کتاب قصاص مقدس
معرفی کتاب قصاص مقدس
کتاب قصاص مقدس نوشتهٔ پیتر ترماین (مورخ، زندگینامهنویس ادبی و رماننویس) و ترجمهٔ شاهین رحمانی است. نشر قطره این رمان پلیسی انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی کاوشگریهای «خواهر فیدلما» است.
درباره کتاب قصاص مقدس
کتاب قصاص مقدس حاوی یک رمان است که در ۲۰ فصل نوشته شده است. این رمان معاصر پلیسی، کاوشگریهای «خواهر فیدلما» را در بر گرفته است. «خواهر فیدلما» یک کارآگاه است. ماجراهای مرموز او در اواسط قرن هفتم میلادی اتفاق میافتد. خواهر فیدلما فقط راهبهای ساده از اعضای سنت بریجید کیلدار نیست؛ او یک دالای شایسته یا همان وکیل دادگاههای قدیم ایرلند است. او زنی جوان و شجاع است که صادقانه به انجام خدمت برای مردم و برقراری عدالت در جامعه میپردازد. داستان رمان حاضر از جایی آغاز میشود که این زن همراه با سه تن دیگر از اعضای سنت، از سرزمین «رگد» عبور کرده و پا به قلمروی «نورث آمبریا»، سرزمین تحتحکومت «پادشاه ازوی» میگذارد. این افراد در این سفر، با قتلها و مجازاتهای آیینی سختگیرانه و وحشتناکی مواجه شده و فجایع بسیاری را به چشم میبینند؛ تا اینکه در سرزمین «دیرا» در ایالت جنوبی نورث آمبریا، با واقعهای مهم و غیرقابلچشمپوشی روبهرو میشوند؛ آنها جنازهٔ یکی از مردان همآیین خود را که بر درختی آویخته شده است، دیده و از این موضوع بهشدت متأثر میشوند. خواهر فیدلما از همراهان خود میخواهد تا به او در پایینآوردن و خاکسپاری مقتول یاری برسانند، اما یارانش بهدلیل ترس و احتمال بهخطرافتادن جانشان، با او مخالفت کرده و از فیدلما میخواهند تا هر چه زودتر از آن مکان دور شده و خود را به خطر نیندازند. این گروه، بهدنبال مخالفت و عصبانیت شدید فیدلما، بهناچار از او پیروی میکنند. در همین هنگام، مردی جنگجو از راه رسیده و مانع کار فیدلما شده و ماجراهایی مهیج را به وجود میآورد. با این کاوشگر همراه شوید.
خواندن کتاب قصاص مقدس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پلیسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قصاص مقدس
«محراب به طرزی غیرمعمول ساکت بود هنگامی که ازوی از جایش برخاست و به اطراف و به ردیف صورتهای منتظر نگاه کرد. خواهر فیدلما و برادر ادولف، که وظیفهشان را انجام داده بودند، حس میکردند به شکلی عجیب از شورا منفصلاند و به جای بازگشتن به نیمکتهای جناحهای خودشان، کنار یکدیگر در سکوت کنار یک در فرعی ایستادند و وقایع را نظاره کردند، گویی دیگر جزئی از آنها نیستند.
ازوی اعلام کرد: «من انتخابم را کردم. البته، تصمیمی برای گرفتن وجود نداشت. وقتی تمام استدلالها خرج شد، این ماجرا فقط به یک قضیه ختم شد. کدام کلیسا ولی والاتری دارد، شریعت کلومبا یا رم؟»
پچپچ پیشگویی در سالن پیچید. ازوی دستی بالا برد تا آن را ساکت کند.
«کلمان مدعی ولایت رسول الهی یوحنا شد. ویلفرید مدعی ولایت پطرس رسول. پطرس، به کلام خود مسیح، نگهبان دروازهٔ بهشت است و من علاقهای به مقابله با او ندارم. من مشتاقم از دستورات او در همهٔ زمینهها اطاعت کنم تا مبادا هنگامی که به دروازههای ملکوت بهشت میرسم او، کسی که طبق شهادت خود اناجیل کلیددار است، مرا براند و هیچکسی نباشد که در را به رویم بگشاید.»
ازوی مکث کرد و نگاهی به اطراف تالار انداخت که به شکلی غیرطبیعی ساکت بود.
«بنابراین، کلیسای قلمروی من، نورثآمبریا، از شریعت رم تبعیت خواهد کرد.»
سکوت بدشگون و منحوس شد.
کلمان بهپا خاست و با صدایی سنگین گفت: «اعلیحضرت پادشاه، من تلاش کردم تا در سه سال گذشته به خوبی به شما خدمت کنم، هم در مقام سرراهب لیندیسفارن و هم اسقف شما. اکنون با قلبی اندوهگین باید از این مقامها استعفا بدهم و به سرزمین مادری خودم برگردم، جایی که میتوانم مسیح زنده را مطابق با وجدانم و تعالیم کلیسایم بپرستم. تمام کسانی که مایل به پیروی از طریقت کلومبا هستند میتوانند در این سفر همراهم شوند و با آغوش باز از آنها استقبال میشود.»
چهرهٔ ازوی محکم باقی ماند اما چشمانش اندوهگین بودند.
«پس قرار همین خواهد بود.»
هنگامی که کلمان چرخید و محراب را ترک کرد زمزمهای سالن را فراگرفت. اینجا و آنجا، اعضای کلیسای کلومبا برخاستند تا به دنبال شخصیت عالی مقامشان بروند.
سرراهبه هیلدا برخاست، چهرهٔ او نیز غمگین بود.
«شورا پایان پذیرفت. خدا به همراهتان. در امان و پناه لطف پروردگارمان مسیح راهی بشوید.»
خواهر فیدلما نیمکتها را که داشتند خالی میشدند تماشا کرد. حال به سختی صدایی شنیده میشد. تصمیم گرفته شده و رم پیروز شده بود.
ادولف لبش را گاز گرفت. با وجود اینکه از جناح رم بود از این تصمیم غمگین به نظر میرسید، چون بدون خوشحالی نگاهی به فیدلما انداخت. و حکمش را گفت: «این تصمیم سیاسی بود و بنا بر مبانی الهیاتی گرفته نشد که ناراحتکننده است. بزرگترین ترس ازوی انزوای سیاسی از قلمروهای ساکسون جنوبی است که آرزو دارد تسلطش را بر آنها بگستراند. اگر به تعالیم کلومبا وفادار میماند و هموطنان ساکسونش به رم، به این مسئله متهم میشد که فرهنگی بیگانه را به سرزمینشان آورده است. رم همین الان هم در قلمروی کنت همان قدر که یک قدرت روحانی است قدرتی سیاسی نیز محسوب میشود. بریتنها در غرب و دال ریاداییها و پیکتها در شمال همگی مرزهای ما را تهدید میکنند. ما چه اهل کنت باشیم، چه نورثآمبریا، یا مرسیا یا وسکس یا آنگلیای شرقی باز هنوز به یک زبان حرف میزنیم و از یک نژادیم. هنوز باید بر سر برتری در این جزیره علیه بریتنها و پیکتها که ما را به دریا پس خواهند راند رقابت بکنیم.»»
حجم
۲۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۲۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه