دانلود و خرید کتاب زندگی من همچون بدلکارها جانت تاشجیان ترجمه سارا رنجبران
تصویر جلد کتاب زندگی من همچون بدلکارها

کتاب زندگی من همچون بدلکارها

ویراستار:سمیرا امیری
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زندگی من همچون بدلکارها

کتاب زندگی من همچون بدلکارها نوشتهٔ جانت تاشجیان و ترجمهٔ سارا رنجبران و ویراستهٔ سمیرا امیری است و کتاب کوله پشتی این رمان را برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است. این کتاب حاوی جلد دوم از مجموعهٔ «زندگی من» است.

درباره کتاب زندگی من همچون بدلکارها

کتاب زندگی من همچون بدلکارها حاوی جلد دوم از مجموعهٔ «زندگی من» است. این جلد هم شما را با «درک فالون» همراه می‌کند. درک فالون باید به مدرسه برود و در این میان، توسط فردی با ورزش پارکور آشنا می‌شود و علاقه‌اش به بدلکاری از همینجا آغاز. فرد پارکورباز به‌خاطر آمادگی‌اش، به او پیشنهاد می‌دهد که در یک فیلم بدل‌کاری کند و این تازه اول مشکلات دِرِک است! درک فالون حالا فرصت بسیار مهمی به دست آورده است؛ می‌تواند در یک فیلم بزرگ که ستاره‌ای زیبا نیز در آن بازی می‌کند، بدل‌کار باشد. پس از پذیرفتن شغل، می‌فهمد که باید برای ایفای نقش در فیلم، کلاه‌گیس بر سرش بگذارد، اما همه‌چیز به همین سادگی نیست. با او همراه شوید. عنوان جلد نخست از مجموعهٔ «زندگی من»، «زندگی من همچون کتاب» است.

خواندن کتاب زندگی من همچون بدلکارها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جانت تاشجیان

جانت تاشجیان نویسندهٔ بسیاری از رمان‌های مشهور است؛ از جمله رمان‌های مجموعهٔ «لری» مانند «انجیل به گفتهٔ لری»، «به لری رأی دهید»، «لری و معنای زندگی» و همچنین «خط خطا»، «انتخاب‌های چندگزینه‌ای» و «اعترافات ترو». یک مجموعه رمان دیگر به قلم این نویسنده، «زندگی من» نام دارد؛ «زندگی من همچون کتاب» و «زندگی من همچون بدلکارها» دو جلد از این مجموعه است.

بخشی از کتاب زندگی من همچون بدلکارها

«جوری به آن دایره خیره می‌شوم انگار متخصص رادیولوژی‌ام: «توموره؟ فرانک سرطان داره؟»

با قیافه‌ای خیلی خیلی جدی و با نگاه خیره می‌گوید: «داخل معده‌شه، ولی فکر نمی‌کنم تومور باشه. گذاشتی فرانک با چیز ممنوعه‌ای بازی کنه؟»

می‌گویم: «نه! بهم گفتی هیچ‌وقت چیزهایی رو که می‌تونه قورت بده بهش ندم. اون میمون منم هست و دلم نمی‌خواد مریض بشه.»

مامان می‌گوید: «حرف حساب، جواب نداره. شده تا حالا اون رو با اسباب‌بازی‌هات تنها بذاری؟»

«نه. بهت که گفتم.» جمله‌ام را هنوز تمام نکرده‌ام که یادم می‌آید چند شب پیش، قبل از شام شوالیه‌هایم را روی میز سالن پذیرایی ردیف کرده بودم. می‌گویم: «فقط یه دقیقه از اتاق اومدم بیرون! نمی‌تونسته اون کار رو بکنه.»

سریع برمی‌گردم به خانه و جعبهٔ اکشن‌فیگورهای کوچکم را از روی قفسه پایین می‌آورم. شوالیهٔ آبی، شوالیهٔ قرمز، شوالیهٔ سبزِ چماق به دست... محتویات جعبه را روی زمین خالی می‌کنم تا مطمئن شوم کل مجموعه سر جایشان‌اند. متوجه می‌شوم اسبی که پرچم قرمز داشت، کنار بقیه نیست و ته دلم خالی می‌شود.

مامان می‌پرسد: «چیزی کم نیست؟» صدایش آرام است و این من را بیشتر می‌ترساند؛ حتی بیشتر از وقت‌هایی که فریاد می‌زند.

زیر مبل و میز را نگاه می‌کنم، ولی پیدا نمی‌شود. «اسب نیست. فکر می‌کنی فرانک اون رو قورت داده باشه؟»

«به‌زودی می‌فهمیم. مِلانی رو خبر کردم که بیاد و دستیارم بشه. اون چیزی که توی دستگاه گوارش فرانکه، اون‌قدری بزرگه که گیر کرده. باید شکمش رو باز کنم و درش بیارم.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۷۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۹۰۰
۱۷,۴۳۰
۳۰%
تومان