کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها)
معرفی کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها)
کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها) نوشتهٔ تاد ویلیامز و ترجمهٔ سمر میرزاخانی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر خیالی را منتشر کرده است؛ برای نوجوانان.
درباره کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها)
کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها) حاوی یک رمان معاصر است. داستان چیست؟ جادویی سیاه به جنگی دامن میزند که سرزمین صلحآمیز «اوستن آرد» را در بر خواهد گرفت؛ چراکه «پرستر جان»، شاه والا در حال مرگ است. با مرگ او فرمانروای نامیرای سیثیها که «پادشاه طوفان» نام دارد، از این فرصت استفاده میکند تا قلمرو از دسترفتهاش را از طریق پیمانی با شاهی که بهتازگی تاجگذاری کرده، باز پس گیرد. برادر کوچکتر شاه که از عواقب این پیمان باخبر است، به گروه دانشمندانی اندک و پراکنده در سرزمینْ به نام «اتحاد طومار» میپیوندند تا با خطر حقیقی که اوستن آرد را تهدید میکند، مقابله کند. «سایمن»، کارگر مطبخ قلعهٔ سلطنتی که ندانسته به کارآموزی یکی از اعضای این اتحاد درآمده، به مأموریتی فرستاده میشود که تنها امید نجات آنها از این شرایط است؛ مأموریتی بر مبنای معمایی مرگبار درمورد سه شمشیر قدرتمند و گمشده. رمان «مسند استخوان اژدها» نخستین جلد از مجموعهٔ «خاطره، سوگ، خار» به قلم تاد ویلیامز و برای نوجوانان است.
خواندن کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاطره، سوگ، خار (کتاب اول؛ مسند استخوان اژدها)
«درختان آلدهورت در فاصلهای دورتر از جاده مانند ارتشی بیپایان که سر پا خوابیدهاند، ایستاده بودند. تاریکی آنقدر کامل بود که میشد تصور کرد بین برخی از تنههای درختان، دروازههایی به دنیاهای دیگر وجود داشت. در بعضی نقاط کلبههایی زاویهدار و زشت قرار داشتند که به نظر میآمد متعلق به هیزمشکنهاست.
راه میرفت و از بالا به جنگل نگاه میکرد که پایش به بوته توت گیر کرد و هر دو پایش به طرزی دردناک خراشیده شدند. به محض اینکه متوجه شد به چه چیزی گیر کرده است، دست از فحش دادن برداشت. بیشتر توتها هنوز سبز و نارس بودند ولی بینشان به اندازهای توترسیده بود که وقتی چند دقیقه بعد دوباره شروع به حرکت کرد، گونهها و چانهاش از آب توت سرخ شده بودند. توتها هنوز کاملاً شیرین هم نشده بودند، با این حال بهترین چیزی بود که برای خوردن پیدا کرده بود. وقتی دست از خوردن کشید، صورت و دهانش را با پیراهن نابودشدهاش تمیز کرد.
وقتی جاده به سراشیبی طولانی رسید، بالاخره شواهدی از سکونت بشر به چشم خورد. یکی دو جا در فاصله جنوبی، حصارهای چوبی از چمنها سر برآورده بودند؛ فراتر از این دیوارهای مرزی، شمایی از افراد در حال کاشت نخودهای بهاری دیده میشد. همان نزدیکیها، بقیه مردم علفهای هرز را با داسهایشان جدا و تلاش میکردند تا حد ممکن محصول یک سال بد را نجات دهند. جوانترها روی سقف کلبهها را کاهگل میزدند و با چوبهای بلند آن را سر جایش نگه میداشتند و خزههایی را که در طول بارندگیهای آوریل رشد کرده بودند، جدا میکردند. به شدت دلش میخواست از آن زمینها بگذرد و به مزارع آرام و منظم برود. حتماً یک نفر به او کار میداد، جا و غذا میداد...
فکر کرد آخه چقدر من احمقم؟ اصلاً چرا برنگردم به قلعه و وسط حیاط عمومی اسمم رو فریاد نزنم؟ مردم روستایی شدیداً به غریبهها مشکوکن. مخصوصاً این روزها که شایعه راهزنها و چیزهای بدتر از اون از شمال به اینجا میآن. سایمن مطمئن بود ارکینگارد به دنبالش میگردد. این مزارع منزوی به احتمال زیاد مرد جوان موقرمزی را که به تازگی از آنجا گذشته باشد به خاطر میآوردند. علاوه بر آن، علاقهای نداشت به این زودی با غریبهها صحبت کند. نه اینقدر نزدیک به هیهولت. احتمالاً جایش در یکی از مسافرخانههای مرزی جنگل بهتر باشد. اگر کسی او را راه میداد.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰۸ صفحه
نظرات کاربران
اولین جلد از طولانی ترین سه گانه فانتزی جهان. سایمن پسر یتیمی که در قلعه پادشاه ظرفشوری سربه هوا است، ناخواسته شاهد عجیب ترین اتفاق هاست، ابتدا در میانه جنگ قدرت دو پسر پادشاه گرفتار می شود، خانه و استادش
از این کتاب تعریف زیاد شنیده بودم ولی نسبت به کتاب های دیگه در ژانر فانتزی حوصله سر بر بود تا ببینیم جلدای دیگه چی میشه. ولی جدا جلد اول که جالب نبود.