
کتاب پشت دیوار سرد
معرفی کتاب پشت دیوار سرد
کتاب پشت دیوار سرد نوشته صدیقه فدائی که توسط نشر دال منتشر شده، روایتی داستانی از زندگی نوجوانی به نام صادق است که با مشکلات خانوادگی، فقر، اعتیاد و هویت گمشده دستوپنجه نرم میکند. این اثر در دستهی داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و به مسائل اجتماعی و خانوادگی در بستر جامعهی امروز ایران میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پشت دیوار سرد
کتاب پشت دیوار سرد، داستانی است که در فضای شهری و محلهای از ایران روایت میشود و به زندگی نوجوانی به نام صادق میپردازد. کتاب در سال ۱۴۰۴ منتشر شده و فضای آن به وضوح بازتابدهندهی دغدغههای اجتماعی و خانوادگی است. صدیقه فدائی با تمرکز بر موضوعاتی چون اعتیاد، فقر، هویت و روابط خانوادگی، تصویری از زندگی طبقهی فرودست جامعه ارائه میدهد. روایت کتاب از زبان اولشخص و با زاویهدید نوجوانی روایت میشود که درگیر بحرانهای هویتی و خانوادگی است.
اثر حاضر، علاوهبر پرداختن به مسائل فردی شخصیت اصلی، به روابط پیچیدهی او با پدر معتاد، مادرخوانده، دوستان و اطرافیان نیز میپردازد و در بستر این روابط، لایههایی از ناگفتههای خانوادگی و رازهای گذشته را آشکار میکند. فضای داستان، سرد و واقعگرایانه است و صدیقه فدائی تلاش کرده تا با جزئیات زندگی روزمره، احساسات و دغدغههای شخصیتها را به تصویر بکشد. کتاب پشت دیوار سرد در قالب یک رمان اجتماعی، به کندوکاو درونی شخصیتها و تأثیر محیط بر سرنوشت آنها میپردازد.
خلاصه داستان پشت دیوار سرد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان پشت دیوار سرد با زندگی نوجوانی به نام صادق آغاز میشود که در خانوادهای گرفتار فقر و اعتیاد بزرگ میشود. پدرش مردی معتاد است که نهتنها زندگی خود، بلکه خانوادهاش را نیز به ورطهی نابودی کشانده است. مادرخواندهی صادق، هانیه، تنها تکیهگاه عاطفی اوست و نقش مهمی در حمایت از او ایفا میکند. صادق در مدرسه با مشکلاتی روبهرو است و همواره میان درس و کار برای تأمین معاش خانواده در رفتوآمد است. راز بزرگی دربارهی هویت واقعی صادق وجود دارد؛ او بهتدریج متوجه میشود که هانیه، مادر واقعیاش نیست و مادر اصلیاش، ریحانه، سالها پیش از دنیا رفته است. این کشف، بحران هویت و احساس تنهایی را در او تشدید میکند.
پس از مرگ مادرخوانده و پدر، صادق ناچار میشود برای ادامهی زندگی به مغازهی نجاری حاجقاسم پناه ببرد. در این مسیر، با اتهام دزدی و آتشسوزی مغازه مواجه میشود و مدتی را در زندان میگذراند. در زندان نیز با چالشهای جدیدی روبهرو میشود و با آدمهایی از طبقات مختلف جامعه آشنا میشود. در نهایت، با کمک یک وکیل و حمایتهای پنهانی، موفق به آزادی میشود و حقیقت هویت خود را درمییابد؛ او نوهی حاجقاسم است و گذشتهی پنهان خانوادهاش آشکار میشود. داستان با امید به آینده و تلاش صادق برای ساختن زندگی بهتر به پایان میرسد.
چرا باید کتاب پشت دیوار سرد را خواند؟
کتاب پشت دیوار یلند با روایت زندگی نوجوانی از طبقهی فرودست، تصویری ملموس از تأثیر اعتیاد، فقر و بحران هویت بر سرنوشت افراد ارائه میدهد. کتاب حاضر با پرداختن به روابط خانوادگی، رازهای پنهان و چالشهای اجتماعی، مخاطب را با واقعیتهای تلخ و گاه ناگفتهی جامعه روبهرو میکند. خواندن این اثر فرصتی است برای همدلی با شخصیتهایی که در سایهی مشکلات، امید و مقاومت را جستوجو میکنند و درعینحال به اهمیت پیوندهای انسانی و نقش حمایت در عبور از بحرانها اشاره دارد.
خواندن کتاب پشت دیوار سرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و خانوادگی، نوجوانان و جوانانی که با دغدغههای هویت، فقر یا مشکلات خانوادگی روبهرو هستند و همچنین کسانی که به روایتهایی دربارهی تأثیر اعتیاد و آسیبهای اجتماعی علاقه دارند، مناسب است.
بخشی از کتاب پشت دیوار سرد
«از حیاط مدرسه خارج شدم. باید هرچه زودتر خودم را به خانه میرساندم و ناهار میخوردم. وای که چقدر درس دارم! وقتی که کوچهها را یکی پس از دیگری رد میکردم؛ در دلم خدا خدا میکردم که پدرم خانه نباشد؛ وگرنه دمار از روزگارم درمیآورد. آهسته در را باز کردم و پاورچینپاورچین به داخل حیاط رفتم. هیچ صدایی نمیآمد. کفشهایم پر از آب گودالهای بزرگ و کوچک کوچه شده بود. مادر آن را چندباری به کفاشی برده و وصلهوپینه کرده بود؛ اما بازهم سوراخ شده بودند. دیشب حسابی باران باریده و هوا سرد سرد بود. به در اتاق نزدیک شدم. کفشهای سوراخم را بیرون آوردم. جورابهایم خیس شده بودند و پاهایم از سرما یخ کرده بود. انگار که مادرم هم خانه نبود؛ چون حضور گرمش را احساس نمیکردم. مادرم تنهاامید من بود و نها تکیهگاه. او همیشه در برابر طوفانهای زندگی و سرازیریهایی که مرا در بر میگرفت. حمایتم میکرد. وقتی که در را باز کردم تا از دست سرما به داخل بروم، ناگهان صدایی آمد و صاحب آن صدا کسی جز پدرم نبود. ترسان به طرفش چرخیدم.»
حجم
۳۰۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
حجم
۳۰۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
