کتاب مشترک مورد نظر
معرفی کتاب مشترک مورد نظر
کتاب «مشترک مورد نظر» نوشتۀ محمدرضا مرزوقی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. این رمان خواندنی براساس یک رویداد واقعی نوشته شده و به حادثۀ غمانگیز پلاسکو می پردازد.
درباره کتاب مشترک مورد نظر
حادثۀ دلخراش ساختمان پلاسکو که در سیام دی ۱۳۹۵ اتفاق افتاد و ۱۶ آتش نشان جان عزیز خود را در حین انجام عملیات از دست دادند تأثیرات فراوانی بر همۀ مردم ایران گذاشت. این حادثۀ غمانگیز نقش آتشنشانها را در زندگی مردم پررنگ کرد و موجب شد همه متوجه فداکاریهای آنها شوند. این موضوع باعث شد تا نویسندگانی مانند محمدرضا مرزوقی به سراغ آن بروند و اثری زیبا خالق کنند تا بتواند مفاهیمی مانند ایثار، شجاعت، رشادت و فداکاری را با زبان هنر و در قالب داستان به خوانندگان به ویزژ نوجوانان منتقل کند.
مشترک موردنظر، رمانی خوشخوان و تأثیرگذار است که به حادثۀ پلاسکو میپردازد. محمدرضا مرزوقی برای نوشتن رمان مشترک موردنظر تحقیقات میدانی کرده و به چند مرکز آتشنشانی برای تحقیقات رفته است. این نویسنده با چندین آتشنشان که در عملیات خاموشکردن پلاسکو نقش داشتند، صحبت کرد و همین گفتگوها کمک کرد تا بتواند لحظات آخر را در ذهنش تصور و بازسازی کند.
خواندن کتاب مشترک مورد نظر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقهمندان به رمان هایی که براساس موضوعات واقعی نوشته شدهاند پیشنهاد میکنیم.
درباره محمدرضا مرزوقی
محمدرضا مرزوقی در خرداد سال ۱۳۵۵ در آبادان به دنیا آمد و در ۴ سالگی اتفاقات جنگ را تجربه کرده است. خانوادۀ ممدرضا مرزوقی به خاطر جنگ مجبور به ترک آبادان شدند و به بوشهر رفتند به همین دلیل جنگ، اثرات و خاطراتش در بسیاری از آثار او دیده میشود. او در رشتۀ تئاتر تحصیل کرده است و داستان نویسی را در سال ۱۳۷۲ با نوشتن برای سروش نوجوان آغاز کرد. اولین رمان محمدرضا مرزوقی، عاتکه نام دارد. از میان آثارش میتوان به داستان بلند بعداز ظهر داغ، رمان تُل عاشقون، پسین شوم، لوچیانو، مجموعۀ چهار جلدی داستانهای تالاب انزلی، شاهدخت، بچههای کشتی رافائل، دلهرههای خیابان وحید، دیویدی اسرارالغولان، باید حرفای دیشبمو جدی میگرفتی، مجموعۀ چندجلدی بچه محل نقاشها، لبخندی برای سوفیا، دور زدن در خیابان یک طرفه، دستان کودک بزرگ گوش کوچک، نمایشنامههای تئاتربازی و شبهای کوچک اشاره کرد
بخشی از کتاب مشترک مورد نظر
«نمیدانم چرا از ذهنم گذشت چطور بعضیها به هر آرزویی که دارند میرسند و بعضیها به نصف آرزوهایشان هم نمیرسند؟ بعضیها هم همیشه آرزوبهدل میمانند. مثلاً من و رضا آرزو داشتیم وقتی بزرگتر شدیم و پولمان از پارو بالا میرفت، یکی از خانههای بزرگ خیابان سی تیر یا خانهای در خیابانها و کوچههای درو و برش را شریکی بخریم و بازسازی کنیم. مثل همیشه قرار بود من مهندس ناظر باشم و او هم ترتیب آوردن کارگر و مصالح و باقی کارها را بدهد؛ اما هر دو آرزوبهدل ماندیم. تازه رضا آرزوهای باحالتری هم داشت؛ مثلاً میخواست یکی از قلههای درکه را فتح کند و بعد پرچمش را آنجا بزند و اسم خودش را روی آن قله بگذارد. میخندیدم و میگفتم: آخه درکه هم فتحکردن داره؟»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه