کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر
معرفی کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر
کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر نوشتۀ لی یو تالستوی با ترجمۀ کاظم انصاری در انتشارات فرمهر به چاپ رسیده است. این کتاب شامل ۳ داستان کوتاه باباسرگی، مرگ ایوان ایلیچ و سونات کرویتسر نوشتۀ تالستوی، نویسندۀ مشهور ادبیات روسیه است.
درباره کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر
این کتاب ۳ داستان از مجموعه داستانهای کوتاه لی یو تالستوی است. داستان باباسرگی دربارۀ نجیبزادهای به نام کاساتسکی است که فرماندهی گارد محافظ هنگ کیراسیرسکی را بر عهده داشت و قرار بود در آیندۀ نزدیک آجودان مخصوص امپراتور، نیکلای اول شود. او با یکی از ندیمههای امپراتور نیز نامزد کرد؛ اما زمانی که پی برد این ندیمه پیشتر معشوقۀ امپراتور بود، از او جدا شد، از خدمت نظام بیرون رفت، به صومعهای پناه برد و معتکف شد. او برای خود نام باباسرگی را برگزید. تمام داستان دربارۀ جدال وسوسه و ایمان در دوران عزلت کاساتسکی است.
داستان مرگ ایوان ایلیچ دربارۀ روزهای واپسین زندگی ایوان ایلیچ، یکی از کارمندان بلندپایۀ قضایی است. او نماد یکی از میلیونها انسانی است که در زندگی و تصمیمگیری هرگز به مرگ فکر نکرده و گویی آن را حقیقتی متعلق به دیگران میداند و حالا که با این واقعیت مواجه میشود دچار حیرت، خشم، سرخوردگی و نفرت از اطرافیانش میشود. واپسین روزهای زندگی ایوان ایلیچ درسهای زیادی برای هر انسانی دارد.
داستان سونات کرویتسر، قصۀ ظن و حسد و تأثیر بیبندوباریهای جنسی و اخلاقی بر روح افراد است. تالستوی در این داستان به روابط نامشروعی که در جامعۀ روسی رواج دارد بهشدت حمله میکند. در سونات کرویتسر، مردی که پیش از ازدواج روابط متعدد را تجربه کرده بود، پس از ازدواج به همسر خود سوءظن داشت. این احساس که در هر دوره از زندگی آنها، خود را بهگونهای نشان داده بود، در نهایت باعث شد مرد به گمان اینکه همسرش با فرد دیگری رابطه دارد دست به قتل او بزند.
خواندن کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران داستانهای کوتاه، بهویژه علاقهمندان به ادبیات روسیه پیشنهاد میکنیم.
درباره لی یو تالستوی
لی یو نیکلایویچ تالستوی ۹ سپتامبر ۱۸۲۸، در یک خانوادۀ اصیل و اشرافی روس که در یاسنایا پالیانا (از توابع شهر تولا در ۱۶۰ کیلومتری جنوب مسکو) ساکن بودند، متولد شد. او که کودکیاش را در کنار ۳ برادر و ۱ خواهرش در مسکو میگذراند، در ۲سالگی مادر و در ۹سالگی پدرش را از دست داد و پس از آن عمۀ بزرگش، تاتیانا که سرپرستی او و برادرانش را بر عهده داشت از دنیا رفت. این فقدانهای مکرر، بعدها در نوشتههای او از خاطرات دوران کودکیاش بهطور ویژهای انعکاس یافت.
تالستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکۀ طلای یادبود بهاحترام وی ضرب شده. او در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما بهسادگی زندگی میکرد.
تالستوی اولین داستانش به نام «کودکی» را در ۱۸۵۱، زمانی که هنوز در ارتش خدمت میکرد، نگاشت و آن را ۱ سال بعد در مجلۀ «معاصر» چاپ کرد. او بعدها و تا ۱۸۵۶، ۲ اثر شرححالگونۀ دیگر را نیز با عناوین «نوجوانی» و «جوانی» نگاشت که تکملهای بر داستان اول به شمار میرفتند.
تالستوی در ۱۸۶۲ با یک دختر ۱۸سالۀ آلمانیتبار به نام سوفیا ازدواج کرد. این ازدواج که حاصل آن ۱۳ فرزند بود، فرازوفرودهای بسیاری داشت. دورۀ اول این پیوند مملو از شادکامی و سرخوشی بود؛ بهنحویکه ثبات روحی و ترقی احساسی ناشی از آن سبب خلق دو اثر ماندگار «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» شد.
در ۱۸۴۴ در رشتۀ زبانهای شرقی در دانشگاه قازان نامنویسی کرد؛ ولی پس از ۳ سال تغییر رشته داد و خود را به دانشکدۀ حقوق منتقل کرد. او بهلحاظ توجه احترامآمیزی که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در ۱۸۵۷ بهمدت ۵ سال از کشورهای اروپای غربی بازدید و با مشاهیر اروپا مانند چارلز دیکنز، ایوان تورگنیف، فریدریش فروبل و آدلف دیستروِگ دیدار کرد.
پس از بازگشت به کشورش، بر اساس تجارب نوآموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. میلیونها کودک روسی تا دهۀ دوم قرن بیستم با آموزش الفبای تالستوی، سال اول دبستان را آغاز کردند.
لی یو تالستوی هنر را برای هنر نمیخواست، بلکه معتقد بود ادبیات و رماننویسی ابزاری برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. از نظر او هدف از داستاننویسی صرفاً سرگرمی مخاطب نیست، بلکه کاستن از قضاوتهای بیرحمانه و بیملاحظۀ انسانها و کمک به گسترش مهربانی و سلامت عاطفی است. او خود نیز همواره میکوشید آلام بشر را با مرهم معرفت و حکمت خویش التیام بخشد و مصائب زندگی را بهنحوی بیان کند که بهجای آزردن مخاطب، به قوت قلب او بیفزاید، وجدانش را بیدار سازد و او را از گرداب نومیدی به ساحل آرامش رساند.
تالستوی، در اوج شهرت، مبتلا به سرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز انحطاط فکری و شکست روحی قرار گرفت. دلیل اصلی این موضوع نیز فقر شدید بالاخص در طبقۀ کارگران بود.
تقریباً تمام آثار تالستوی را میتوان شاهکارهایی دانست که ارزش زیادی دارند؛ اما تعدادی از آثار مشهور او که به زبان فارسی ترجمه شدهاند عبارتاند از «جنگ و صلح»، «آنا کارنینا»، «رستاخیز»، «مرگ ایوان ایلیچ»، «حاجی مراد»، «سهگانۀ کودکی، نوجوانی و جوانی (زندگانی من)»، «سرگیوس پیر»، «قزاقان»، «کوپن تقلبی» و «ارباب و بنده».
بخشی از کتاب باباسرگی و دو داستان دیگر
«در سال ۱۸۴۰ واقعهیی در پترزبورگ روی داد که موجب شگفتی همگان شد: شاهزاده خوشمنظری که فرماندهی گارد محافظ هنگ کیراسیرسکی را به عهده داشت و همهکس آجودانی مخصوص و آینده درخشانی را در دربار امپراطور نیکلای اول برای او پیشبینی میکرد، یک ماه پیش از تاریخ ازدواجش با ندیمه زیبایی که مورد لطف و تفقد خاص امپراطریس بود، تقاضای بازنشستگی کرد، ارتباط با نامزدش را به پایان رساند. ملک کوچک خود را به خواهرش بخشید و به قصد ورود در جامعه روحانیون به صومعه رفت. این حادثه در نظر مردمی که از انگیزه نهانی آن باخبر نبودند غیرعادی و نامفهوم جلوه میکرد. اما تمام این اقدامات برای خود شاهزاده استپان کاساتسکی به اندازهای طبیعی و مسلم بود که رفتار دیگری را جز آن نمیتوانست تصور کند.
وقتی پدر استپان کاساتسکی که سرهنگ بازنشستهای بود دار فانی را وداع گفت پسرش دوازده سال داشت. مادرش با تمام تأثر و اندوهی که از دوری پسر داشت باز نتوانست از اجرای وصیت شوهر متوفایش مبنی بر تسلیم یگانه پسر خود به هنگ سرپیچی کند و فرزند دلبندش را به هنگ سپرد. بیوهزن با دختر خود واروارا، به پترزبورگ رفت تا نزدیک پسرش باشد و روزهای تعطیل او را در آغوش گرم محبّت خود جای دهد.»
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه