دانلود و خرید کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم) ابوالقاسم فردوسی
تصویر جلد کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم)

کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم)

معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم)

کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم) برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش پهلوانی؛ از پادشاهی لهراسب تا پایان هفت‌خوان اسفندیار است.

درباره کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم)

شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عرب‌ها بر ایران، زبان فارسی به‌تدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رساله‌های خود را به زبان عربی می‌نگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمی‌سرود، چه‌بسا ما نیز هم‌اکنون به زبان عربی سخن می‌گفتیم و زبان شیرین پارسی به‌دست فراموشی سپرده می‌شد.

گرچه عرب‌ها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات می‌داد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت به‌همراه می‌آورد و آن‌ها از دین اسلام استقبال کردند، عرب‌ها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت به‌دست خلفای فاسد بنی‌امیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهین‌ها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا می‌داشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عرب‌ها خود را ضعیف می‌دیدند، ناچار پناه آوردند به افسانه‌ها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانی‌های قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانی‌بودنشان تفاخر کنند.

فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستان‌های شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستان‌ها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عرب‌ها، این کتاب از جمله کتاب‌هایی بود که به‌دست ابن‌مقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمی‌دانیم که خداینامه کِی و به‌دست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد می‌توان گفت این است که این کتاب مهم‌ترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند می‌داد.

نکتهٔ دیگر این‌که شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمی‌توان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمی‌توان منحصر به مرزهای ایران‌زمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبان‌های دنیا خود گویای این مطلب است.

زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستان‌ها آن‌چنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستان‌های آن خود را به‌جای پهلوانان داستان گذاشته با آن‌ها زندگی می‌کند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین می‌شود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آن‌ها احساس غم و شادی می‌کند. همین امر باعث شده که سال‌ها پرده‌های نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیک‌ناپذیر قهوه‌خانه‌های ایران باشد.

یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن می‌دید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمی‌شود و در جایی که می‌بایست به‌خاطر ضرورت داستان مطلب شرم‌آوری بگوید، لطیف‌ترین و زیباترین عبارات را برای آن می‌یابد، مثلاً در داستان ضحّاک آن‌جا که می‌خواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین می‌سراید:

به خون پدر گشت همداستان

ز دانا شنیدستم این داستان

که فرزند بد گر بود نرّه‌شیر

به خون پدر هم نباشد دلیر

مگر در نهانی سخن دیگر است

پژوهنده را راز با مادر است

و در داستان زال و رودابه آن‌جا که این دو به‌هم می‌رسند، می‌گوید:

همی بود بوس و کنار و نبید

مگر شیر کو گور را نشکرید

حتی در داستان رستم و تهمینه که به‌اقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمی‌شود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالی‌که رستم خواب است، به‌بالین او می‌رود و خود را در اختیارش می‌گذارد، با آن‌که رستم مسافر بوده و تنها یک‌شب در آن‌جا اقامت داشت، واجب می‌داند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.

دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفته‌های بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر این‌که شاهنامه نه‌تنها به‌عنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بی‌نظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبه‌ای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین به‌دنیا می‌آید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح می‌دهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که به‌خاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.

این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و می‌خواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:

۱. بخش اساطیری

۲. بخش پهلوانی

۳. بخش تاریخی

تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.

بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع می‌شود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.

بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عرب‌ها بر ایران ادامه می‌یابد.

خواندن کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب دهم)

«لهراسب دو فرزند به زیبایی ماه داشت که هردو سزاوار تخت و تاج پادشاهی بودند. نام یکی گشتاسب و دیگری زریر بود که در پهلوانی سر شیران نر را به زیر می‌کشیدند. آن‌ها علاوه‌بر آن‌که هر دانشی را از پدر آموخته بودند، در میان سپاهیان نیز به مردانگی سر برآورده بودند. هردو شاهانی سرافراز و نیک‌پی و نبیره‌های کی‌کاووس و مایهٔ شادیِ جان لهراسب بودند؛ امّا شاه از گشتاسب چندان یاد نمی‌کرد؛ زیرا گشتاسب سری پُرباد داشت و لهراسب از کارهای او ناراضی بود.

مدت زیادی بدین‌گونه گذشت و گشتاسب از شاه دلی پُردرد داشت. یک روز که شاه در پارس بود، تختش را به زیر درختی گل‌افشان نهادند و لهراسب امر کرد تا بزرگان سپاه نزد او رفتند. مجلس بزمی برای شادی شاه جهان آراستند. وقتی گشتاسب شراب خورد، برخاست و گفت: «ای شاه دادگر! بر تخت شاهی‌نشستنت فرخنده و نامت تا ابد زنده باد! اول این تاج و کمر پادشاهی را خداوند به تو داد و بعد، کیخسروِ دادگر. حال من بنده‌ای بر درگاهت و پرستندهٔ تاج و ستارهٔ درخشان پادشاهی‌ات هستم. از تمام پهلوانان کسی را نمی‌شناسم که در روز جنگ تاب پایداری مرا داشته باشد، جز رستم، پسر زال، پسر سامِ سوار که هیچ‌کس جرأت جنگیدن با او را ندارد. وقتی کیخسرو از جانب تو اطمینان حاصل کرد، تخت شاهی را به تو سپرد و خودش از آن گذشت. حال اگر من نیز لایقش باشم، این تاج و تخت پادشاهی را به من بسپار. بدان که من همچنان بنده‌وار کنارت خواهم بود و تو را شاه خواهم خواند.»

لهراسب به گشتاسب گفت: «ای پسر هوشیارم! بدان که شتاب برای شهریار خوب نیست! وقتی من پندهای کیخسرو را به‌یاد می‌آورم، تو نیز بشنو تا شاید از راه دادگری بازنگردی. آن شاه دادگر به من گفت که جویی در باغ بهار وجود دارد که وقتی طغیان کند؛ قدرتش باغ را خراب می‌کند و زیبایی‌اش کم شده، پُرعیب می‌شود. تو نیز هنوز جوانی، پس در پی افزون‌طلبی مباش! حرفت را بسنج و به‌اندازه سخن بگو.»

وقتی گشتاسب چنین شنید، با دلی پُردرد و رویی زرد از پیش پدر آمد و به او گفت: «بیگانگان را بنواز و هرگز با فرزندت مساز!»

گشتاسب از میان سپاهیان سیصدسوار پهلوان و شایستهٔ کارزار داشت. پس آن‌ها را فراخواند و راز خود را برایشان گفت: «امشب آمادهٔ رفتن باشید و چشم و دل خود را از بارگاه شاه ایران برکَنید!»

یکی از آن‌ها گفت: «راهت به‌سوی کجاست؟ حال که می‌خواهی از این‌جا دل بکنی، در کجا آرامش می‌جویی؟»

گشتاسب گفت: «در هند مرا به شادی و خرّمی می‌پذیرند. من از جانب شاهِ هند نامه‌ای دارم که از مُشک بر پرند نوشته است. در آن نامه گفته که اگر به‌سوی من بیایی، در مقابلت بندگی می‌کنم و از رای و فرمان تو سر باز نمی‌زنم.»

وقتی شب تیره فرارسید، با سپاهش سوار شد و با گُرزی در دست و جوشان تاخت. سحرگاه لهراسب از کار او خبر یافت و چنان غمگین شد که شادی از وجودش رخت بربست. از سپاه خود جهاندیدگان را فراخواند و آنچه اتفاق افتاده بود، برایشان گفت و ادامه داد: «بنگرید که این گشتاسب با من چه کرد و دلم را پُردرد و سرم را پُرگَرد کرد. او را پروردم تا یال برآورد و در دنیا پهلوانی بی‌مانند شد. وقتی که گفتم به بار نشسته، همان وقت از کنار من رفت و آواره شد.»»

معرفی نویسنده
عکس ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی
ایرانی

در فرهنگ ایران‌زمین شخصیت‌های اثرگذار بسیاری نقش‌آفرینی کرده‌اند، اما هیچ‌کدام را نمی‌توان هم‌پای حکیم ابوالقاسم فردوسی پرچم‌دار هویت ایرانی دانست. در روزگاری که زبان فارسی مهجور مانده و آن‌طور که باید قدر نمی‌دید، فردوسی نه با شمشیر و زره پولادین، بلکه با قلم فرهنگ و سرمایه‌ی عمر، به جنگ با نادیده‌انگاری این زبان برخاسته و آن را از خطر نابودی نجات داد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

حجم

۱۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
۲۳,۵۰۰
۵۰%
تومان