کتاب عشق، نیایش
معرفی کتاب عشق، نیایش
کتاب عشق، نیایش نوشتهٔ یوهانس کلپیوس و فرانسوا فنلون و ترجمهٔ لیلا آقایانی چاوشی است. نشر آن سو این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی دو جستار عارفانه.
درباره کتاب عشق، نیایش
کتاب عشق، نیایش حاوی دو جستار از دو عارف برجستهٔ سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی است. این دو جستار، آنچه را بهزعم نویسندگانش طریقی معنوی برای رستگاری انسان از رهگذر عشق به پروردگار و نیایش او است، در بر گرفته است. نویسندهٔ رسالهٔ نخست، فرانسوا فنلون (۱۷۱۵ ـ ۱۶۵۱ میلادی) از چهرههای ماندگار تاریخ عرفان مسیحی در فرانسه و در روزگاری بود که در آن زمامدارن از معنویت، تهی بودند. او در آثار هدایتگرایانهٔ خویش با اتکا به اصل تسلیم مطلق در برابر پروردگار و نیز عشقورزی راستین به او و چشمپوشیدن از غیر او، به هدایت انسانها همت گمارد و با زبانی دلنشین و نغز، آموزههای حکیمانهٔ خویش را بیان کرد. رسالهٔ دوم اثری از یوهانس کلپیوس (۱۷۰۸ - ۱۶۶۷ میلادی)، عارف مسیحی آلمانی و دربارهٔ شیوهٔ مناجات با پروردگار است. در این اثر به نکاتی دقت شده است که ایدههای عمومی دربارهٔ نیایش و مناجات را اصلاح میکند. کلپیوس توضیح داده است که نیایش مؤثر در حقیقت مناجاتی است که از درون و قلب آدمی سرچشمه گیرد و فارغ از هر غفلت و تغافلی، بیوقفه جاری و ساری باشد.
خواندن کتاب عشق، نیایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ عشق و عرفان و قالب جستار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق، نیایش
«آنچه انسان بیش از هر چیز بدان نیازمند است، شناخت پروردگار است. مطالعه، انسانها را بر آن داشته که بدانند تاریخ دربردارنده سلسلهای خاص از مشیتهای آشکار و معجزههای الهی است؛ انسانها به جدّ، در تباهی و ناپایداری امور دنیوی تأمل کردهاند. انسانها شاید حتی یقین کردهاند که برای رستگاریشان، نیازمند بازنگری و اصلاح برخی اصول اخلاقی زندگی خویشاند. اما این عمارت بیبنیان است؛ این نمای ظاهری از مسیحیت و پارسایی، روح و جانی ندارد. اصل حیاتبخشی که هر معتقد راستین را به حرکت وامیدارد، یعنی پروردگار مورد نیاز است؛ خداوند، او که همه چیز است و در همه است، آفریدگار و خسرو همه هستی است، اوست که نیازمند اوییم. او از هر نظر نامتناهی است؛ در فرزانگی، در قدرت و در عشق، و جای شگفتی است که هر آنچه از دست او بر آمده بهرهای از این بیکرانگی دارد و هیچ و پوچ بودن تکاپوهای عقل بشر را جلوهگر میکند. آن هنگام که فعلی از او سر میزند، به گفته اشعیای نبی، روشها و اندیشههای او بسی فراتر از شیوه عمل و نحوه تفکر ماست؛ چنانکه آسمان فراتر از زمین است. (اشعیا ۹.۵۵)۴ برای انجام آنچه مشیت او بدان تعلق گرفته، کوششی نمیکند، زیرا برای او همه چیز به یک اندازه آسان است. او سخن میگوید و سبب میشود که آسمانها و زمین از هیچ به وجود آید؛ به همان آسانی که موجب فرود آمدن آب یا افتادن سنگی بر زمین میشود. قدرت او کمتر و کوتاهتر از خواستش نیست؛ به محض آنکه چیزی را اراده کند، آن چیز صورت میپذیرد. آنجا که کتاب مقدس او را در هنگام آفرینش هستی در حال سخن گفتن معرفی میکند، نباید چنین فهمید که برای آفرینش هستی لازم بود که فرمان از او