کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک
معرفی کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک
کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک نوشتهٔ غلامعلی الهی است. نشر آناپنا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی حاوی افکارسنجی «حسین پناهی» با «فردریش نیچه» و «آلبر کامو».
درباره کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک
کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک، تلخاندیشی «حسین پناهی» از مسائل انسان و هستی را ارائه کرده است. نویسنده توضیح داده است که این بدان معنی نیست که حسین پناهی، این هنرمند معاصر ایرانی تماماً تلخاندیش بوده است. او شاهد قبولی زندگی با همهٔ مصائب آن بوده است. شادیهای ساده و جاری که حسین پناهی ستوده، زیادند. در آخر کتاب، نمونههای چنین پنداشتی از او نقل شده است. غلامعلی الهی افکارسنجی حسین پناهی را نسبت به «فردریش نیچه» و «آلبر کامو» در متن کتاب با گزیدههایی از اندیشه و نظر هر سه متفکر در باب حیات و هستی یادآور شده است.
خواندن کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ تلخاندیشی و دیگر آرای «حسین پناهی» در کنار آرای «فردریش نیچه» و «آلبر کامو» پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سه سوارکار اندیشه شکاک
««حلقه افتاد پس از طرح سؤال
ابدی شد قصهٔ هجر و وصال
آدمی مانده و آیا و محال.»
سوأل از نظر پناهی، آغازش از لحظهٔ جداشدگی انسان است، هم دیدن انسان در هستی است، در مجموعهٔ من و نازی ابتدا به وضع قبل از سوأل اشاره کرده است و حتی آن را از بین رفتنی نمیداند که تا حدود کودکی هم اثری از آن میتوان دید؛
«همهچی از یاد آدم میره
مگه یادش که همیشه یادشه
یادمه قبل از سوأل...
مست میکردم من با زنبور،
از گسِ عطر گل بابونه
سبز بودم در شب رویش گلبرگ پیاز
هاله بودم در صبح، گِردِ چتر گل یاس...»
صرفنظر از اینکه پناهی قصهٔ هبوط انسان را قبول داشته باشد و یا نه، آنچه مدنظر است اهمیتی است که او برای پرسش قائل است. تا قبل از آن خوشبختی بود، اما خوشبختی توأم با خاموشی. انسان دست در دست موجودات آرام و خوشبخت میچرخید، بدون سوأل، بدون دیدن. از آن به بعد اما وضع دگرگون شد، دیگر خاموشی مال انسان نیست، قابل توجه حکامی که خود را برتر از خداوند میدانند، خداوند به پاس زندگی خاموش از دست رفته، سوأل را به انسان هدیه کرده است، گرفتن پرسش، سوأل و اندیشه از انسان برخلاف سرشت هستی و آفرینندهٔ هستی است. سوأل اما بههمینسادگی نیست، انسان را از خودش دور میکند، از موجودات همینطور. دیگر آن آرامی و آن مست کردن با زنبور، از گس گل بابونه و سبزی بیواسطهٔ گلبرگ پیاز و هالهٔ چتر گل یاس و... خبری نیست. البته که به نظر میتوان به چنین بینش عارفانهای رسید ولی نه به راحتی قبل، اینجا باید یک دور کامل زد، اینجا پس از تحمل رنج اندیشیدن در هستی، دوباره میتوان با هستی و با طبیعت اُنسی مبتنی بر آگاهی به دست آورد. پس از اندیشه و سوأل انسان به کل انسان دیگری است، چیزی آماده در اختیار ندارد، اما ابزارهایی در اختیار انسان است برای دوباره به دست آوردن، به خصوص با جملهٔ معروف دکارت «من میاندیشم پس هستم» نگرش جدی به هستی از نگاه انسان تقویت شد که حتی ممکن است برای خداوند دردسرساز باشد.
«منِ عفریته مرا افسون کرد
مرا از هستی خود بیرون کرد
راز خوشبختی آن سلسله خاموشی بود
خودفراموشی بود
چرخ و چرخیدن خود با هستی
حذر از دیدن خود در هستی.»
ازآن پس اما وضع فرق کرد و انسان خوشبخت اگر نبود، خاموش هم نبود. چون امتیاز پرسش را و چیستی را گرفت. ای صاحبان قدرت و زوز تو را به هرکی میپرستید جلوی پرسش انسان را نگیرید، او را به خاطر پرسشهایش مجازات نکنید.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
نظرات کاربران
عالی ..شفاف .کاربردی ممنونم از لطفتون مستدام باشین