کتاب در اعماق آب

کتاب در اعماق آب نوشتهٔ پیتر کوریس و ترجمهٔ فریدالدین سلیمانی است. نشر قطره ماجرای کاوشگری‌های «کلیف هاردی» را در قالب یک رمان پلیسی استرالیایی روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب در اعماق آب

کتاب در اعماق آب حاوی رمانی از مجموعه‌ای است که شخصیت اصلی آن «کلیف هاردی» نام دارد. او یک کارآگاه خصوصی سابق است که در رمان حاضر، بر اثر سکتهٔ قلبی در بیمارستان بستری شده است. این کارآگاه در بیمارستان با پرستاری به نام «مارگارت مک کینلی» ملاقات می‌کند. پرستار نگران پدرش است؛ «دکتر هنری مک کینلی». پدر او یک زمین‌شناس مطرح استرالیایی است که مدتی است ناپدید شده است. مارگارت از کلیف هاردی تقاضا می‌کند تحقیقات دربارهٔ ناپدیدشدن پدرش را بر عهده بگیرد. کلیف هاردی به استرالیا برمی‌گردد و متوجه می‌شود پروندهٔ مک کینلی بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد. او درگیر پروژه‌ای تحقیقاتی بوده که ردپای شرکت‌های تحقیقاتی بزرگ، گالری‌های هنری و حتی دولت استرالیا در آن میان به چشم می‌آید. هنری مک کینلی به قتل رسیده یا در گوشه‌ای امن مخفی شده است؟ کلیف هاردی به‌دنبال راه‌حل این معما به هر دری می‌زند؛ هر چند مجوز کارآگاهی او مدت‌ها است که باطل شده است.

خواندن کتاب در اعماق آب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر استرالیا و قالب رمان پلیسی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره پیتر کوریس

پیتر رابرت کوریس (۲۰۱۸ - ۱۹۴۲)، استاد دانشگاه، روزنامه‌نگار، نویسندهٔ رمان‌های تاریخی و جنایی و از چهره‌های ادبی برجستهٔ استرالیا به شمار می‌رود. او به برکت مجموعهٔ رمان‌هایی که شخصیت اصلیشان «کلیف» هاردی نام دارد، «پدرخواندهٔ ادبیات جنایی» استرالیا لقب گرفته است. نخستین ماجرای کلیف هاردی در ۱۹۸۰ میلادی منتشر شده و چهل‌ودومین رمان از ماجراهای این شخصیت محبوب، در ۲۰۱۷ به‌دست طرف‌داران پروپاقرصش رسید. رمان «در اعماق آب» که در ۲۰۱۰ میلادی روانهٔ بازار شد، سی‌وچهارمین رمانی است که کلیف هاردی در آن هست و از جمله بهترین‌های این مجموعه قلمداد می‌شود. پیتر کوریس چند شخصیت داستانی دیگر هم در ژانر جنایی - معمایی پدید آورد که هیچ‌کدام نتوانستند در جذابیت به پای کلیف هاردی برسند. دیگر شخصیت‌های داستانی آفریدهٔ او عبارتند از «ری کراولی»، «ریچارد براونینگ» و «لوک دانلوپ». این نویسنده در زمینه‌های گوناگون دیگری نیز طبع‌آزمایی کرده که از آن جمله می‌توان به همکاری در نگارش زندگی‌نامهٔ خودنوشتهٔ استاد فقید پرفسور هالوز، تاریخ بوکس در استرالیا، رمان‌های تاریخی و مجموعه‌ای داستان کوتاه دربارهٔ گلف اشاره کرد.

بخشی از کتاب در اعماق آب

«مشکلم این بود که قضیه را با مارگارت مطرح بکنم یا نه؟ تازه، اگر می‌خواستم مطرح کنم، چطور باید این کار را بکنم؟ احتمال داشت که اصلاً باور نکند  کل ماجرا را خیال‌پردازی‌های یک زن غم‌زده بپندارد. من که این‌طور فکر نمی‌کردم. نشانی میال به ماجرا رنگ‌وبوی واقعی می‌داد و باید بررسی می‌شد. یک آن یاد لی‌لی افتادم که پشت کامپیوترش می‌نشست و داشت روی داستانی کار می‌کرد و وقتی برایش نوشیدنی می‌بردم، سر بلند می‌کرد و نگاهی به من می‌انداخت.

یک بار گفت: «این داستان مثل یه چتر مسخره باز شده.»

می‌دانستم منظورش چیست. تصمیم گرفتم صبر کنم و ببینم مارگارت چه می‌کند. باید با وکیل مشورت می‌کرد. باید قضیهٔ تحویل گرفتن جسد پدرش و خاک‌سپاری را حل‌وفصل می‌کرد. به‌اندازهٔ کافی گرفتاری داشت. رفتن به میال می‌توانست عقب بیفتد.

مارگارت با کیفیت تمام برنامه‌ریزی‌ها را به دست گرفت. هوراس گرینکر نشانش داده بود که وصیت‌نامه از او و مارگارت به‌عنوان مجری نام برده است. مک‌کینلی، که اعتقادی به خدا نداشت، بر مراسمی بی‌سروصدا و سوزاندن جسد اصرار ورزیده بود. مارگارت اجرای یکی از آن مراسم‌هایی که در آن‌ها اهدای گلی در کار نیست را کتباً به بنیاد فرد هالوز سپرد.

گرینکر، چند نفر از اعضای باشگاه دوچرخه‌سواری و اشلی گای، از طرف ترلتون، در کلیسای روک‌وود گرد هم آمدند. چند نفر هم با لباس رسمی آمدند که نمی‌شناختمشان. پلیس بودند؟ جوزفین دارت سروکله‌اش پیدا نشد. زنی بلندقد و لاغر با لباس و نیم‌تنه‌ای تیره دیر رسید و زیاد هم نماند. مارگارت و مدیر باشگاه مختصری حرف زدند و چند قطعه از موسیقی‌های موردعلاقهٔ هنری هم پخش شد  موتسارت، ویوالدی، باخ.

تعداد افراد برای مراسم خاک‌سپاری یا یک مهمانی شایسته کفایت نمی‌کرد. مارگارت شخصاً از تک‌تک افراد تشکر کرد. همه رفتند و ماندیم من و مارگارت.»