کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم)
کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم) برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش اساطیر؛ از رفتن کاووس به مازندران تا پایان داستان رستم و سهراب است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم)
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب چهارم)
«پس از اینکه رستم کاووس و پهلوانان ایرانی را از بند دیو سپید و شاه مازندران رهانید، کاووس دبیری را فراخواند و نامهای پُر از بیم و امید برای شاه مازندران بر روی حریر سپید نوشت.
دبیر دانشمند نامه را بهزیبایی نوشت و در آن از خوبی و زشتی تقریر کرد. نخست از خداوند دادگر که تمام گیتی را به وجود آورده و به انسان عقل داد و آسمان گردون و گستاخی و خشم و عطوفت را آفرید، یاد کرد. پس چنین نوشت: «این نامه از جانب کیکاووس، شاه ایرانزمین، بهپادشاه مازندران که با دیوان و جادوگران همزبان بود. ای گرفتار بند غرور! بدان که رسم دنیا چنین است که اگر دادگر باشی و آیینت پاک باشد، همه تحسینت خواهند کرد؛ ولی اگر طینتت ناپاک و کردارت زشت باشد، از زمین و زمان سرزنش خواهی شنید. بدان که اگر پادشاه دادگر باشد، هیچکس نمیتواند از فرمان او سر باز زند. نگاه کن که خداوند چگونه سزای گناهکاران را داده و از دیوان و جادوگران دمار برآورده. حال که بازی روزگار را دیدهای باید که روح پاک و عقل، آموزگارت شود؛ پس همانجا بمان و بر تخت مازندران بنشین و مانند بزرگان نزد من بیا، چرا که تو را توان جنگ با رستم نیست. پس بهناچار باید سلاح بر زمین گذاری و باج دهی. اگر تخت و پادشاهی مازندران را میخواهی، باید چنین کنی؛ وگرنه باید همچون ارژنگ و دیو سپید دست از جان بشویی. نمیدانی وقتی رستم عزم جنگ کند، از برق شمشیرش نهنگ در دریا میسوزد.»
وقتی دبیر نامه را تمام کرد و مُهر مُشکبوی شاه ایران را بر آن نهاد، شاه، فرهاد یکی از پهلوانان دلاور را که منتخب بزرگان آن شهر بود، نزد خود خواند و گفت: «این نامه پُر از پند و اندرز مرا برای آن دیوی که بند گسیخته است ببر.»
چو از شاه بشنید فرهاد گُرد
زمین را ببوسید و نامه ببرد
به شهری کجا نرمپایان بدند
سواران پولادخایان بدند
کسی را که بینی تو پای از دوال
لقبشان چنین بود بسیار سال
بدان شهر بُد شاه مازندران
همانجا دلیران و کندآوران
یکی را فرستاد فرهاد پیش
ورا کرد آگه ز کردار خویش
وقتی شاه مازندران شنید مردی باهوش از طرف کاووس آمده، با سپاهی گران از پهلوانان دلیر مازندران بهاستقبالش رفت. خود افراد را یک به یک از سپاه انتخاب کرد و از آنها خواست هنرهایشان را بهنمایش بگذارند و گفت: «امروز باید مردانگی را از دیوانگی جدا کرد. هرکس نیرو و توان دارد باید آمادهٔ جنگ باشد. باید همگی خوی پلنگ گیرید و هوش از سر او بربایید؛ طوری که پیک کاووس از آمدنش پشیمان و از دیدن روی شما هراسان شود.»»
حجم
۱۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام ...کتاب سوم از این مجموعه جذاب و پیدا نکردم تو طاقچه..میشه کتاب سوم هم بزارین
کتاب سوم این مجموعه نیست اگر میشه موجود کنید