دانلود و خرید کتاب زن سیاه پوش سوزان هیل ترجمه محمود گودرزی
تصویر جلد کتاب زن سیاه پوش

کتاب زن سیاه پوش

نویسنده:سوزان هیل
انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زن سیاه پوش

کتاب زن سیاه پوش نوشتهٔ سوزان هیل و ترجمهٔ محمود گودرزی است. انتشارات خوب این رمان کوتاه انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب زن سیاه پوش

سوزان هیل در کتاب زن سیاه پوش داستان «آرتور کیپس»، یک وکیل جوان را روایت می‌کند که می‌خواهد در مراسم تشییع جنازه‌ٔ خانم «آلیس درابلو» شرکت کند. محل زندگی خانم درابلو در گذرگاهی تاریک و مه‌گرفته واقع شده که اطرافش پر از شوره‌زارها و باتلاق است. آرتور در مراسم خاکسپاری او، زن جوان و لاغری را می‌بیند که سرتاپا سیاه پوشیده، شب‌کلاهی به سر دارد و گوشه‌ای ساکت ایستاده است. او به زن مشکوک است و گمان می‌کند که نیتی شوم دارد. گفته شده است که پی‌بردن به اتفاقاتی که برای خانم درابلو افتاده، رازی‌ است که خواننده را تا آخرین صفحات کتاب همراه و در پایان کتاب حیرت‌زده می‌کند. این اثر شامل ۱۳ فصل است که عبارت‌اند از «شب کریسمس»، «ویژگی لندنی»، «سفر به شمال»، «خاک‌سپاری خانم درابلو»، «آن‌سوی گذرگاه»، «صدای یابو و درشکه»، «آقای جروم ترسیده است»، «اسپایدر»، «در اتاق بچه»، «سوت بزن تا بیایم»، «یک بسته نامه» و «زن سیاه‌پوش». این رمان کوتاه که نامش یادآور رمان «زن سفیدپوش» به قلم «گوتیک ویلکی کالینز»، نویسندهٔ قرن ۱۹ انگلستان است، نوعی تجدید خاطره با این ژانر و ادای دِینی است به داستان‌های اشباح که روزگاری در بریتانیا رواج و محبوبیت بسیار داشت. از این رمان دو فیلم در سال‌های ۱۹۸۹ و ۲۰۱۲ میلادی اقتباس شده است.

خواندن کتاب زن سیاه پوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ترسناک و دلهره‌آور پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سوزان هیل

سوزان هیل متولد سال ۱۹۴۲ در اسکاربرو، از شهرهای شمالی انگلستان است. او پس از اتمام تحصیلات در اسکاربرو و کاونتری، به کالج می‌رود و در سال ۱۹۶۱ نخستین رمان خود به نام «محوطه» را درحالی‌که هنوز دانشجو است، منتشر می‌کند؛ سپس بین سال‌های ۱۹۶۳ و ۱۹۶۸ در روزنامه‌های مختلف قلم می‌زند. دومین رمانش به نام «آقایان و خانم‌ها» در سال ۱۹۶۸ منتشر می‌شود و سپس آثار متعددی می‌نویسد که از میان آن‌ها می‌توان به «من پادشاه قلعه‌ام» و «زن سیاهپوش» اشاره کرد. سوزان هیل در سال ۱۹۷۴ با «استنلی ولزِ» شکسپیرشناس ازدواج می‌کند.

بخشی از کتاب زن سیاه پوش

«مسیر زیر پاهایم با وجود گل‌ولای ابتدا سفت بود و می‌توانستم با سرعتی مناسب بروم. بادی که از آن‌سوی خلیج می‌آمد روی صورتم سرمای گزنده‌ای داشت و حس کردم چشم‌هایم کم‌کم می‌سوزند و اشک‌آلود می‌شوند، به‌طوری‌که مجبور شدم پاکشان کنم تا راه را به‌وضوح ببینم. اسپایدر حالا با صدای بلند زوزه می‌کشید. ترسیده بود، اما هنوز دیده می‌شد و من صدایش زدم و سعی کردم به او قوت قلب بدهم. بعد خودم هم کم‌کم چسبناکی و ناپایداری زمین را حس کردم که باتلاقی‌تر می‌شد. یک بار پایم را به زمین کوبیدم و محکم در چالهٔ آبی گیر کرد و تمام نیرویم را به کار گرفتم تا توانستم آزادش کنم. پیرامونم آب فراوان بود و تیره‌رنگ. آب خلیج اکنون بالا آمده بود و از میان باتلاق‌ها می‌گذشت و من ناچار بودم بیشتر به آب بزنم، تا روی خشکی راه بروم. اما سرانجام، نفس‌بریده و با هر حرکت تقلاکنان، به نزدیکی‌های سگ رسیدم. حالا به‌سختی می‌توانست مقاومت کند؛ پاها و نیمی از بدنش در باتلاق مکنده و گرداب‌وار محو شده بود و درحالی‌که مدام تقلا می‌کرد و زوزه می‌کشید، کلهٔ سیخ‌شده‌اش را در هوا بالا نگه داشته بود. یکی دو بار سعی کردم با گام‌های بلند پیشش بروم، اما هر بار ناچار شدم سریع خودم را از زمین جدا کنم تا فرونروم. آرزو می‌کردم کاش چوب‌دستی‌ای داشتم تا برایش پرت می‌کردم، مثل نوعی چنگک که با آن قلاده‌اش را بگیرم. یک ثانیه نومیدی محض مرا فراگرفت، تنها میان آن باتلاق عریض، زیر آسمان طوفانی و ناپایدار، درحالی‌که پیرامونم فقط آب بود و تا کیلومترها، یگانه شیء پلشتی که دیده می‌شد آن خانهٔ مخوف بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان