کتاب در پناه باران
معرفی کتاب در پناه باران
کتاب در پناه باران نوشتهٔ جوجو مویز و ترجمهٔ اسدالله حقانی است. انتشارات آتیسا این رمان عاشقانهٔ انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب در پناه باران
کتاب در پناه باران داستان ۳ نسل از زنان ایرلندی را روایت و ما را با مفاهیمی همچون عشق، وظیفه و ارتباط عاطفی میان مادران و دختران آشنا میکند. این رمان، ۳ شخصیت اصلی دارد؛ «سابین»، «کیت» (مادرش) و «جوی» (مادربزرگش). جوجو مویز در این اثر به تحلیل و کنکاش روابط میان این ۳ زن پرداخته است. کیت در جوانی از مادر خود فاصله گرفت و او را برای همیشه ترک کرد. او تصمیم داشت تا همواره رابطهای دوستانه با دختر خود سابین داشته باشد، اما نتیجه چیز دیگری است. سابین برای یافتن مادربزرگ خود (جوی) راهی ایرلند میشود. جوی نیز از یافتن نوهٔ خود شاد است و میخواهد شروع دوبارهای با نوهٔ خود داشته باشد، اما شکافی که بین آنها وجود دارد، تنشهایی را ایجاد میکند. کشمکشها و مرور خاطرات گذشته منجر به بازشدن زخمهای کهنه میشود و این امر رازهای مگوی این خانواده را برملا میکند.
خواندن کتاب در پناه باران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره جوجو مویز
جوجو مویز (Jojo Moyes) در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. مویز یکی از چند نویسندهای است که ۲ بار برندۀ جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) بهوسیلۀ انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه (Romantic Novelists' Association) شده است. آثار او به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند. فهرست کتابهای جوجو مویز عبارت است از: باران پناهدهنده [یا «در پناه باران»] (۲۰۰۲)، میوهٔ خارجی (۲۰۰۳)، مرکز فروش طاووس (۲۰۰۴)، کشتی عروسها (۲۰۰۵)، خلیج نقرهای (۲۰۰۷)، موسیقی شب (۲۰۰۸)، اسب رقاص (۲۰۰۹)، آخرین نامه از معشوقت (۲۰۱۰)، من پیش از تو (۲۰۱۲)، ماه عسل در پاریس (۲۰۱۲)، دختری که رهایش کردی (۲۰۱۲)، یک به علاوهٔ یک (۲۰۱۴)، پس از تو (۲۰۱۵)، تکوتنها در پاریس (۲۰۱۷)، باز هم من (۲۰۱۸)، بخشندهٔ ستارهها (۲۰۱۹).
بخشی از کتاب در پناه باران
«مادرش شام نپخت. آشپز بیمصرفی بود. آشپزی کار ژئوف بود. بعد مادرش با او ملاقات کرده بود؛ جاستین استوارتسون، عکاس یک روزنامۀ ملی با گرایشهای چپی. مردی آنقدر خودپسند که ترجیح میداد با مترو رفتوآمد کند تا اینکه سوار اتومبیل داغون مادرش شود. مردی که فکر میکرد خیلی خوشتیپ است؛ چون کاپشن چرمی را تنش میکرد که حدود پنج سال پیش مد بود و همراه آن شلوار خاکیرنگ و چکمههای بیابانی میپوشید. خیلی تلاش کرده بود تا با سابین حرف بزند و دربارهٔ گروههای موسیقی زیرزمینی که فکر میکرد سابین میشناسد صحبت کند. سعی کرده بود خودش را در زمینۀ موسیقی، هم بدبین نشان دهد و هم همهچیزدان، اما سابین فقط نگاهی سرد و افسرده به او کرده بود. او میدانست چرا این مرد سعی میکرد با او صمیمی شود، اما این کارش اعمال بدش را پاک نمیکرد. مردهای بالای ۳۵ سال هرگز نمیتوانند باحال باشند، حتی اگر هم فکر کنند درمورد موسیقی همهچیز را میدانند.»
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه