دانلود و خرید کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد لائورا بوناونتورا ترجمه جمشید کاویانی
تصویر جلد کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد

کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد

انتشارات:انتشارات هوما
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد

کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد نوشتهٔ لایورا بوناونتورا و ترجمهٔ جمشید کاویانی است. انتشارات هوما این رمان معاصر ایتالیایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد

کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد در سال ۱۴۰۲ منتشر شده است. نقاشی روی جلد این کتاب، منحصراً برای نسخهٔ ترجمه‌شدهٔ فارسی به قلـم «آندرآ چیـرزولا» (Ciresola Andrea)، یکی از نقاشان برجستهٔ ایتالیایی به تصویر کشیده شده است. راه رشد و بزرگ‌شدن چگونه طی می‌شود؟ در این راه طولانی با چه چیزهایی روبه‌رو می‌شویم؟ در این مسیر چه چیزهای زیبا، شادی‌آفرین و یا نگران‌کننده و وحشتناکی وجود دارد؟ «کریستینا»، شخصیت اصلی این رمان در یک سایهٔ مخروطی‌شکلی حرکت می‌کند که در آن رنگ‌ها، صداها، عطر گل و گیاهان، زنبورها و افراد بالغی که در تیرگی‌ها زندگی می‌کنند، حضور دارند. ارتباط آزاردهنده با دوست، حیواناتی که در حیاط خانه قربانی می‌شوند، چراهای بی‌جواب اطرافیان، پدری که خاطرات تلخ گذشته را مخفی می‌کند و... باعث نگرانی دختربچهٔ حساس و شکننده‌ای می‌شود که در آخر پی می‌برد به دنیایی تعلق دارد که با زندگی خودش بی‌ارتباط است. او متعلق به چه دنیایی است؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایتالیایی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لایورا بوناونتورا

لائورا بوناونتورا (Laura Bonaventura) تحصیلات عالی خود را در زمینهٔ ادبیات ایتالیا طی کرده است. او سال‌های زیادی در این زمینه تدریس داشته است. لائورا بوناونتورا علاقه‌مند به موسیقی و ادبیات بوده و اولین رمان خود را با نام «آسمان درون سطل» در سال ۲۰۰۷ و به‌دنبال آن کتاب جدیدش «دختربچه‌ای که گل‌ها را می‌خورد» را به چاپ رسانده که به لحاظ سبک ادبی خاص و شاعرانه‌اش موفقیت چشمگیری پیدا کرده است. او تمام‌وقت در زمینهٔ ادبیات کودکان فعالیت داشته است.

بخشی از کتاب دختربچه ای که گل ها را می خورد

«در پاییز درختان برهنه و گل‌ها خشک می‌شوند و زنبورها قبل از بسته شدن کندوها آخرین عسل خود را تولید می‌کنند. روستاییان آخرین سیب‌ها و انگورها را می‌چینند و مادر هم ژاکت‌ها را از کمد بیرون می‌کشد. درختان چنار مانند تخریب تدریجی ساختمان‌ها، برگ‌هایشان می‌ریزد. برگ‌های رنگارنگ آن‌ها، زمین را فرش می‌کنند. در حاشیهٔ رودخانه گل و گیاه انگار دارند به آخر خط می‌رسند و روی ساقه‌هایشان فقط میوه‌های خشکیده دیده می‌شود. کریستینا این تغییرات را با کنجکاوی پیگیری می‌کرد. تعدادی برگ جمع‌آوری می‌کرد و آن را در میان صفحات کتاب نگه می‌داشت. گاهی هم با دوستانش به تاکستان انگور می‌رفتند که در آنجا زیرزمین درازی بود که در آن شراب نگهداری می‌کردند. عبور از تونل و راهروهای پیچ‌درپیچ آن سرگرمی خوبی برای آن‌ها بود.

وقتی به مدرسه می‌رفت آن‌چنان که بایدوشاید دل به درس نمی‌داد. در کلاس بود اما ذهنش مانند ابرها مدام در حال حرکت و جابه‌جا شدن بود. اغلب در همان لحظات اولیه وقتی معلم متوجه می‌شد که حواسش به کلاس و درس نیست، او را سرزنش می‌کرد، اما این چارهٔ کار نبود زیرا معلم فقط لحظه‌ای او را از تخیلات و رؤیاهایش جدا می‌کرد. وقتی معلم حرف می‌زد او به اشیا مختلفی مانند لکه‌های مرکب روی دفترچه یا نوشته‌های کتاب، خشک‌کن، طرح‌های روی لباس معلم و بچه‌ها... خیره می‌شد. با دیدن هریک از طرح‌ها، ذهنش در شاخهٔ درختان، گل‌ها و حیوانات سیر می‌کرد. صدای معلم را می‌شنید اما گوش نمی‌داد. غرق دنیای پُر از رؤیا خود بود.

یک روز در میان باید مسئله‌ای را که در کلاس به او داده شده بود، حل می‌کرد. اما از آنجایی که ذهنش پُر بود از مسائل بیرون از مدرسه، راه‌حلی که به دست می‌آورد، غلط بود و هیچ ربطی به صورت مسئله نداشت. وقتی چشمش به طول یک خط می‌افتاد، این خط تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کرد. اعداد و ارقام مانند یک تودهٔ بی‌معنی آن‌قدر درهم جمع و کوچک می‌شدند که فقط با ذره‌بین می‌شد آن را دید.

طبق معمول وقتی بچه‌های کلاس تکالیفشان را انجام و تحویل معلم می‌دادند، همگی جمع می‌شدند کنار تخته‌سیاه. اما کریستینا جزو آخرین نفرها هنوز چشمش به صفحهٔ کتابش بود. هرچه صدای وزوز بچه‌ها کنار تخته‌سیاه بیشتر می‌شد، اضطراب و نگرانی او بالاتر می‌رفت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان