دانلود و خرید کتاب تیغ و طول رگ محمدامین سمیعی پور
تصویر جلد کتاب تیغ و طول رگ

کتاب تیغ و طول رگ

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تیغ و طول رگ

کتاب تیغ و طول رگ نوشتهٔ محمدامین سمیعی پور است. نشر قطره این نمایشنامهٔ ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب تیغ و طول رگ

کتاب تیغ و طول رگ حاوی یک نمایشنامهٔ ایرانی است. طراحی شخصیت‌های این نمایشنامه بر اساس پژوهشی از «یاسین ابریشمی» صورت گرفته است. این متن نمایشی به قلم محمدامین سمیعی پور، ۱۴ شخصیت دارد. اثر از داخل مطب «دکتر» آغاز می‌شود؛ جایی که جنازه (دکتر) بر روی مبل وسط آن افتاده است. «بازپرس» و «حامد» دیالوگ را آغاز می‌کنند. 

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب تیغ و طول رگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تیغ و طول رگ

«بازپرس: من مامانت نیستما. دوباره می‌پرسم. (با تحکم) باهاش خوابیدی؟

یوسف: آره.

بازپرس: با این پسره حامد چی؟ با اونم خوابیده؟

یوسف: (با بغض) بسه. بسه. بسه. (بغضش می‌ترکد.) من نمی‌دونم. نمی‌دونم.

بازپرس به سمتش می‌رود. دکتر رو به بازپرس می‌گوید.

دکتر: داری زیادی تحت‌فشارش می‌ذاری. یهو دیدی نکشید زد پرپرت کرد.

بازپرس دستش را روی شانهٔ یوسف می‌گذارد. یوسف سرش را بالا می‌آورد.

بازپرس: آروم باش. تموم شد.

یوسف: یعنی آزادم که برم؟

بازپرس: از اولشم بازداشت نبودی، ولی بهم قول بده با حامد و پرستو کاری نداشته باشی.

یوسف: من آزارم به کسی نمی‌رسه.

بازپرس: درمورد دکتر مطمئن نیستم.

یوسف: (عصبانی و مقتدر) من آدمکش نیستم.

بازپرس: اگه فکر و خیالی به سرت زد سریع بیا پیش خودم.

یوسف: لعنتی...

بازپرس انگشتش را به نشانهٔ سکوت بالا می‌آورد.

بازپرس: هیچی نمی‌خواد بگی. بعداً دوباره با هم حرف می‌زنیم. می‌تونی بری، ولی از شهر خارج نشو و در دسترس باش.

یوسف بلند می‌شود و به سمت در می‌رود. دم در می‌ایستد و به بازپرس نگاه می‌کند. می‌خواهد چیزی بگوید، ولی حرفش را نگه می‌دارد و از اتاق خارج می‌شود. دکتر دوباره دست خود را با گارو به دستهٔ مبل می‌بندد. بازپرس به سمت میز دکتر می‌رود و در لابه‌لای پرونده‌ها چیزی را جستجو می‌کند.

دکتر: (در حال بستن گارو) ولی کاش می‌ذاشتی حرف بزنه.

بازپرس نگاهش می‌کند. دکتر می‌میرد.

سرباز داخل می‌شود و احترام می‌گذارد.

سرباز: کیو بفرستم تو قربان؟

بازپرس: فعلاً کسیو نفرست. صدات می‌کنم.

سرباز: قربان این منشیه التماس می‌کنه می‌گه کار واجبی باهاتون داره.

بازپرس: بگو فعلاً منتظر باشه. برو بیرون درم ببند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان