تغییرات و انتخاب زبان بهعنوان محمل سیاست، نگاهی دوباره به مسئلهای قدیمتر در جامعهشناسی دانش کرده است؛ یعنی نقش سیاسی روشنفکران. کتاب حاضر ۹ فصل دارد.
خواندن کتاب بازآفرینی چپ گرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب علوم سیاسی و اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازآفرینی چپ گرایی
«والتر هلر نمونهای عالی از آن نوع کارشناس حزبیِ چپگرایی است که من بهعنوان نظریهپرداز اقتصاددان مدّنظر دارم. همانطور که دیدیم، هلر و افراد همانند او کارشان فراتر از تحلیل اقتصادی و ارائهٔ مشاوره به سیاستگذاران بود. نظریهپردازان اقتصاددان نقشی واسطه بین احزاب چپگرا، رأیدهندگان (بهخصوص، نیروی کار سازمانیافته)، کارفرمایان و نهادهای دولتی داشتند. آنها سیاستهای اقتصادی را بر مبنای نیازی فرضی به مذاکره و اجماعسازی تدوین و اجرا میکردند. آنها همچنین در تشکیل نهادهایی مشورتی مشارکت داشتند که نقش اقتصاددانان حرفهای را در دولت، سیاست و مباحثات عمومی تقویت میکرد.
نقلقول بالا از هلر نیز بیانگر آن است که نظریهپردازان اقتصاددان برداشت خاصی از اقتصاددانِ حاضر در عرصهٔ سیاست داشتند: نمایندهٔ خِرد علمی و درعینحال، هماهنگ با ضروریات سیاسی و دغدغههای مهم روز. این «اخلاق کینزی» قطعاً بیانگر تجربیات نظریهپردازان اقتصاددان در جایهجایی بین علم اقتصاد حرفهای، احزاب چپگرا و احزاب حاضر در دولت بود. بهعبارت دیگر، همانطور که تعهّدات اقتصادیِ نظریهپردازان حزبیِ سوسیالیست اروپایی بیانگر وابستگی آنها به احزاب سوسیالیست و اهمیّتشان برای این احزاب (و در واقع، نبودِ ارتباط بین آنها و دانشگاه) بود، اخلاق کینزیِ نظریهپردازان اقتصاددان بیانگر موقعیت آنها در فصلمشترکِ (جدیدِ) سیاست و علم اقتصاد حرفهای بود.
البته، همهٔ اقتصاددانان، نظریهپرداز اقتصاددان نبودند و همهٔ اقتصاددانان نیز اخلاق کینزی نداشتند. نقلقول دوّم در صفحهٔ قبل- از اقتصاددان مشهور شیکاگو، میلتون فریدمن (معاصر هلر)- شاهدی بر این موضوع است. از نظر فریدمن، وظیفهٔ اقتصاددان نه مدیریت اقتصاد بهنحو هماهنگ با سیاست، بلکه صحبت از طرف بازار و- با حمایت از بسط بازار- کاهش تأثیر تصمیمگیریهای سیاسی است. بهعبارت دیگر، اقتصاددان باید با بازار هماهنگ باشد و نه با سیاست.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه