کتاب فاکنگو
معرفی کتاب فاکنگو
کتاب «فاکنگو» نوشتۀ جهانگیر شهلایی است و انتشارات ۳۶۰ درجه آن را منتشر کرده است. فاکنگو یک داستان طنز، تخیلی و جذاب در باب چیستی هستی و چگونگی نجات بشریت است.
درباره کتاب فاکنگو
داستان با معرفی پدرام آغاز میشود. پدرام شخصیت اصلی داستان فاکنگو خودش را معرفی میکند و از زندگی معمولیاش؛ کودکی، جوانی و ازدواج میگوید. داستان فاکنگو به شیوۀ اولشخص از زبان پدرام روایت میشود و خواننده ابتدا تصور میکند که با یک خاطرهنویسی آن هم با لحنی آمیخته به طنز روبهرو است؛ داستان زندگی پسری معمولی که شجاع نیست و بیآزار است، او همچنین علاقهمند به تماشای فوتبال و فیلمهای سینمایی است و انتظار خاصی از زندگی و آدمهای اطرافش ندارد.
داستان فاکنگو در میانه وارد مرحلۀ جدیدی شده و تبدیل به یک قصۀ معمایی، رازآلود، تخیلی و فانتزی میشود. پدرام که سادهانگارانه به همۀ اتفاقات زندگی نگاه میکرده کمکم درگیر اتفاقاتی میشود که بسیار عجیب و غیرواقعی است. یکی از ویژگیهای دیگر کتاب عنوان آن است. فاکنگو معمایی است که خواننده را به دل داستان میکشاند و مانند سایر شخصیتهای اصلی داستان میخواهد بداند که فاکنگو چیست. جهانگیر شهلایی در کتاب فاکنگو ماهرانه تلاش کرده است تا واقعیت و خیال را در هم بیامیزد و اتفاقات جذاب بسیاری را در یک کتاب کمحجم رقم بزند که برای خوانند جذاب باشد. جهانگیر شهلایی نویسندهٔ جوان ایرانی در سال ۱۳۶۵ متولد شد و از دیگر آثار او میتوان به کتابهای «لطفاً منتظر بمانید»، و «شهرهای منهدم شده» اشاره کرد.
خواندن کتاب فاکنگو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای ایرانی و دوستداران آثار تخیلی، فانتزی، طنز، حادثه ای و معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فاکنگو
«عین اسمش واقعاً که رؤیا بود. از وسط راهروی تاریک داشتم نگاهش میکردم. با پیرهن و شلوار سیاهش آن جلو، توی نور، ایستاده بود. مثل تمام اتفاقات آن روز پر اتفاق، مصمم به نظر میرسید و آماده. طور دو طرفش را نگاه میکرد که مطمئن میشدی هیچچیز نمیتواند جلویش را بگرد. دو تا گلابپاش را محکم گرفته بود توی دستش و آماده بود تا هرچند تا میتواند از آن آرکونهای حرامزاده دود کند و بفرستد به هوا. ولی من باید برای نجات دنیا و انسانها زودتر باهاش وداع میکردم و ازش دور میشدم، ولی صبر کنید. گمان داستانها را اینطوری شروع نمیکنند. آخر من داستانگوی خوبی نیستم؛ پس بگذارید از اول بگویم.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه