کتاب مرز
معرفی کتاب مرز
کتاب الکترونیکی مرز نوشتهٔ فاطمه عابسی در انتشارات متخصصان چاپ شده است. کتاب مرز یک رمان روانشناسی - جنایی است که با اقتباس از یک زندگی واقعی نوشته شده است. این کتاب که داستانی پیچیده و تأثیرگذار از روانشناسی جنایی را روایت میکند، مخاطب را با ترکیبی از هیجان و تحلیلهای روان شناختی به چالش میکشد.
درباره کتاب مرز
«مرز» رمانی هیجانانگیز در ژانر روانشناسی - جنایی است. این کتاب با اقتباس از یک زندگی واقعی نوشته شده است و داستانی پر از پیچیدگیهای روانی و جنایی را به تصویر میکشد. داستان این کتاب دربارهٔ فردی است که درگیر ماجراهای پیچیدهای شده و در تلاش است تا از این بحرانها و چالشها عبور کند.
نویسنده شخصیتهای مختلف را با جزئیات و با نگاه روانشناختی به تصویر میکشد. هر شخصیت دارای لایههای مختلفی است که بهتدریج در طول داستان آشکار میشوند. این امر باعث میشود تا خواننده با هر صفحه بیشتر به دنیای درونی شخصیتها نزدیک شود و درگیر پیچیدگیهای روانی آنها گردد.
داستان کتاب مرز از دیدگاه شخصیت اصلی روایت میشود که در جلسات روانپزشکی شرکت میکند. این جلسات که با علامت * مشخص شدهاند، بخشهای مهمی از داستان را تشکیل میدهند و به خواننده این امکان را میدهند تا از طریق گفتوگوهای روانپزشکی، به عمق ذهن و احساسات شخصیت اصلی پی ببرد. این جلسات بهتدریج رازهای پنهان و تجربیات گذشتهٔ شخصیت اصلی را آشکار میکنند و به خواننده کمک میکنند تا بهتر درک کند که چرا او به وضعیت کنونی خود رسیده است. همچنین، عنصر جنایی داستان باعث میشود که خواننده همواره در حالت تعلیق و انتظار برای کشف حقیقت باشد.
کتاب مرز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای روانشناسی و جنایی مناسب است. اگر به داستانهایی با پیچیدگیهای روانی و تحلیلهای عمیق شخصیتها علاقه دارید، مرز میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد.
بخشی از کتاب مرز
«+ اون شخص برادرمه، سهراب. تا پنج سال پیش قبل از مستقلشدنم باهم زندگی میکردیم، از بیشتر زندگی من خبر داره. ولی جدیداً من وارد ماجرایی شدم که فقط خودم میدونم و نیازی نیست و نباید کسی بدونه. این باعث شد من چندینبار درمورد جایی که بودم و کاری که کردم، دروغ بگم و متأسفانه میفهمید و درگیری ذهنیم باعث میشد یه کم تو خودم برم. از کارم استعفا دادم، ماشینمو فروختم. همهٔ اینا برای سهراب عجیب بود. میدونی دکتر نمیدونست چیه و نمیفهمید نمیخوام درموردش حرف بزنم. بعضی از آدما فکر میکنن اگه چیزیو نفهمن و ندونن، حتماً اون چیز اشتباهه، ولی من فقط یه کم سبک زندگیمو عوض کرده بودم و باید درک میکرد و بیخودی نگران نمیشد. من فقط خوابم نمیبره دکتر. بعضی وقتا هم یادم میره که باید غذا بخورم. اگه برام قرصی تجویز کنید که اینو درست کنه، ممنون میشم.
- برای بیخوابیت دارو میخوری؟ چی شد که اون فکر میکرد باید از روانپزشک کمک بگیری؟ آخه استعفادادن و فروش ماشین و دوتا دروغ باعث نمیشه برادرت تقریباً مجبورت کنه که درمان بشی. هرچند تراپی برای هر انسانی تو بعضی از زمانای زندگی لازمه، اما معنی این اجبارو درک نمیکنم. بیشتر برام توضیح بده و اگه دلت میخواد، درمورد اون ماجرا بگو.»
حجم
۴۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۴۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه