دانلود و خرید کتاب درخت گردو ایمان روح نواز
تصویر جلد کتاب درخت گردو

کتاب درخت گردو

انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب درخت گردو

کتاب درخت گردو نوشتهٔ ایمان روح نواز است. انتشارات جامی این داستان بلند و معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب درخت گردو

کتاب درخت گردو برابر با یک داستان بلند و معاصر و ایرانی است؛ ماجرای سنجاب کوچولویی که به‌اتفاق پدر و مادرش بالای درختی زندگی می‌کند. او چند روز مانده به تولدش اصرار دارد همراه پدر و بزرگ‌ترها به‌سمت شرق رفته و گردو جمع کند. طبق قوانین سنجاب‌ها او اجازه ندارد با بزرگ‌ترها برود. سنجاب‌کوچولو دوستی به نام «حنایی» دارد که بیمار است و بدنش گاهی سرد می‌شود. سنجاب‌کوچولو و حنایی در کلاس «پیرسنجاب» شرکت می‌کنند. «پیرسنجاب» یک روز از موجوداتی به نام «باجنس» می‌گوید که مرموز و بدشکل و قاتل سنجاب‌ها هستند. سنجاب‌کوچولو در پی کنجکاوی دربارهٔ باجنی‌ها، شبی بدون اجازه بیرون از خانه می‌رود.

خواندن کتاب درخت گردو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب درخت گردو

«برای لحظه‌ای فکر کرد که اشتباه شنیده، با سرعتی که از خودش انتظار نداشت، پشت سرش رو نگاه کرد. پرنده‌ای سفیدرنگ و بزرگ که تقریباً پنج برابر خودش کوچولو بود روبروش روی زمین نشسته بود. حتی از برف هم سفیدتر بود. انگار که می‌درخشید. با چشمان نارنجی رنگ و درشتش به سنجاب کوچولو خیره شده بود. سنجاب کوچولو تا حالا پرنده‌های زیادی رو دیده بود. خیلی وقت‌ها به درهٔ سبز می‌اومدن. اما تا حالا پرنده‌ای به این شکل ندیده بود. مطمئن بود که پرنده است. چون بال داشت. تکرار سوال باعث شد که دوباره به خودش بیاد.

- تو می‌خواستی منو ببینی؟

- اِم... شما جغد دانا هستین؟

سوالش به نظر خودش هم احمقانه اومد، اگر این پرنده جغد دانا نبود پس کی می‌تونست باشه. اون حتماً جغد دانا بود، کسی که جواب تمام سوالات رو می‌دونه و سنجاب کوچولو موفق شده بود اون رو پیدا کنه یا شاید هم اون بود که سنجاب کوچولو رو پیدا کرده بود.

- بله... اِ... می‌خواستم بدونم چیکار باید کرد تا حنایی خوب بشه؟ و بعد بلافاصله اضافه کرد:

- حنایی یکی از سنجابای دره ماست که ...

جغد دانا بال زد و کنار سنجاب کوچولو اومد. شاید بدنش به اندازهٔ برف یا حتی بیشتر سفید بود اما در عوض گرم بود، حالا که نزدیک سنجاب کوچولو بود، این رو به خوبی حس می‌کرد.

- می‌دونم حنایی کیه.

وقتی که حرف می‌زد مستقیم به چشمان سنجاب کوچولو نگاه می‌کرد انگار که می‌خواست در عمق وجودش نفوذ کنه.

- ولی از کجا می‌دو...

باز هم یک سوال مضحک پرسیده بود. اون جغد دانا بود، همه چیز رو می‌دونست.

- پس می‌شه بگید باید چیکار کنم؟

- باید به دشت گردو بری.

- دشت گردو؟ یعنی همون جایی که...

- بله

- اما مگه اون فقط یه قصه نیست؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

حجم

۴۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان