کتاب از بازخوردت متشکرم

کتاب از بازخوردت متشکرم نوشتهٔ داگلاس استون و شیلا هین و ترجمهٔ زهرا امیری و مرتضی خضری پور است. انتشارات آریانا قلم این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر درمورد علم و هنرِ استقبال از بازخورد (Feedback) سخن گفته است.

درباره کتاب از بازخوردت متشکرم

کتاب از بازخوردت متشکرم به این موضوع پرداخته است که وقتی قرار است بازخوردی بگیریم، باید با چه چالش‌های مهمی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم؛ فرقی نمی‌کند آن بازخورد خوب باشد یا بد، درست باشد یا غلط، همراه با شوخی باشد، از سر دلسوزی باشد یا از سر سنگدلی. این کتاب قرار نیست از پیشرفتْ تعریف و تمجید کند یا صحبت‌هایی انگیزشی ارائه کند که شما را برای پذیرفتن اشتباهاتتان تشویق می‌کند. هدف اصلی کتاب حاضر این است که نشان دهد چرا دریافت بازخورد دشوار است؛ همچنین نویسندگان کتاب، چارچوب و ابزارهایی ارائه کرده‌اند که با کمک آن‌ها می‌توان در مقابل بازخوردها رفتاری منطقی داشت. در این کتاب تلاش شده به دشواری‌ها، پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های مربوط به گرفتن بازخورد پرداخته و راهکارهایی برای بهبود این مهارت ارائه شود. نویسنده‌های این اثر نحوهٔ مواجههٔ افراد با بازخورد را به بحث گذاشته و کوشیده‌اند با ارائهٔ راهکارهایی، کمک کنند بازخوردهایی را که می‌گیریم بهتر مدیریت کنیم. تجربهٔ گسترده و طولانی‌مدت این نویسندگان، در کارکردن با افراد و سازمان‌های گوناگون به غنای محتوای کتاب افزوده است. در این باره بیشتر بخوانید. این اثر درمورد علم و هنرِ استقبال از بازخورد (Feedback) سخن گفته است.

خواندن کتاب از بازخوردت متشکرم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره داگلاس استون

داگلاس استون یک مشاور ثروت در SeaCrest Wealth Management است که سال‌‌ها با خانواده‌های مرفه کار کرده است. داگلاس پس از گذشت هفت سال از عمر حرفه‌ای‌اش، رویکرد صنعت خود را زیر سؤال برد. او در سال ۲۰۰۹ میلادی، خانهٔ اصلی را که در آن کار می‌کرد، ترک کرد تا به یک مشاور مستقل تبدیل شود. او شش سال، رویکرد خودآموخته و جامع خود را برای مدیریت ثروت در «پول واقعی با داگ استون»، یک برنامهٔ رادیویی در KMED 1440 AM مورد بحث قرار داد. امروزه داگلاس استون دانش و تخصص خود را از طریق کارگاه‌ها، سمینارها و سخنرانی‌ها به اشتراک می‌گذارد.

بخشی از کتاب از بازخوردت متشکرم

«بگذارید با خبرهای خوب شروع کنیم. همهٔ بازخوردها اسباب زحمت نیستند. معلم پسرتان، برخلاف انتظارتان، مهارت‌های اجتماعی‌اش را تحسین می‌کند. مشتری‌تان پیشنهاد هوشمندانه‌ای در مورد نحوهٔ رسیدگی به سفارشش می‌دهد که اتفاقاً فرایند کار را تسریع می‌کند. دلتان موهای چتری می‌خواهد، اما آرایشگرتان گمان می‌کند ایدهٔ بهتری دارد که عملاً هم بهتر از آب درمی‌آید. همیشه چنین بازخوردهایی می‌گیریم. گاهی به دردمان می‌خورند و گاهی هم نه، و در هر دو حالت، آن‌قدرها هم برایمان دردسرساز نیستند.

بیشترِ ما از بازخورد مثبت خوشمان می‌آید، اگرچه ممکن است حتی گاهی تعریف‌وتمجید هم معذبمان کند. شاید از واقعی بودنش مطمئن نیستیم یا می‌ترسیم لیاقتش را نداشته باشیم. اما به توافق رسیدن در مذاکره‌ای یا دانستن اینکه کسی که تحسینش می‌کنید تحسینتان می‌کند یا دریافتن آن نکتهٔ طلایی از بین راهنمایی‌های مربی‌تان که موجب ارتقای سطح مهارتتان به درجهٔ خاصی می‌شود می‌تواند هیجان‌انگیز باشد. چه خوب، از پسش برآمدیم، نتیجه داد، کسی از ما خوشش می‌آید.

علاوه بر اینها، مواردی هم هست که برایمان سخت‌ترند __بازخوردهایی که گیج یا عصبانی‌مان می‌کنند، بازخوردهایی که با شنیدنشان دستپاچه می‌شویم یا تحقیرمان می‌کنند. داری از بچهٔ من، شغل من، شخصیت من ایراد می‌گیری؟ می‌خواهی مرا از تیم خط بزنی؟ واقعاً دربارهٔ من چنین فکری می‌کنی؟

این نوع بازخورد از نظر هیجانی تحریکمان می‌کند: قلبمان تندتند می‌زند، ناگهان ته دلمان خالی می‌شود، فکرهایمان مشغول و پریشان می‌شود. ما معمولاً این غلیان احساسات را «مزاحم» می‌پنداریم __حواس‌پرتی‌ای که باید کنار گذاشته شود، مانعی که باید از سر راه برداشته شود. هرچه باشد، وقتی گرفتار واکنش محرک هیجانی می‌شویم حس می‌کنیم به‌دردنخوریم، دنیا تیره‌تر به نظر می‌رسد و ناغافل توان استفاده از مهارت‌های ارتباطی معمولمان را از دست می‌دهیم. نمی‌توانیم فکر کنیم، نمی‌توانیم روحیهٔ یادگیری داشته باشیم، پس دفاع، حمله یا عقب‌نشینی می‌کنیم.

اما بی‌اعتنایی به واکنش‌های ناشی از محرک‌های هیجانی یا خود را به آن راه زدن و ندیده گرفتنشان راه‌حل این مسئله نیست. تلاش برای نادیده گرفتن واکنش‌های محرک هیجانی بدون شناخت علت آنها مثل این است که برای مواجهه با آتش‌سوزی آژیر خطر نشت دود را قطع کنیم.

بنابراین محرک‌های هیجانی صرفاݧݧݧً بازدارنده نیستند، بلکه اطلاعاتی __نوعی نقشه__ هستند که در یافتن منشأ مشکل کمکمان می‌کنند. شناخت محرک‌های هیجانی‌مان و دسته‌بندی عواملی که موجب تحریک آنها می‌شوند کلید مدیریت واکنش‌هایمان و ورود ماهرانه به گفت‌وگوهایی است که در آنها بازخوردی ردوبدل می‌شود. بیایید این نقشه را دقیق‌تر بررسی کنیم.»