دانلود و خرید کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا کیومرث جمشیدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا اثر کیومرث جمشیدی

کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا

انتشارات:انتشارات آنان
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا

کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا مجموعه داستانی نوشتهٔ کیومرث جمشیدی است و انتشارات آنان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا

کتاب «از صادقیه تا فرهنگسرا» تالیف کیومرث جمشیدی شامل ۳۹ داستان کوتاه است با روایت‌هایی ساده و صمیمی که انتشارات آنان، آن را منتشر کرده است.

رمان و داستان کوتاه یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به داستان و رمان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب از صادقیه تا فرهنگسرا

«با رسیدن قطار نگاهم روی پنجره‌ها لغزید؛ جمعیتی انبوه، شبیه لباس‌هایی که باعجله توی چمدان سفر تپانده باشی، کیپ‌تا‌کیپ کنار هم بی هیچ تکیه‌گاهی ایستاده بودند. خودم را به زور سمت صندلی‌ها کشاندم و با دو دستم محکم میله‌ها را چسبیدم. در هر ایستگاهی قطار توقف می‌کرد و باز عده‌ای سوار می‌شدند و فضا تنگ و تنگ‌تر می‌شد. پیرمردی که جلوی پای من نشسته بود، با انگشت اشاره مرا به سمت خودش فرا خواند. خم شدم تا صدایش را بشنوم. – ببین پسرجون! همین‌جا وایسا؛ من که پیاده شدم سریع بشین سر جای من. و من انگار که بخواهم رازی را از اطرافیان مخفی کنم، با حالتی عادی به نقشه‌ی مترو چشم دوختم و خط آبی را دنبال کردم. هفده ایستگاه دیگر! باز خوبه بالاخره این پیرمرد پیاده میشه، حالا ایستگاه اول تا پنجم نه...ایستگاه دهم هم پیاده بشه باز من تا مقصد، هفت تا ایستگاه رو می‌شینم. هنگام توقف قطار، از لابه‌لای سرها و دست‌ها و پاها می‌دیدم که صندلی‌هایی خالی می‌شوند و بلافاصله پر می‌شوند. خودم را سرزنش می‌کردم که کاش جایم را تغییر نداده بودم، لااقل زودتر جایی برای نشستن پیدا می‌کردم. اما حرف پیرمرد برایم روزنه‌ی امیدی بود. با دیدن صندلی‌هایی که توی واگن‌های دورتر پر و خالی می‌شدند، زانوهایم سست و سست‌تر می‌شد. احساس خستگی می‌کردم و خداخدا می‌کردم پیرمرد زودتر بلند شود. ...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۷۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۵۷۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان