کتاب پپر و گلهای کاغذی
معرفی کتاب پپر و گلهای کاغذی
«پپر و گلهای کاغذی» مجموعه داستان کوتاه مسعود میناوی نویسنده معاصر (۱۳۱۹-۱۳۸۷) است.
در بخشی از داستان «پپر، تابستان و گلهای کاغذی» از این کتاب میخوانیم:
چشم که باز کرد، فضای دور و برش محو و مهآلود بود. سرش سنگینی میکرد و گوشش پر از صدا بود. پلکها را هم گذاشت. دوباره باز کرد. نگاهش، جاندارتر، مه مواج روبهرو را برید. در پردهی نازک مه روبهرویش، پایش باندپیچی شده و از چنگکهایی آویزان بود. خیره ماند. در ذهن خستهی خوابآلودش گشت بهدنبال رشتهی گمشدهای در کلاف گمِ خاطرش. دوباره درد در تنش پیچید لبهای زردش را لرزاند و پلکهای خستهاش را خواباند. در گذرانی تند، درد رهایش ساخت. بعد از رخوتی مغزش شرع به کار کرد. گُلههای خون را میدید که به دیوار مانده بودند. صدای شلیک مسلسل، صدای وحشتناک، آژیر و همهمهی جمعیت یادش آمد. ستونی از درد روبهرویش از چنگک آویزان بود و او به انتهایش وصل بود. درد شدید و خشن آمد، بهطوریکه حس کرد تمام گوشتهای پا و رانش ریخت و استخوان خشک و زرد و کثیفی نمایان شد. توی استخوان، دستی بدکار، با خشونت، میلهی بلند و سوزانی را فرو میکرد. مغزش تیر میکشید. حالا یورش درد از ناحیه لگنخاصره و کمر راه افتاد و پیچید تا بین شانهها گم شد. صدای آژیر، تیز و آزاردهنده، میآمد. در تمام طول شب، کسانی که در اطاقهای دیگر بودند، صدای فریادش را میشنیدند. مرد عینکی قدکوتاهِ سفیدچهرهای از پرستار شب پرسید: «کجاش تیر خورده؟»
«مگه نمیبینی، یهبند داره درد میکشه؟ حتماً یه جاش تیر خورده دیگه که...»
عینکی، آهسته، گفت: «خیلی درد داره... خب... خب... یه کاریش بکنین!» و بعد با صدایی ترسیده پرسید: «نمیمیره که؟»
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه