کتاب پپر و گل‌های کاغذی مسعود میناوی + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب پپر و گل‌های کاغذی

کتاب پپر و گل‌های کاغذی

دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب پپر و گل‌های کاغذی

«پپر و گل‌های کاغذی» مجموعه داستان کوتاه مسعود میناوی نویسنده معاصر (۱۳۱۹-۱۳۸۷) است.

در بخشی از داستان «پپر، تابستان و گل‌های کاغذی» از این کتاب می‌خوانیم:

چشم که باز کرد، فضای دور و برش محو و مه‌آلود بود. سرش سنگینی می‌کرد و گوشش پر از صدا بود. پلک‌ها را هم گذاشت. دوباره باز کرد. نگاهش، جان‌دارتر، مه مواج روبه‌رو را برید. در پرده‌ی نازک مه روبه‌رویش، پایش باندپیچی شده و از چنگک‌هایی آویزان بود. خیره ماند. در ذهن خسته‌ی خواب‌آلودش گشت به‌دنبال رشته‌ی گم‌شده‌ای در کلاف گمِ خاطرش. دوباره درد در تنش پیچید لب‌های زردش را لرزاند و پلک‌های خسته‌اش را خواباند. در گذرانی تند، درد رهایش ساخت. بعد از رخوتی مغزش شرع به کار کرد. گُله‌های خون را می‌دید که به دیوار مانده بودند. صدای شلیک مسلسل، صدای وحشتناک، آژیر و همهمه‌ی جمعیت یادش آمد. ستونی از درد روبه‌رویش از چنگک آویزان بود و او به انتهایش وصل بود. درد شدید و خشن آمد، به‌طوری‌که حس کرد تمام گوشت‌های پا و رانش ریخت و استخوان خشک و زرد و کثیفی نمایان شد. توی استخوان، دستی بدکار، با خشونت، میله‌ی‌ بلند و سوزانی را فرو می‌کرد. مغزش تیر می‌کشید. حالا یورش درد از ناحیه لگن‌خاصره و کمر راه افتاد و پیچید تا بین شانه‌ها گم شد. صدای آژیر، تیز و آزاردهنده، می‌آمد. در تمام طول شب، کسانی که در اطاق‌های دیگر بودند، صدای فریادش را می‌شنیدند. مرد عینکی قدکوتاهِ سفیدچهره‌ای از پرستار شب پرسید: «کجاش تیر خورده؟»

«مگه نمی‌بینی، یه‌بند داره درد می‌کشه؟ حتماً یه جاش تیر خورده دیگه که...»

عینکی، آهسته، گفت: «خیلی درد داره... خب... خب... یه کاریش بکنین!» و بعد با صدایی ترسیده پرسید: «نمی‌میره که؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

بریده‌هایی از کتاب

«هر کی یه طرز فکری داره و یه نوع هدفی، اعتقادی. وقتی هم حال و هوا مساعد باشه، دیگه هیچ. حالا تو می‌خوای عوض‌اش کنی، مگه نه؟ مگه می‌تونی، اینم عاشق بود. جوهر داشت و سر نترس. همیشه تو دلش هیاهو بود، می‌خواست سپر باشه، می‌خواست عوض کنه، می‌خواست...»
sadafi
از کنار حصار فلزی، که یاس‌ها آن را پوشانده بود، می‌گذشتیم. آفتاب اُریب می‌تابید روی صورتم و برگ یاس‌ها، که حالا سبزیشان زردی غبارآلودی داشت و آسفالت داغ، که ورم کرده بود و پا که می‌گذاشتی، ورمی‌آمد. دست راستم دریا بود که زیر هوای تابستان، رگه‌های نفت کدرش کرده بود و بوی زُهم ماهی و شرجی می‌داد. هوا گرم و هُرم آفتاب روی گرده‌ام بود. دریا انگار نفس می‌کشید و نفسش دَم داشت و سنگین بود. زیردست، در ساحل آن‌طرف، باغ‌ها و نخلستان‌ها با شاخ‌وبرگ‌های سبز دیده می‌شد که دل هوای سایه‌شان را می‌کرد، آن‌جا که بوی خوش بوته‌های حنا بود و خنکی مرطوب کناره‌ها.
sadafi
هایدریش مغز هیملر است
لوران بینه
یک ماه خون گرفته ۱۱
غلامرضا سازگار
نمونه لاتین قراردادهای تجاری بین المللی (جلد اول)
محمدابراهیم گوهریان
روان شناسی و زندگی
آرش حسین پور
پاندای کونگ فو کار
بیل اسکالون
آموزش گام‌به‌گام برنامه‌نویسی بانک اطلاعاتی با #C؛ مرجع کامل
رمضان عباس نژادورزی
افسردگی و اضطراب عارضه های فراگیر انسان مدرن
مهدی علی یاری
جراحی ـ بیماری های وریدی
عادل زینال پور
گرگ کوچولو نمی خواهد بخوابد
اوریان للمان
اصول دادرسی منصفانه در حقوق ایران با نگاهی به حقوق کامن لا
فردین بادام فیروز
۱۰۰ عبارت تاکیدی که شوهرتان نیاز دارد بشنود
لیزا جاکوبسن
مدیریت استراتژیک در بازرگانی و صنایع
مهدی ابراهیمی نژاد
پرسش های چهارگزینه ای عربی ۱ رشته انسانی (پایه دهم)
کاظم غلامی
می خواهم‌‌ زیبا بمانم
کیتلین ام. کییرنان
یادگیری تجزیه و تحلیل بدافزار
موناپا کی.ا
سریال صوتی شکار هیولا (قسمت بیست و سوم)
ریچل کین
دشمن عزیز
جین وبستر
ارتباطات تئاتر
شهرام گیل‌آبادی
چرا بعضی ایده‌ها پولساز می‌شوند؟!
جیپ هیث
بازسازی اختلال شخصیت مرزی مقاوم به درمان
روبرت جی. گرگوری

حجم

۹۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان