دانلود و خرید کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود محمد فائزی‌فرد
تصویر جلد کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

معرفی کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود نوشتهٔ محمد فایزی فرد است. نشر پیدایش این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود حاوی یک رمان معاصر و ایرانی و داستان مردی است که از خواب می‌پرد، اما هیچ چیزی را به یاد نمی‌آورد؛ نه تختش را به یاد می‌آورد و نه حتی اتاقی که در آن چشم گشوده را. او از دنیایش هم هیچ خاطره‌ای ندارد. دختری او را یاری می‌کند تا به خانه‌اش بازگردد و برای بهبود جراحاتش به بیمارستان برود. مرد بی‌آنکه متوجه باشد، به گروهی شورشی وصل می‌شود؛ گروهی که انگار مرد یکی از ارکان مهم آن است؛ گروهی که علیه بردگی ماشین‌وارشان قیام کرده‌اند. مرد بازداشت می‌شود و همه‌چیز پیچیده‌تر. با او همراه شوید تا سرانجامش را بدانید.

خواندن کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

«کسی حالش را نمی‌پرسد. زن و مرد لب‌زخمی نیمکت کنار دیوار را جلو می‌کشند و موازی تخت قرار می‌دهند. در این بین شمارهٔ یک به برگهٔ توی دستم اشاره می‌کند. «خوندیش؟»

نگاه گذرایی به آن انداخته‌ام. سر تکان می‌دهم. زن روی پیشانی دختر دست می‌کشد. «به‌خاطر حضورت توی اتفاقات اخیر تصمیم بر این شد که در جلسه حضور داشته باشی.» رفتار گرمش با لحن ماشینی‌اش در تضاد است.

شماره یک روی نیمکت می‌نشیند و ما همان‌طور سر پا ایستاده باقی می‌مانیم. من و مرد لب‌زخمی جلوی تخت و زن پشت آن. شمارهٔ یک سرش را بالا می‌گیرد و به چشم‌های من زل می‌زند: «جلسه رو به صورت رسمی آغاز می‌کنیم. مسئول جلسه خود من، شمارهٔ یک هستم. مسئول ثبت و یکی از اعضای خط راهبری شمارهٔ هفت هستن.»

شمارهٔ هفت از همین حالا شروع به یادداشت‌برداری کرده است. خودکار ساده‌ای در دست دارد و دفترچهٔ کوچکی را که از جیبش بیرون کشیده به‌سرعت سیاه می‌کند. شمارهٔ یک ادامه می‌دهد. می‌دانم که از سر ناچاری مرا به این جلسه دعوت کرده است. طبق گفته‌های دختر، من ایده‌پرداز گروه بوده‌ام و اینکه حتی بدون حافظه به اینجا فراخوانده شده‌ام یعنی اوضاع زیادی بد است. با دقت گوش می‌دهم. باید مفید باشم.

«متأسفانه اوضاع اصلاً خوب نیست. اتحادیه از هم پاشیده. طبق شهادت شمارهٔ چهار (به من اشاره می‌کند) و بررسی محل درگیری، همکاری رئیس گروه سوم با سازمان امنیت بی‌هیچ شکی اثبات شده. رئیس کل کنار کشیده و مسئله رو یک مسئلهٔ بین گروهی اعلام کرده. این یعنی ما باید قائله رو بدون سر و صدا بخوابونیم.»

مرد لب‌زخمی به‌نرمی مشتش را به دستهٔ فلزی تخت می‌کوبد و با ناراحتی می‌نالد: «یعنی اونا نمی‌خوان کاری کنن؟»

به خودم اجازهٔ صحبت می‌دهم: «احتمالاً نمی‌خوان خبر همکاری یکی از رؤسا با نیروهای امنیتی به بیرون درز کنه. درکش می‌کنم، می‌ترسه با این خبر گروه‌ها کلاً از هم بپاشن. برای همین می‌خواد تو یه ماجرای کوچک‌تر، سازمان پاکسازی بشه. این‌طوری اگه خبر پخش هم بشه همه فکر می‌کنن که ما این خبر رو ساختیم تا گروه مقابل رو خراب کنیم.»»

یه کتاب باز پیر
۱۴۰۲/۱۱/۲۳

این رمان قطعا فضا سازی خوبی داره قطعا به عنوان یک رمان معمایی در فضای دیستوپیایی خوب شروع میشه اما روند داستان کنده شخصیت ها نامفهوم هستن حس نمی شن درک نمی شن داستان به جریان در نمیاد من نتونستم

- بیشتر

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۲۰۰
تومان