دانلود و خرید کتاب گوشه چشم کبود سیدحسن شکری
تصویر جلد کتاب گوشه چشم کبود

کتاب گوشه چشم کبود

نویسنده:سیدحسن شکری
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گوشه چشم کبود

کتاب گوشه چشم کبود به‌قلم سیدحسن شکری را انتشارات روایت باران منتشر کرده است. این به شرح زندگی بسیجی شهید، مسعود پسندیده می‌پردازد.

درباره کتاب گوشه چشم کبود

هر جنگی روزی به ‌پایان می‌رسد. روزی که آتش توپخانه‌ها رو به سردی می‌گراید، صلح‌نامه‌ای منعقد می‌گردد و سربازان به خانه‌ها برمی‌گردند. زمان می‌گذرد و از جنگ‌ها جز آماروارقام و شرح فتوحات حرف زیادی به میان نمی‌آید و قصه‌ها و روایت‌های زیادی ناگفته می‌ماند. روایت‌هایی از آنان که رفتند برای آن‌ها که مانده‌اند و خاطرهٔ روشنی از آن روزها ندارند. این‌جاست که اهمیت تولید محتوا مخصوصاً تألیف کتاب در حوزهٔ خاطرات و زندگی‌نامه‌ها به منظور آشنایی هرچه بیشتر نسل جوان و یادآوری روزهای صبر و ایثار و حماسه دوچندان خواهد شد، زیرا فرصتی می‌شود برای رویارویی با حقیقتی بی‌تکلف از زندگی مردم عادی و نیروهای داوطلب حاضر در جبهه‌ها و نیز امکانی برای شنیدن روایت‌های غیررسمی و خودمانی‌تر که از زاویهٔ نگاه متفاوتی به مقولهٔ جنگ و دفاع می‌پردازند. کتاب گوشه چشم کبود زندگی‌نامهٔ داستانی شهید مسعود پسندیده، بسیجی دانش‌آموز، به‌قلم سیدحسن شکری است که کوشیده در ۶ فصل به انضمام تصاویر و اسناد به روایت زندگی این شهید و معرفی شخصیت و زندگی او به مخاطبان مشتاق و علاقه‌مند بپردازد.

خواندن کتاب گوشه چشم کبود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوستداران مطالعهٔ زندگی‌نامه‌های شهدا و علاقه‌مندان به تاریخ جنگ ایران و عراق از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب گوشه چشم کبود  

«ظهر جمعه چهارم اردیبهشت سال ۱۳۴۹ در محلهٔ خواجو و در خانهٔ محمدتقی پسندیده ولوله‌ای افتاد. او و همسرش زینت‌سادات چشم‌انتظار تولد فرزند دومشان بودند. فرزند اولشان جمال‌الدین یک سال بعد از ازدواج آن‌ها در آبان ۱۳۴۶ به دنیا آمده بود. محمدتقی سال‌ها قبل در یک شرکت تهیهٔ قطعات خودروی بنز کار می‌کرد. مدیران شرکت دیگری به نام «زد اف» در او ذوق و استعدادی خاص دیدند و چون برای ادارهٔ بخش تعمیرات گیربکس خودروهای زد اف به یک نیروی جوان آموزش‌دیده نیاز داشتند محمد‌تقی را تشویق کردند تا زبان آلمانی بیاموزد و از طرف شرکتشان برای یک دورهٔ آموزشی به آلمان اعزام شود. او با پشتکار و علاقهٔ بسیار در مدت شش‌ماه زبان آلمانی را یاد گرفت، اما مدیران به عهدشان پایبند نبودند و او را برای این مأموریت انتخاب نکردند. برای محمد‌تقی چندان هم بد نشد چون از طرف شرکت خودش مأموریت گرفت تا در نمایندگی شرکت در تهران مشغول به کار شود. چند سالی به‌تنهایی در تهران زندگی کرد اما بعد به صلاحدید خانواده‌اش به اصفهان برگشت و با دختر یکی از بازاریان خوش‌نام اصفهان به نام زینت‌سادات سجادی‌فر وصلت کرد. به سنت خانواده‌های قدیمی شهر محمدتقی و زینت‌سادات بعد از ازدواج در یکی از اتاق‌های خانهٔ پدر داماد، زندگیشان را شروع کردند. جمال‌الدین که در خانه او را جمال صدا می‌زدند در همین خانه به دنیا آمد. خانه‌ای شش‌اتاقه که اتاق بزرگ‌تر برای نشیمن بود و اتاقی دیگر برای پذیرایی، اتاق سوم هم برای جمال و پدر و مادرش آشپزخانه کنار اتاق آن‌ها بود. محمد‌تقی سه برادر و پنج خواهر داشت که هنوز چند‌تایی از آن‌ها ازدواج نکرده بودند و در خانهٔ پدری ساکن بودند. دو اتاق باقی‌مانده هم بین آن‌ها و خانم‌بزرگ و آقابزرگ تقسیم می‌شد. قشنگی خانه به حیاط پرگلی بود که تمام زحمتش را آقا بزرگ می‌کشید. دور تا دور حیاط باغچه بودو آقا‌بزرگ کشاورز بود و عاشق گل و گیاه. چند جور درخت میوه و گل و گیاه در حیاط کاشته بود و حسابی به آن‌ها رسیدگی می‌کرد. حوض کوچکی هم در وسط حیاط این زیبایی را دو چندان کرده بود. سفرهٔ آقا‌بزرگ در هر وعدهٔ غذا تمام بچه‌ها را دور خودش جمع می‌کرد.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان