دانلود و خرید کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی) آنتونی هوروویتس ترجمه گیتا گرکانی
تصویر جلد کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی)

کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی)

معرفی کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی)

کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی) نوشتهٔ آنتونی هوروویتس و ترجمهٔ گیتا گرکانی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی)

کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی) جزو مجموعهٔ «قدرت پنج نگهبان» است. در این مجموعه، «مت فریمن» نوجوانی است كه می‌تواند وقايع زيان‌بار را پيش‌بينی كند و مانع بروز آن‌ها شود.  حالا فقط مرحلهٔ پایانی بازی باقی مانده است. پنج نگهبان دروازه با هم متحد شده بودند و برای لحظه‌ای فکر کردند که نبرد را برده‌اند، اما ناگهان گردبادی مرگبار و مهیب آن‌ها را از هم جدا و هر کدام را به گوشه‌ای از جهان پرتاب کرد. ۱۰ سال بعد، نگهبانان دروازه در جهانی متروک تلاش می‌کنند تا یکدیگر را بیابند و نیرویی شیطانی را متوقف کنند که منتظرشان است و یک بار دیگر مثل ۱۰۰۰۰ سال پیش، دنیا را نجات دهند. دشمنان در هر قدمی که نگهبانان دروازه برمی‌دارند، پشت سرشان هستند و اکنون تنها امید نگهبانان برای پیروزی، فراموشی است. این پنج قهرمان اکنون به پایان دنیا رسیده‌اند. «دژ فراموشی» (The Oblivion) نوشتهٔ آنتونی هوروویتس، حاوی یک ماجراجویی حماسی و برای نوجوانان است.

خواندن کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قدرت پنج نگهبان (کتاب پنجم؛ دژ فراموشی)

«اسکات از پله‌هایی پایین رفت که به حیاط منتهی می‌شد و درهای قفل شده یک طرفش و کوه پشت آن بود. آنجا به طرز عجیبی ساکت بود، برف سنگین‌تر از همیشه می‌بارید و هر صدایی را می‌پوشاند. نگهبانی دیده نمی‌شد؛ دیگر به آن‌ها نیازی نبود. جماعت قابل ترحمی که خود را ارتش دنیا می‌نامیدند رفته بودند، دنبال کشتی‌هایی دویده بودند که فکر می‌کردند آن‌ها را به جای امنی می‌رسانند، بی‌آنکه بدانند دنیا دیگر هرگز امن نخواهد شد. و مت فریمن دستگیر شده بود. همین حالا او اسباب سرگرمی افراد پیشینیان بود. حالا تنها مرد آویخته از چوبهٔ دار آنجا بود. او به کلی یخزده بود. برف داشت روی شانه‌ها و سرش می‌نشست.

اسکات فقط یک پیراهن، شلوار و کت پوشیده بود. سرما با بازیگوشی در وجودش نفوذ کرد و در عرض چند لحظه انگشت‌هایش، گوش‌هایش و گونه‌هایش هم بی‌حس شدند و هم درد گرفتند. متوجه شد اگر مدت زیادی بیرون بماند هوا او را می‌کشد ـ اما برایش اهمیت نداشت. به‌نظر می‌رسید در هرحال به زودی باید می‌مرد.

به طرف غاری رفت که در دیوارهٔ کوه بود، مقابل دروازه و دو برج. ستاره‌پنج پر کنده شده روی صخره را دید. زنجیری نقره‌ای جلوی دهانهٔ غار کشیده شده بود با دو دست سفید که همدیگر را گرفته بودند و آن را بسته نگه می‌داشتند. تنها کاری که باید می‌کرد جدا کردن آن‌ها از هم بود و باز کردن راه پیش رو. باید ده قدم برمی‌داشت و خودش را در لندن می‌دید. نمی‌دانست جیمی چه خواهد گفت. نمی‌دانست بعد از همهٔ چیزهایی که اتفاق افتاده برادرش از دیدن او خوشحال خواهد شد یا نه؟ جیمی چقدر می‌دانست؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۷۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

حجم

۵۷۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

قیمت:
۲۸۰,۰۰۰
تومان