صادر شود تا آنکه عالمی که وی قصد داشت آن را خلق کند، سخن او را بشنوند و سر به خواسته او نهند. آن سخن، بسیط و درونی بود؛ نه چیزی بیشتر از اندیشه و ارادهای که انجام آن را به سر داشت و نه کمتر از آن. آن اندیشه بارور و زایا بود، بی آنکه ظهوری بیرونی داشته باشد، از پروردگار به عنوان سرچشمه همه حیات به وجود آمد. رحمت او نیز چیزی نیست مگر خواسته راستین او. وی پیش از آفرینش هستی، عاشق ما بود؛ او ما را دید و شناخت و برکت و لطف خویش را برای ما مهیا ساخت. وی از ازل، ما را برگزید و به ما عشق ورزید. هر لطف تازهای که به ما میرسد، از آن سرچشمه ازلی بر آمده است و جز این برایمان رقم نمیزند. او نیست که تغییر میکند بلکه ماییم که دچار تغییر هستیم. آنگاه که درستکار و نیکوییم، مطیع خواسته او هستیم و با او سازگار، اما هنگامی که از نیکی دست میکشیم و درستی را به یک سو مینهیم، دیگر با او سر سازگاری نداریم و اسباب خشنودی او را فراهم نمیآوریم. این معیاری تغییرناپذیر است که مخلوقات ناپایدار، دائما بدان نزدیک و از آن دور میشوند. دادگستری او در برابر بدکاران و عشق او به خوبان، یک چیز است؛ همانچه که او را با همه نیکان پیوند میدهد و با همه بَدان ناسازگار میسازد. رحمت، نیکی و لطف پروردگار است که ناظر بر ناراستیهای ماست و میکوشد که ما را نیکو گرداند. این مهربانی که سرانجام ما نیز آن را درمییابیم، ریشه در عشقورزی همیشگی آفریدگار به آفریدهاش دارد. تنها از اوست که نیکی و مهربانی راستین به انجام میرسد و تداوم مییابد. دریغا بر آن نفس گستاخ که این حالت را در خود میجوید! این عشق خداوند به ماست که همه چیز را به ما عطا میکند، اما گرانبهاترین موهبت او آن است که ما نیز بدو عشق بورزیم؛ محبتی که سزاوار اوست. زمانی که پروردگار به واسطه عشق خویش، شراره مهر خویش را در درون ما نیز شعله ور ساخت، در پهنه درون ما به سلطنت مینشیند و آنگاه زندگانی ما، آرامش و آسایش ما و سرور ما را در آن گستره بنیان مینهد؛ و از این پس ما در آستانه چشیدن طعم حیات سعادتمندانهای هستیم که او خود از آن برخوردار است. مهر پروردگار به ما نقشی از ابدیت و بیکرانگی او برچهره دارد؛ مهرورزی او چون ما محدود و به اجبار نیست. آنگاه که خداوند عشق میورزد، همه مقیاسهای عشق او بیکران است. او در طلب مخلوقی خاکی که دوستدار اوست، از آسمان به زمین میآید. پروردگار با محبوب خویش، موجود و خاک میشود و او را با غذای خویش میپرورد. اینها شگفتیهایی از عشق الهی است؛ عشقی که در آن پروردگار لایتناهی از همه مهربانی و محبتی که در توان ماست، پیشی میگیرد. او چنان عشق میورزد که برازنده خدایی اوست؛ مهری افزون که سراسر درکناشدنی است. نهایت نابخردی است که با عقل بشری در پی سنجش عشق الهی باشیم. بیآنکه ذرهای از بزرگی و عظمت پروردگار در این [بخششهای] فزون از حد کاسته شود، وی نشانی از شکوه و بزرگی خویش را بر عشقش باقی میگذارد، همچنان که شوق و لذتی بر وجود ما جاری می سازد که تنها به وجود لایتناهیاش بسته است. آه! چه باشکوه و عاشقانه است اسرار و رموز الهی! اما به چشمانی برای دیدن آنها نیازمندیم و از دیگر سو، اشتیاقی برای مشاهده خداوند در هر چیز، با ما نیست.»
حجم
۶۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه