کتاب حمام بالکانی
معرفی کتاب حمام بالکانی
کتاب حمام بالکانی نوشتۀ ولادیسلاو بایاک و ترجمۀ احمد آل احمد است. این کتاب را نشر کتاب کوچه منتشر کرده است.
درباره کتاب حمام بالکانی
رسیدن به آرامش معنوی بر یک بنیان طبیعتگرا و فردگرا استوار است. باور اپیکور به لذتگرایی چنان قوی بود که دوران تیره فروپاشی امپراتوری اسکندر نیز خللی در آن ایجاد نکرد و اپیکور خود شاهد عظمت و قدرت آن دوران بود، دورانی که از هر لذتی بیبهره بود. با همه این شرایط اپیکور مدعی بود که کلام فیلسوفان فاقد ارزش است اگر التیامی بر رنج انسان نباشد. همچنان که علم پزشکی اگر قادر به رهانیدن بدن از بیماری نباشد، همان قدر بیفایده است که فلسفهای قادر به رهانیدن روح از رنج نباشد؛ بنابراین هرآنکس که آگاه بود چگونه از درد جسمانی و تلاطم معنوی اجتناب کند، هرآنکس که آگاه بود لذت حسی و سرور معنوی) به شکلی واحد (بزرگترین ارزشهای زندگی هستند و بهاینترتیب هرآنکس که بامهارت زندگیکردن آشنا بود، اینچنین فردی به مکتب اپیکوریسم تعلق داشت و این استدلال تا همین امروز به قوت خود باقیمانده است.
خواندن کتاب حمام بالکانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فلسفی جذاب و خواندنی است.
بخشی از کتاب حمام بالکانی
«من کمتر فرزند میآوردم، و بیشتر همین فرزندان نیز وزنی متوسط داشتند. آهنگ کار من چنین بود. بااینحال در یکی دو سال اخیر هیچ نطفهای در من شکل نگرفته بود و بهتدریج جداً نگران میشدم. به همین دلیل به دیدار سنگی رفتم که آّب میزایید: این باروری ایمان و اعتقاد مرا باز میآورد. قدم بر سنگی گذاشتم که برای بیش از چهار قرن صیقلخورده بود! سنگی به رنگ علف و خزه! آب، داغ بود؛ اما نه جوشان، گویا گرمایی بهشتی داشت و بدن من به شبحی تبدیل میشد! زنده بودم، اما مرده! پاموک و مرد میزبان تلاش داشتند در میانه آن بخار گفتگو کنند، اما واژهها روی شیشه پنجرههای گنبد محو و از معنی تهی میشدند. به قهرمانان (میمونها) فیلم ران فریک با آن نام صوفیانه برکت تبدیل شده بودیم: در جای خود ایستادهایم و روی سطح آبی شناور هستیم که بخار میشود، مهآلود میشود و شکل متراکم دیگری به خود میگیرد و همه اشکال روشناندیشی را با خود میبرد. پلکها بسته هستند، اما چشمان در خواب نیستند. زمانی که در چنین تهدیدی قرار دارم، بر خلاف مسیر پرقدرت آب حرکت میکنم تا زیر فشار جریان سنگینی قرار بگیرم که از کوهستان به داخل این استخر کوچک هجوم میآورد، و اینک جریان آب را روی پشت خود حس میکنم. چنان در هم کوبیده میشوم که تا به امروز در یاد نداشتهام و تا مرز حماقت احساس خشنودی میکنم. اینجا نقطه تلاقی کابالا، ذن، تصوف، زیباییپرستی ارتدوکس، پاک شدن کاتولیک ترس از گناه، اسلام هنرمندانه است... درست به همان شکل که سرخس پرسیاوشان تنها در این مکان و نه هیچ مکان دیگری میروید، تنها در این مکان است که آب از عمق ۱۸۰ متری بالا میآید و عمق تاریخی بااهمیتتری به قدمت سی و هشت هزار سال را شکل میدهد. قدمتی که به هیچکس اجازه نمیدهد در دلیل وجودی آن یا در سخنگفتن از آن تردیدی به خود راه دهد.
دلیل ارتباط من با گذشته نیز همین است. قدمتی که در اینجا استشمام میشود کاملاً اصیل است و نمیتوان منکر آن بود. نخست روح انسان سرگردان میشود، آنگاه مفهوم زمان از دست میرود، و در این زمان است که بدن نیز دچار سرگردانی میشود، و سپس مفهوم فضا مخدوش میشود. این نیروانای غریب مرا در سوألی عمیق گرفتار کرد: شاید که بانوی نازا در این حمام، از خدمات مردی بهرهمند شده که بهسلامت تخموترکه خود مشهور بوده؟ شاید این حمام حرمسرایی مردانه برای بانوان نازا بوده؟ این استخر دورافتاده چه جاذبهای برای آقاها، پاشاها، وزیران و سلاطین، چه در مقام میزبان و چه در مقام مهمان داشته!»
حجم
۳۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۳۷۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه