کتاب غم
معرفی کتاب غم
مجموعه داستانهایی به قلم بِگونیا ایبارُولا و به تصویرگری علیرضا اسدی از مجموعه احساسات خود را بشناسیم است. این کتاب به نوجوانان کمک میکند حس غم و اندوه را بشناسند و آن را به درستی مدیریت کنند.
در یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم:
ماتِئو برعکس بقیهی بچهها از زنگ تفریح میترسید. در عوض برای همکلاسیهایش بهترین ساعت روز بود.
تا زمانی که در کلاس بود، به نظر میرسید همه چیز خوب است، حواسش به معلم بود، به حرفهایش گوش میکرد و زمانی که از او سؤال میکردند، جواب میداد. نه از بهترینهای کلاس بود، نه از بدترینها.
اما زنگ تفریح خیلی بد بود، چون هیچکس نمیخواست با او بازی کند. پسرها هیچوقت او را برای مسابقه و بازی انتخاب نمیکردند و وقتی سعی میکرد پیش دخترها برود، راهش نمیدادند، چون میخواستند تنها باشند و دربارهی خودشان حرف بزنند.
اینچنین بود که ماتِئو احساس غم و تنهایی میکرد. او میخواست دوستانی داشته باشد، اما به نظر میرسید که هیچکس نمیخواست دوستش باشد. البته غمش را پنهان میکرد و با وجود اینکه بعضیوقتها بغض گلویش را میگرفت و دلش میخواست گریه کند، جلوی خودش را میگرفت، چون در این صورت مطمئناً به او میخندیدند و بیش از پیش او را نمیپذیرفتند.
با گذشت زمان فهمید که میتواند بهتنهایی خودش را با داستان ساختن سرگرم کند و تخیلاتش را پر از ماجراهای خارقالعادهای کند که خودش قهرمان آنها بود. خودش را در حال نجات مردم از یک ساختمان آتشگرفته، نجات افراد در حال غرق شدن، در دفاع از حیوانات در برابر شکارچیان، یا مشغول کمک به افراد زیادی بعد از زلزله تصور میکرد. همیشه او ظاهر میشد، ماتِئو قهرمان بزرگ، و داستانها پایانی شاد داشتند.
اما وقتی وارد کلاس میشد، دوباره همان ماتِئو بود، نه بهترین و نه بدترین کلاس.
به نظر میرسید پدر و مادرش متوجه این موضوع نبودند و هر روز همان سؤال را از او میپرسیدند: امروز کلاس چه طور بود؟
و او همان پاسخ همیشگی را میداد: «خیلی خوب بابا.»
حجم
۴۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۴۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه