دانلود و خرید کتاب هجوم آبی ژان پل ونزل ترجمه ساغر جاویدپور
تصویر جلد کتاب هجوم آبی

کتاب هجوم آبی

معرفی کتاب هجوم آبی

کتاب هجوم آبی نوشتهٔ ژان پل ونزل و ترجمهٔ ساغر جاویدپور است. نشر قطره این نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب هجوم آبی

کتاب هجوم آبی حاوی یک نمایشنامه است که در ۱۲ صحنه نوشته شده است. این نمایشنامه به زندگی زن و شوهری کارگر، پس از یک عمر کار در کارخانه‌های فولاد آگوندانژ می‌پردازد؛ یک بازنشستگی که می‌تواند صلح‌آمیز باشد، اما سؤال این است که با این زمان آزاد و تعطیلاتی که آمادگی آن را ندارند، چه باید کرد؟ این نمایشنامه که ۲۵ سال پس از نمایشنامهٔ «دور از کارخانه» نوشته شده، بسیار به محتوا و فضای آن نزدیک است. در این نمایشنامه، پارک تفریحی جایگزین کارخانه شده و اسمورف‌ها در واقع کارگرانی هستند که به بازنشستگی سوق داده شده‌اند. عنوان این نمایشنامه اگرچه ممکن است اشاره‌ای داشته باشد به انیمیشن «اسمورف‌ها» که در آن همهٔ شخصیت‌ها آبی‌رنگند و برای ایجاد یک پارک تفریحی در محل سابق یک کارخانه گرد آمده‌اند، بیشتر به عبارتی اشاره می‌کند که کارگران معدن بر زبان می‌آورند؛ وقتی پس از چند روز به سطح زمین می‌آیند و با آسمان آبی مواجه می‌شوند. شخصیت مرد این نمایشنامه، «آندره» در ویدیوهایش فرو رفته و زندانی آن‌ها است. او در تلاش است برای یافتن ریشه و اصل خود؛ پس دربارهٔ ازل و ابد تحقیق می‌کند و در داستان‌های علمی - تخیلی می‌چرخد تا جوابی برای سؤال‌هایش بیابد. ژان پل ونزل صحنهٔ این نمایشنامه را دور از کارخانه و در خانهٔ کوچکی در روستا قرار داده است. این نمایشنامه در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ میلادی و در کشورهای مختلف اجرا شد.

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب هجوم آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژان پل ونزل

ژان پل ونزل (Jean-Paul Wenzel) نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردانی فرانسوی است که در ۱۳ ژوئیهٔ ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او از ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۹ در مدرسهٔ هنرهای نمایشی استراسبورگ به تحصیل طنز و کمدی پرداخت؛ سپس کار خود را در تئاتر و تحت‌هدایت بسیاری از کارگردانان و در سینما ادامه داد. او نویسندهٔ ده‌ها نمایشنامه است. اولین اثرش «دور از کارخانه» به چندین زبان ترجمه شده و در کمابیش ۲۰ کشور به اجرا درآمده و موفقیت چشمگیری کسب کرده است. این اثر جایزهٔ منتقدان را در سال ۱۹۷۶ دریافت کرد. ژان پل ونزل اجرای نمایش‌هایی را نیز بر اساس آثار ادبی کلاسیک و مدرن از نویسندگان گوناگون هدایت کرد. او کارگردانی آثار خود و آثار حدود ۳۰ نویسندهٔ معاصر دیگر را بر عهده داشته است. از دیگر آثار او می‌توان به نمایشنامهٔ «ماریان در انتظار ازدواج»، «شرم بر انسان‌ها»، «پایان هیولاها»، «دختر جوان کراناش» و «هجوم آبی» اشاره کرد.

بخشی از کتاب هجوم آبی

«بین اتاق تلویزیون و ناهارخوری  آشپزخانه. لوسی و ساندرین کار پرکردن کارتن‌ها را تمام می‌کنند.

لوسی: بدون شما، نمی‌دانم چطور می‌توانستم...

ساندرین: نگران نباشید... اگر مرخصش بکنند... خودشان می‌دانند چه کار بکنند.

لوسی: امیدوارم پول خوبی از این خرت و پرت گیر بیاد... البته، کمیسیونتان را می‌گیرید... الآن آرام شده، زیادی... انگار همیشه مست است... داروها... اوضاع را جدی نمی‌گرفتم... از خودم می‌پرسم بهتر نبود تو آگوندانژ خانه می‌خریدیم به جای اینکه بیاییم اینجا خودمان را حبس کنیم... بعداز بسته‌شدن کارخانه‌ها، خانه‌های بازسازی‌شده را در وهلهٔ اول به کارگران سابق با قیمت مقرون‌به‌صرفه‌ای می‌فروختند... ولی ارث را نمی‌شود رد کرد... می‌توانید همه‌چیز را تا کامیون ببرید... می‌توانم همسایه را صدا کنم...

ساندرین: نگران نباشید، از پسش برمی‌آیم.

لوسی: مثل یک مرد.

ساندرین: آن‌ها آنقدرها هم محکم نیستند.

لوسی: این هم دلیلش.

سکوت.

از بازگشتش می‌ترسم... احمقانه است بگویم، ولی این سه هفته تنهایی... خوب زندگیش کردم... کمی از خودم مراقبت کردم، هروقت گرسنه بودم غذا می‌خوردم، هر وقت خوابم می‌آمد می‌خوابیدم، باغبانی کردم، قدم زدم... لازم نبود حساب پس بدهم... آزادی دیگر. لبخند می‌زند.

ساندرین: من و دوستم، هر کدام آپارتمان خودمان را داریم.

لوسی: این روزها جوری زندگی کردم... انگار یک نفر دیگری بودم...

همسایه‌ها موتورگازی بهم قرض دادند... رفتم خرید... رفتم بیمارستان دیدنش، توی شهر گشت زدم، حتی سینما هم رفتم، تنهایی... زمان متعلق به من بود...

ساندرین: نباید راجع به گذشته حرف بزنید.

لوسی: اینقدر ضعیف شده که... اتاق بچه‌ها دوباره اتاق بچه‌ها شده، حتی اگر هیچ‌وقت نیایند... مهم نیست، اسمش را می‌گذاریم اتاق دوستان... ازاین‌گذشته، اگر آخر هفته‌ای یا تعطیلات دلتان خواست، معطل نکنید... خودتان دیده‌اید که، می‌شود آنجا تو استقلال کامل زندگی کرد...

ساندرین: لطف دارید... همه‌چیز را با شمارهٔ تلفنتان به مغازهٔ خرده‌فروشی می‌دهم، به محض اولین فروش با شما تماس می‌گیرند...

لوسی: با پولش تصمیم دارم سفر کنم... می‌خواهم غافلگیرش کنم...

ساندرین: فکر خوبی است.

لوسی: پرس‌وجو کرده‌ام...

یک مجموعه اطلاعات کامل با صدها مقصد سفر دارم... خواب یک کشتی تفریحی را می‌بینم، حتی کوچک، تو مدیترانه... دیدن جزایر یونان... مهد تمدن ما...

ساندرین: دیگر راه بیفتم، باید وانت را قبل از ساعت پنج بعدازظهر تحویل بدهم...

لوسی: خوشبختانه برف آب شده...

ساندرین یک کارتن سنگین را حمل می‌کند.

شما قوی هستید.

ساندرین: نباید به ظاهر اعتماد کرد...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۷,۲۰۰
۷۰%
تومان