کتاب آموزش و توسعه
معرفی کتاب آموزش و توسعه
کتاب آموزش و توسعه نوشتهٔ عباس معدن دار آرانی و محمدرضا سرکار آرانی و محمد نقی زاده است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مباحثی نوین در اقتصاد آموزش.
درباره کتاب آموزش و توسعه
کتاب آموزش و توسعه کتابی در حوزهٔ جامعهشناسی، اقتصاد و علوم سیاسی است. نویسندگان در این اثر تلاش کردهاند تا گسترهٔ وسیع اقتصاد آموزش را تببین کنند. این اثر میتواند فرصتی برای طرح آرا و نظریههای جدید برای جامعهٔ علمی کشور بهویژه در حوزهٔ علوم اجتماعی فراهم کند. این اثر در پنج فصل نگاشته شده است. بخش اول کتاب به مطالعهٔ نظریههای مشهور اقتصادی برای تجزیهوتحلیل کارکرد اقتصادی آموزش میپردازد. بخش دوم به بررسی ارتباط متقابل و شکلهای مختلف سرمایه میپردازد. بخش سوم کارکردهای اقتصادی دورههای آموزشی (پیشدبستانی، آموزش ابتدایی، متوسطه و آموزش عالی) را تجزیه و تحلیل میکند. بخش چهارم به مطالعهٔ سازوکار، نحوه و میزان تأثیر نظام آموزشی بر نظام اقتصادی میپردازد. بخش پنجم چالشهای اقتصادی نظام آموزش عمومی و آموزش عالی و تأثیر آنها بر کیفیت آموزش و میزان برابری و دسترسی به فرصتهای تحصیلی را بررسی کرده است.
خواندن کتاب آموزش و توسعه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای اقتصاد و جامعهشناسی و علاقهمندان به نظریههای آموزشوپرورش پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آموزش و توسعه
«-وضعیت نیروی کار در ایران با توجه به نظریه تعامل با تغییرات تکنیکی نیز قابل بررسی است. تأکید اصلی نظریه تعامل با تغییرات تکنیکی بر تأثیر متقابل کارگر آموزشدیده و فناوری بر یکدیگر بود. در اقتصاد، این امر بدیهی است که نوع شغل و ارزش افزوده آن به میزان مهارت شاغل بستگی دارد. یعنی افراد ماهرتر میتوانند مشاغل با ارزش افزوده بالاتری را کسب کنند. پس اگر نظام اقتصادی و سطح فناوری مشاغل، با سطح دانش، مهارت و تحصیلات منابع انسانی آموزشدیده متناسب نباشد، میتوان چنین استنباط کرد که کشور بهرغم مخارج زیاد برای آموزش، نتوانسته است سهم مناسبی از مشاغل نوین را ــ در تقسیم جهانی کار و اقتصاد مبتنی بر دانایی ــ بهدست آورد. روی دیگر این سکه، کمبود نیروی کار ماهر و ناتوانی نظام آموزشی در تأمین نیازهای واقعی بازار کار است. درحالیکه هر سال نزدیک به ۲۵۹ هزار نفر از دانشگاههای ایران فارغالتحصیل میشوند، بازار کار ایران دچار کمبود نیروی کار ماهر با تخصصهای حرفهای و مدیریتی است (زمانی، ۱۳۸۳). همچنین، نرخ بیکاری نیروی کار باسواد بسیار بیشتر از نرخ بیکاری افراد بیسواد است، چرا که ساختار کنونی بازار کار ــ بهویژه در بخش خصوصی ــ ساختاری سنتی و معیشتی بوده و به همین دلیل نمیتواند در جذب فارغالتحصیلان آموزش عالی موفقیت چندانی داشته باشد (فرجادی، ۱۳۸۴). لذا با توجه به نظریه تعامل با تغییرات تکنیکی، نظام تولیدی و صنعتی در ایران دچار مشکل «تعارض بین آموزش و فناوری» شده است. مدارس و دانشگاهها دائما گسترش یافته و افراد بیشتری را میپذیرند، ولی سازگاری بین نوع آموزش آنان با نیازهای بازار کار وجود ندارد (زمانی، ۱۳۸۳). یک پیشبینی اقتصادی نشانگر آن است که با عنایت به روند فعلی، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی برای سال ۱۳۸۸ به بیش از ۱۹ درصد خواهد رسید و در صورتی که ساختار کنونی بازار کار بهطور اساسی متحول نگردد، زنان درصد زیادی از بیکاران دانشگاهی را تشکیل خواهند داد (فرجادی، ۱۳۸۴). بسیاری از کارفرمایان و مدیران معتقدند فارغالتحصیلان مراکز آموزش عالی توانایی و تخصص لازم برای انجام بسیاری از فعالیتها را در بنگاههای اقتصادی و سازمانها ندارند و آموزشهای دانشگاهی متناسب با نیازهای بازار کار نیست. این همه در حالی است که مراکز تولیدی از کمبود افراد کارشناس در برخی از زمینههای تخصصی رنج میبرند و بازار کار ایران، از سطح تخصصگرایی بسیار پایینی برخوردار است (شمسی، ۱۳۸۶).»
حجم
۶۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۶۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه